1401-11-03-حجت الاسلام حجت الاسلام رفیعی-استکبار در طاعت (شرح دعای هشتم صحیفه سجادیه)
رجب اولین ماه حرام است که تنها است. تک افتاده است. سه تا هم پشت سر هم هست. ذیقعده و ذیحجه و محرم. ماههای حرام به این معنا است که قبل از اسلام جنگهای زیادی بین افراد بود، اعراب بود، خودشان جمع شدند و اتفاق نظر کردند و پیشنهادهایی که شد، این چهار ماه جنگ را متوقف کردند. بعد از اینکه اسلام آمد، آمدند از پیامبر پرسیدند بسئلونک عن الشهر الحرام. بد نیست بینندگان عزیز بدانند ما تقریباً فکر میکنم اگر اشتباه نکنم یسئلونک در قرآن داریم. من یک بار اینها را جمعآوری کردم. ابن عباس میگوید در عظمت مسلمانها همین بس که یسئلونک آنها، سؤالهای آنها، سؤالهای اساسی است. یعنی مثل قوم حضرت موسی سراغ چیزهای بیخود نمیروند. اجعل لنا الهً یا خدا را ببینیم یا چرا این غذای ما کم است یا ثابت است. یسئلونک عن ذیالقرنین، يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْأَهِلَّةِ، سؤالاتی در این مایه. يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ، از قیامت. از ماههای حرام پرسیدند، اسلام هم همین ماهها را تأیید کرد. پس این چهار ماه حرام، این ماه رجب یکی از آنها است.
نکته دوم، سه ماه پشت سر هم، سه ماه فرصت است. رجب و شعبان و رمضان. مرحوم شیخ صدوق، همین شخصیت ابن بابوی که در ری دفن است، حدود هزار سال پیش یک کتابی نوشته است فضیلت سه ماه. فضائل الاشهر الثلاثه. فقط راجع به این سه ماه نوشته است. شاید 140 تا 150 روایت است، راجع به رجب و شعبان و رمضان. نکته دیگر اینکه این سه ماه هر کدام یک قلبی دارد که آن قلب ماه محسوب میشود. البته رجب مناسبت زیاد دارد. همین امروز هست، 13 رجب هست. ولی قلب آن بیست و هفتم رجب است. مبعث پیغمبر گرامی اسلام که اگر این نبود هیچ مناسبتی در تاریخ اسلام نبود. همه مناسبتهای بعدی از مبعث نشأت گرفته است.
در شعبان آن هرم و نوک هرم و محوریت آن نیمه شعبان است. همانطور که 27 رجب، بعثت آخرین نبی است، نیمه شعبان میلاد آخرین وصی و منجی است. و ماه رمضان هم که لیلة القدر. و این سه فرصت را خدای تبارک و تعالی گذاشته است برای انسانهایی که در ماههای دیگر توفیقشان کم است. بدانند این ماه با لا اله الا الله، با قل هو الله زیاد، با استغفر الله و اسئله توبه، با روزه، خودشان را آماده کنند بالاخره استفاده کنند. امروز جناب آقای شریعتی حتی غربیها که خودشان یک وقتی به این چیزها حمله میکردند، الآن بحث معنویت را مطرح میکنند. البته معنویت آنها معلوم است چی میگویند.
معنویت خودشان هست ولی معنویت در زندگی یک ضرورت است و یک پناهگاه است و این معنویتهای ما در اسلام گاهی مکانی است مثل اینکه میرویم کربلا، گاهی زمانی است مثل همین ماه رجب و شعبان و رمضان و گاهی هم معنویت در پرتوی تعالیمی است مثل قرآن و روایات و زیارات و توسل به اهل بیت و... این دو سه محوری که عرض کردم، امکنه و مکانهای زیارتی که معنویت ایجاد میکند. شما مشهد میروید و میآیید ببینید چه سبک میشوید. گاهی مکان است، گاهی زمان است. شب قدر، شب بیست و هفتم، اول رجب. و یکی هم نکته توسل به افراد و زیارتنامههایی که خوانده میشود. این بخش اول عرض من است. بخش دوم راجع به مولود امروز. امام باقر (ع) مادرشان دختر امام حسن مجتبی است. شما هم در شعرتان اشاره کردید. و لذا بعد از امام باقر ائمه هم حسنی هستند و هم حسینی. و این مادر کسی است که گفتهاند در اولاد امام حسن مثل او دیده نشده است. معلوم میشود که خیلی ویژه بوده است. فاطمه زن امام سجاد، مادر امام باقر (ع) بوده است.
نکته دوم اینکه پیغمبر خدا سالها قبل از تولد امام باقر به جابر فرمودند این شخصیت اشبه الناس بی، ما اشبه الناس را راجع به کی میگوییم؟
اشبه الناس بی و اسمه اسمی، نامش هم نام خودم هست که به اصطلاح محمد بن علی الباقر (ع) است. من اجازه میخواهم راجع به این امام بزرگوار به اختصار سه داستان بگویم و یک حدیث. دیگر من غالباً سعیام بر این است که خیلی متشتت صحبت نکنم. سه تا داستان. حالا داستان زیاد دارد. سه تا از داستانهای کسانی که به ایشان مراجعه کردند. میدانید ائمه ما محل مراجعه مردم بودند. در دسترس بودند، بین مردم بودند. البته خب خطرات هم مثل امروز نبوده است در حین حال افراد راحت میآمدند حرفشان را میزدند. من اجازه میخواهم سه مورد از این داستانها را عرض کنم.
مورد اول یک کسی آمد خدمت ایشان، از کسانی که عمرش را با حرام سر کرده بود. در دربار بنیامیه، حالا پیر شده است، به قول خودمان همه کارهایی که میخواسته انجام داده، رشوهها، حقوقهایی که از راه حرام گرفته است. یک عمری بالاخره در امویان چرخیده است، حالا آخر عمر یادش افتاده است که باید بیاید توبه کند. خدمت امام باقر (ع) آمد گفت: هل لی من توبه. آقا من میخواهم توبه کنم. آقا من بگویم لا. نخیر. اه، آقا این همه در قرآن توبوا. بله، فرمودند به یک شرط. حَتَّى تُؤَدِّيَ إِلَى كُلِّ ذِي حَقٍّ حَقَّهُ. مگر تمام این حق الناسی که از مردم به گردن تو است برگردانی.
شما را به خدا نگذارید حق الناس به گردن شما باشد. حق الله هم مهم است ولی با خدا شاید کنار بیایید، با مردم روز قیامت کنار نمیشود آمد. نمیگذرند. و لذا یک وقتی رسول خدا در مسجد رو به اصحاب کردند و فرمودند میدانید تائب کیست؟ تائب یعنی توبهکننده. گفتند که نه. ده تا شرط فرمودند و ده مرتبه پیغمبر فرمودند: «فلیس بتائب»، «فلیس بتائب». یکی از آنها این است: «من تاب و لم یرضع الخصماء فلیس بتائب.
کسی توبه کند اما آنهایی که از او طلب دارند را راضی نکند. نمیخواهم در بینندگان دغدغه ایجاد کنم. یک وقتی بنده میدانم آقای شریعتی از من ده هزار تومان میخواهد. یا باید بیایم کسب رضایت کنم یا بیایم به شما بدهم. یک وقتی است من از یک جایی، یک مغازهای یک چیزی گرفتم، دیدم پول و کارت در جیبم نیست و گفتم میآورم، حالا هر چه فکر میکنم آن مغازه کجا است و آن جنس چقدر است، قیمت آن یادم نمیآید. گاهی انسان اینطور میشود. اگر محصور است من میدانم در محله ما چهار تا مغازه بیشتر نیست.
خب میروم میپرسم. مبلغ آن را هم میپرسم و به او میدهم. اما اگر واقعاً گاهی انسان گرفتار اینطور مسائل میشود، نمیداند کی بوده است، نمیدانم کی از من میخواهد. همان بحث رد مظالم که شما الحمدلله در برنامهتان خوب به آن میپردازید. همین اول رجب، الآنی که دارد صدقه میدهد، نیت رد مظالم کنید در خیلی از صدقهها که این در واقع بار برداشته شود. این یک داستان.
داستان دوم، حالا از آن طرف بگوییم. یک کسی آمد خدمت امام باقر (ع) گفت آقا انا رجل ضعیف العمل. من یک آدم کم عملی هستم ولی من دو ویژگی دارم. میخواهم ببینم این دو جبران آن ضعف عمل من را میکند یا نه. یک، حرام نمیخورم. دو، از راه حرام هم غرایز جنسیام را ارضاء نمیکنم. بله، انسان است. هم گرسنه میشود و هم میل جنسی دارد. اگر گرسنه میشوم از راه حلال ارتزاق میکنم و اگر خدا به من قوایی داده است ازدواج میکنم. به قول سادهتر آن من دو تا شین را زندگیام کنترل کردهام. شکم و شهوت. نگذاشتهام به گناه آلوده شوم.
حالا چه گناهانی که مربوط به حوزه غذا است و چه گناهانی که مربوط به حوزه ارتباطات است. آقا فرمودند کار تو خیلی درست است. چرا میگوییم ضعیف العمل. تو خیلی عمل داری. «مَا عُبِدَ اَللَّهُ بِشَيْءٍ أَفْضَلَ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ» خدا عبادت نشده به چیزی بالاتر از کنترل شکم و قوای جنسی. و لذا من گاهی به جوانان عزیز عرض میکنم که روایت داریم جوانی که نگاهش به صحنه حرام بیفتد، اگر نگاهش را بالا بگیرد یا چشم نیندازد، ملائکه آسمان برای او دعا میکنند. در روایت داریم خداوند اگر این اتفاق برای یک جوانی بیفتد، نه تنها ملائکه او را دعا میکنند، خداوند برای او در بهشت نعمت ویژهای در نظر میگیرد. چون میتوانست و خودش را کنترل کرد. این هم داستان دومی که عرض کردم.
داستان سوم پیرمردی آمد خدمت امام باقر (ع)، ایشان نشسته بودند. ظاهراً در اتاق هم جمعیتی بوده است. راوی این حدیث حکم بن عتیبه است. میگوید ما آن روز آنقدر گریه کردیم، آنقدر اشک ریختیم، جلسه تبدیل شد به جلسه اشک. داستان چی بود؟ آمد مقابل امام ایستاد و عرض سلام و ادب کرد و گفت: آقا من سه تا عقیده دارم. بر اساس این سه عقیدهام عمل میکنم. ببینید عقیده من درست است یا نه. ما مسلمان هستیم یک عقایدی هم داریم. اگر این عقاید غلط باشد منجر به عمل غلط میشود.
این آمد خدمت امام باقر (ع) و آقا گفت بفرمایید عقیده شما چیست؟ گفت: یک، احبکم و احب من یحبکم. من خیلی شما را دوست دارم. هر کسی هم که شما را دوست دارم را دوست دارم. از دشمنهای شما هم بدم میآید. آنهایی که دشمن شما هستند. شما میدانید در جامعه مسلمین محب اهل بیت هستند. این را میدانید هم ما که شیعه هستیم و هم برادران اهل سنت ما که مکرر کتاب نوشتهاند راجع به اهل دین. این اولی آن. که در روایت هم داریم لکل شیء اساس و اساس الاسلام حبنا اهل البیت. هر چیزی اساسی دارد، اساس اسلام محبت است.
دو، این دو خیلی مهم است. گفت من حلال شما را حلال میدانم، حرام شما را هم حرام میدانم. یک کسی که عقیدهاش این است پس خودش دیگر حلال و حرام درست نمیکند. نمیگوید به نظر بنده شراب اشکالی ندارد. نظر شما شرط نیست. صریح قرآن است. انما الخمر والمیسر تا آخر آیه.
به نظر بنده عصر حجاب دیگر گذشته است. آقا شما پیروی دین هستی یا پیروی خودت هستی؟ اگر پیروی دین هستی یا پیروی خودت هستی؟ اگر پیروی دین هستی این سوره احزاب است، این سوره نور است، حجاب را به صراحت ذکر میکند. آقا گفتهاند مثلاً فرض کنید بعضیها رابطه با نامحرم فلان اما دیگر حالا این عصر و این زمان و این دستی دادن، آقای عزیز، این آقا میخواهد بگوید من مقلد هستم. حلال شما را حلال و حرام شما را هم حرام میدانم. و سوم انتظار فرج میکشم. میدانید که موضوع انتظار فرج از زمان پیغمبر مطرح بوده است.
افضل اعمال امت انتظار فرج است. انتظار فرج یعنی انتظار گشایش. البته ظهور امام زمان یکی از فرجها است ولی انتظار فرج معنای عام میدهد. خیلی آقا خوشش آمد. فرمود بیا جلو. تو که انقدر صاف و ساده و بیآلایش داری حرف میزنی. بیا جلو. تو نه تنها بهشت میروی، بهشت همسایه پیغمبر هستی، همسایه امیرالمؤمنین هستی. نه تنها آدم درستی هستی، موقع جان دادن، پیامبر میآید، امیرالمؤمنین میآید، امام حسن میآید، امام حسین میآید، اینها را میبینی. با حضور اینها جان میدهی. این پیرمرد خیلی خوشش آمد. آقا یک دستی روی سینه او گذاشتند. خودش تقاضا کرد. گفت آقا میشود یک بار دیگر این جمله را تکرار کنید. همینطور که اشک میریخت رفت.
خیلی اصحاب خوشحال شدند از این خبر امام باقر (ع) که ببینید یک وقتی آدم میخواهد عقایدش را اظهار کند پنج صفحه مطلب میگوید. نه، خلاصه و جمع و جور. در سه خط. احسنتم. من شما را دوست دارم، حلال و حرام آن را رعایت میکنم، انتظار فرج هم میکشم. همین جا من یک نکتهای عرض کنم. خدا رحمت کند شهید مطهری رحمة الله علیه را. ایشان 7 تا سخنرانی دارد، من خواهش میکنم بینندگان بخوانند. چاپ شده است. یک کتاب 130 تا 140 صفحهای است. اسم آن هست گریز از ایمان و گریز از عمل. این کتاب خلاصهاش یک جمله است.
ایشان در آن کتاب میخواهد بگوید یکی از تفکرات غلط از آغاز اسلام تا امروز که امروز بیشتر شده است گسترش اباحیگری است. اباحیگری یعنی چه؟ یعنی سستی به دین. چارچوبها را از بین بردن که حالا من به مناسبتی در بحث امروز هم برسم اشاره خواهم کرد. اباحیگری یعنی اینکه شما بگو محب اهل بیت باش، نماز مهم نیست. سید باشد، نسبت به اهل بیت داشته باش، عملت مهم نیست. این خطر است.
اگر یک کسی ولایت را منشأ اباحیگری، اباحیگری را من میدانم بینندگان عزیز ما، بخشی از آنها کسانی هستند که ممکن است با واژهها در واقع برای آنها سنگین باشد عرض میکنم. یعنی اینکه دارم به سادگی عرض میکنم. آقا شما امام حسین را دوست داشته باش، ولایت داشته باش، زیارت برو اما خیلی خودت را در عمل اذیت نکن.
وجود مقدس امام باقر (ع) به جابر فرمود. این روایت در کافی مرحوم کلینی است که از کتابهای معتبر ما است. باب الورع. فرمود: فولله، قسم جلاله خورد، ما شیعتنا، شیعه ما نیست مگر کسی که این ویژگیها را داشته باشد: إِلَّا مَنِ اتَّقَى اللَّهَ، تقوا، از خدا بترسد وَ أَطَاعَهُ و اطاعت خدا کند. جابر میخواهی پیروی ما را بشناسی، پیروی ما علامت و لباس ندارد. وَ مَا كَانُوا يُعْرَفُونَ يَا جَابِرُ شیعههای ما شناخته نمیشوند إِلَّا بِالتَّوَاضُعِ، فروتن هستند وَ التَّخَشُّعِ، خشوع دارند، وَ الْأَمَانَةِ خیانت به امانت نمیکنند. وَ كَثْرَةِ ذِكْرِ اللَّهِ یاد خدا، وَ الصَّوْمِ، روزه، وَ الصَّلَاةِ، نماز وَ الْبِرِّ بِالْوَالِدَيْنِ نیکی پدر و مادر، رسیدگی به فقراء. شیعیان ما اینگونه هستند. این که الآن خواندم جزء آن سه داستانم بود.
حدیث مانده است. حدیث را میخوانم. این کلام آخر من است. خواهش میکنم این دو کلام را، همه گوش بدهند مخصوصاً جوانها، مخصوصاً نوجوانها. دست همه شما را میبوسم. همه نوجوانها و جوانها که خدا شما را خیلی دوست دارد. خدا به شما افتخار میکند، میبالد، مباهات میکند. جوانان عزیز امام صادق (ع) در جوانی میگوید: بابام امام باقر سه نصیحت به من کرد. پس من از خودم نمیگویم. از قول امام صادق، از پدرش امام باقر. و فرمود: با این سه به من آداب آموخت. مسیر را نشان داد، راه را نشان داد. «اَدَّبَنی أبی بِثَلاثٍ» معلوم است. پدرم سه چیز به من آموخت. به من آداب یاد داد.
یک، «من لم یقید الفاظه یندم» پسرم هر کسی این زبانش قید نداشته باشد، بند نداشته باشد، کنترل نداشته باشد، رها باشد، پشیمان میشود. اینطور نیست؟ چقدر اوقات میگوییم کاش که این حرف را نمیزدم. کاش به من میگفتی. خانم کاش به من میگفتی. کاش که یک اشاره میکردی. کسی زبان را قید نزند، پشیمان میشود.
دو، پسرم «مَن يَصْحَبْ صاحبَ السَّوْءِ لا يَسْلمْ» کسی که با رفیق بد همراه شود سالم نمیماند. جوانهای عزیز در رفیقتان خیلی دقت کنید. و نکته سوم؛ کسی که در مجلس سوء و تهمت، مجلسی که مجلس خوبی نیست. آقا شأن شما نیست اینجا مثلاً فرض کنید که خدای ناکرده شرب خمر میشود. اینجا دارد گناه میشود. اینجا اختلاط زن و مرد است. کسی که «مَن يدخُلْ مَداخِلَ السُّوءِ يُتَّهمْ» کسی که وارد جایی شود که موضع بدی است، مورد اتهام واقع میشود. حالا شما بگو آقا من رفته بودم نصیحتشان کنم. آنهایی که از بیرون میبینند میگویند نه. جای شما آنجا نبود. پس یک هر چی نگو، دو، با هر کسی قدم نزن،
سه، در هر مجلسی وارد نشو.
ما پانزده مورد را عرض کردیم. شانزدهمین مورد از این دردها و بیماریها. امام سجاد (ع) اولش دارند. «اللَّهُمَّ إِنيِّ أَعُوذُ بِكَ» من گاهی عرض کردهام در واقع یک لیستی از بیماریها مقابل ما است. انشاءالله هیچ کسی گرفتار بیماری نشود. خدا به همه بیماران سلامتی بدهد ولی بیمارستانی رد میشوید میبینید تابلو از آن بالا نوشته گوش و حلق و بینی، مثلاً ارتوپد، فلان و فلان. این هم یک تابلویی است از این بیماریهایی که ممکن است هر کسی به یکی دو تا یا چند تای آن مبتلا شود. امام سجاد از همه آن دارد به خدا پناه میبرد. امیدواریم که یکی از اینهایی که تا اینجا ما گفتیم هم در زندگی عزیزان ما نبوده باشد.
شانزدهم آن چیست؟ خدایا من پناه میبرم به تو «مِن اسْتِكْبَارِ الطَّاعَةِ». استکبر طاعه یعنی چه؟ طاعه یعنی عبادت. نماز و روزه. استکبار الطاعه دو معنا دارد. معنای اول آن این است که من اینها را سنگین بشمارم. سختم باشد. آخ دوباره ماه رمضان آمد. دوباره نماز شد. اینها خیلی بد است. «إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعين» اگر برای یک کسی عبادت سنگین شد، یک خانمی حجاب برای او سنگین شد. الان دیگر حج دارد امسال انشاءالله راه میافتد. آخ چطوری حج برویم.
امام سجاد در این سفر لذت میبرد، اشک میریخت، امام مجتبی 25 سفر پیاده آمد. ما اصحابی داشتهایم 50 سفر حج رفتهاند. چرا برای تو سخت است؟ انقدر گاهی به حواشی میپردازیم که یک آقایی خودش به من گفت، باسواد هم بود. گفت من از نماز یک سنگینی دارم، سختی دارم، به خاطر وسواسی که در وضوی آن دارم.
من همیشه سفر حج که روحانی کاروان هستم به رفقا میگویم. میگویم شما که از حج لذت نمیبرید. از بس درگیر این هستی که مثلاً فرض کنید شانهام گچ شد، نشد، طهارتم حفظ شد یا نشد؟ از بس در این جزئیات هستیم لذت نمیبریم. این نیست. عزیزان بیننده معنای اینکه امام سجاد میگوید خدایا من پناه میبرم به تو از استکبار الطاعه، یک معنایش این است: یعنی پناه میبرم به تو از این که من اطاعت و بندگی برایم سنگین باشد. آخ، حساب سالم رسید. چطوری خمس بدهم؟ آخ ماه رمضان آمد؟ بعضیها ماه رمضان نیامده قصهشان میگیرد. آقا ماه خدا است، امام سجاد اشک میریخته، لذت میبرده. یا صحبت حج میشود، صحبت نماز میشود.
جهاد. قرآن را نگاه کنید. چه بهانههایی میآوردند. بعضیها میگفتند این خانههای ما حصار ندارد. دزد میزند. ما اگر برویم و زن و بچهمان در امان نیستند. بعضیها در جنگ تبوک میگفتند که آنجا بیحجاب هستند، ما بیاییم گول میخوریم، گناه میکنیم. چون تبوک بود. تبوک رومیها در آن منطقه جنگی با آن فاصله زیاد بودند. به قول حضرت امیر (ع) تابستان میگویید گرم است، زمستان میگویید سرد است. پس جهاد کی؟ من همینجا خدمت دوستان عرض کنم راجع به دین اسلام و تکالیف اسلامی چند تعبیر آمده است که میرساند استکبار الطاعه غلط است.
یک، یرید الله بکم الیسر. پس این دین، دین یسر است.
دو، ما جعل علیکم فی الدین من حرج. پس این دین درش حرج ندارد. خانم عزیزی که شما با وسواس برای خودت عسر درست میکنی، به دین چه. برای خودت حرج درست میکنی. به دین ربطی ندارد. تو خودت عسر آوردی خدا گفته یرید الله بکم الیسر. یک آبگرمکن را خالی کردی میگویی غسل نشد. چند بار پای این دستشویی هی وضو میگیری میروی میآیی. چی است. چرا خودت را اذیت میکنی. و یک وقتی یک جوانی دستهایش زخم شده بود از بس شسته شده بود. واقعاً پیامبر و امیرالمؤمنین و اهل بیت (ع)، آنها این امکانات ما را داشتند؟ این دین، دین یسر است.
دو، حرج در آن نیست. لا یکلف الله نفسا الا وسعها. به اندازه وسع و توان تو است. بعثت على الشريعة السهلة السمحة. بابا دیگر به چه زبانی بگوید. سهله، سمحه، یسر، وسع. در یک کلام سخت نگیر ولی بیموالات هم نشو، لابالی هم نباش. نه افراط و نه تفریط. این نکته اولی که میخواهم عرض کنم. عزیزان بیننده به هیچ وجه خدا با این تکالیفی که به گردن ما گذاشته است برای ما مشقت و زحمت نخواسته ایجاد کند. این نماز آرامش است. این روزه یک نوع در واقع مانور قیامت است. یاد تشنگی و گرسنگی و یاد فقرا بیفتید. لستوی به الغنی والفقیر. فقیر و غنی یکی شود.
مانورهایی که الان بعضی از این عزیزانی که به سربازی میروند یعنی همه آنها اینطور است. آموزشی دارند. یا میخواهند برود در مراکز نظامی استخدام شوند، یک سال، هشت ماه، نه ماه، دوره میبینند. آن بابایی که شب میآید خشم شب میزنند یا میآیند یک مرتبه میگویند سریع بیایید سینهخیز بروید، او نمیخواهد تو را اذیت کند. او میفهمد پس فردا جنگ است، جبههای است، حادثهای است، تو باید آماده باشی. این عبادتها برای این است که روح انسان آماده شود. برای این است که ورزیده شود، لذت ببرد. منطقی است. این یک نکتهای که من خدمت شما عرض کنم.
پس استکبار الطاعه یک معنای آن این است که خدایا پناه میبریم به تو از اینکه ما عبادت را سنگین بدانیم. سختمان باشد. بگوییم آخ ماه رمضان آمد، آخ میگویند حجاب. آی سال خمسی آمد. نه بابا ماه رمضان آمد امام سجاد کیف میکرد. نماز میشد امام حسن مجتبی لذت میبرد. پیغمبر میفرمود: نور چشم ما آمد. حج میشد ائمه ما امام سجاد (ع) چه لذتی میبردند. معنای دوم که حالا خیلیها این معنای دوم را گفتهاند. استکبار الطاعه یعنی من اطاعت خودم را بزرگ ببینم.
یعنی یک جورایی عجب، خودبزرگبینی. چه عبادتی، چه حجی. چه کردیم. در واقع بزرگنمایی. این معنای دوم را بیشتر گفتهاند. یعنی این را بیشتر پسندیدهاند. همینجا عرض کنم عزیزان بیننده یک سؤال. چرا اصلاً خدا برای ما عبادت قرار داده است؟ خب ما را آفریده، نعمتهایی هم داده است. دیگر کاری به ما نداشت. میگفت بخورید، بیاشامید، زندگی کنید، تفریح کنید، تمام میشود. دلیل اینکه من باید منظم 17 رکعت نماز بخوانم، دلیل اینکه یک ماه در سال را باید روزه بگیریم، دلیل اینکه تلاشی کردم مالی به دست آوردم، بعد از تأمین زندگی باید 20 درصد آن را به عنوان خمس بدهم و در مالی که خمس آن را نداده باشم نمیتوانم تصرفی کنم و مالی که زندگی بدون توجه به این نکات، زندگی مؤمنانهای نیست. دلیل اینکه اگر وضع مالی من خوب شد، بگویی یالا، حداقل یکبار حج را باید بروی. دلیل اینکه اگر در جامعه منکری واقع شد، آدم میگوید شما حساس باش.
دلیل اینکه به یک خانم میگوید شما به خاطر آن جایگاهت، عظمتت، لطافتت، پرجاذبه بودنت حجاب داشته باش. اینها چیست؟ من سه چهار تا را نوشتهام عرض میکنم. چرا عبادت میکنیم؟ یک، اعبدوا ربکم اذلی خلقکم. بابا شما را آفریده است. یک آفرینش متفاوت. نگو خب سایر موجودات را هم آفریده است. کلاغ را هم آفریده است، طاووس را هم آفریده است، حیوانات را هم آفریده است. بله، به آنها عقل هم داده است؟ به آنها فطرت هم داده است؟ به آنها وجدان هم داده است؟ میگوید خب به ما هم نمیداد، از ما تکلیف نمیخواست.
اولاً حالا که داده است و شما انسان هستی. ثانیاً اگر شما یک شاعر قوی با ذوق و قریحه شعری آمد اینجا و نشست. در عمرش یک بیت شعر نگفت. شما به او اعتراض نمیکنید؟ تو این هنر را داشتی و شعر نگفتی؟ حافظ برای چی دیوان گفته کار ما را سخت کرده است. خدا فیاض است، خدا خالق است. هر مدلی که در واقع حکمت او اقتضا میکند آفریده است. یکی از آنها هم انسان است. چون خیلیها این سؤال را میکنند. اصلاً ما نمیخواستیم آفریده شویم.
خدای تبارک و تعالی یک فرصت به شما داده است. حالا که فرصت داده یسر هم داده است، وسع هم داده است، سهل هم گرفته است، اذیتت هم نکرده است ولی نمیخواهی به پاس این خلقت در مقابل این یگانه دوگانهای انجام بدهی؟ یعنی یک نمازی، عبادتی. دو، چرا عبادت میکنیم؟ آرامش. علی بذکرالله تطمئن القلوب. شما چطور غذا که میخوری احساس سیری میکنی. گاهی راه میافتد طرف دو ساعت مسیر میرود یک رستوران میگوید غذایش خوب است یا مثلاً فلان جا مثلاً بستنیای خوب است. چرا؟ میخواهی لذت ببری دیگر. برویم مسافرت، کوهها، فلان جا قشنگ است.
خب آقا این عمارت هم به شما یک آرامشی میدهد. فقط آرامش در آن مسائل مادی که نیست. سه، نمیخواهی آزاد باشی؟ نمیخواهی عبد دیگران نباشی؟ نمیخواهی در سرت نزنند؟ فرمود: فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَنْ سِوَاهُ. آنهایی که خدا را کنار گذاشتند رفتند دچار بتپرستی شدند. اگر تو عبادت خدا کردی،
سومین دلیل آن حریت است. دیگر آن وقتی میایستی محکم مثل حضرت امام میگویی دشمن، آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند. چرا انقدر راحت میگویی آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند. چون بنده خدا هستی. چرا نمیترسی؟ پس به شما شجاعت میدهد، به شما آرامش میدهد.
چهارم، اعتدال شخصیت. شما سوره معارج را ببییند.در سوره معارج میگوید: إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً، إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً. انسان یک آدم جزوع و هلوع است. خیلی خلاصه. انسان چی اینطوری است؟ چه انسانی هلوع است؟ چه انسانی جزوع است؟ چه انسانی کمظرفیت است؟ چه انسانی حریص است؟ انسانی که از خدا قطع رابطه کرده اس. چون بعد از آن میگوید: ان المصلین. تو اگر مصلی شدی که دیگر هلوع نیستی.
ایشان دارد میگوید مالک یوم الدین. من کارهای نیستم. تو اگر مصلی شدی که دیگر بیرحم نیستی چون داری میگویی الرحمن الرحیم. تو اگر مصلی شدی که دیگر کسی را عصبانی نمیکنی. چون داری میگویی غیر المغضوب علیهم. تو اگر مصلی شدی که دیگر حاضر نیستی به کسی زحمت بدهی. چون داری در اینجا میگویی از کسی غیر از خدا کمک بخواهی. میگویی ایاک نعبد. این هم نکته بعدی. به هر حال لكلِ شيءٍ آفة، معنای دوم. دو تا معنا کردم.
استکبار الطاعه سنگین بودن عبادت، معنای دوم که به نظرم شارحین این معنا را بیشتر پسندیدهاند، بزرگبینی اطاعت و عمل. لکل شیء آفه، هر چیزی آفتی دارد، آفت عبادت هم عجب است، خودپسندی است. و لذا به ما گفتهاند عبادت که مفهوم بسیار گستردهای هم دارد.
من این را بگویم. علمآموزی عبادت است، تفکر عبادت است، بار از روی دوش مردم برداشتن عبادت است. همین آقا امام باقر که یک قدری امروز راجع به او صحبت کردیم، در بیابان مشغول کشاورزی بود. یک کسی از همینهایی که عبادت را فقط ظاهر نماز میبینند، نماز هم عبادت است. خیلی مهم است. ولی منحصر نیست. گفت آقا شما دیگر چرا؟ آقا فرمودند یعنی چه؟ گفت آقا شما باید در حال عبادت در مسجد باشید نه در حال کشاورزی در زمین با آلات و وسائل کشاورزی. آقا فرمود والله اگر همین الآن مرگ من را بگیرد، همین الآن در حال کشاورزی، در حال عبادت از دنیا رفتهام. لو جاعنی الموت و انا فی هذا الحال. پس عبادات خودمان را بزرگ نبینیم. راه آن هم این است که همیشه عبادتهای بزرگترها را ببینیم. بابا حضرت امیر هزار رکعت نماز میخوانده است. حالا چه میخوانیم 17 رکعت نمار میخوانیم فکر میکنی خبری است.
اشاره قرآنی: در آیه «كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ» پرچم خدا همیشه بالا است. این خیلی ممکن است که بدانیم بله، ممکن است دشمنان یک شرایطی فراهم کنند، یک جایی هم مثل احد به ظاهر یک شکستی پیش بیاید، یک جایی هم یک اتفاقی بیفتد، حتی عزیز خدا در کربلا شهید شود. اما همانجا هم کلمة الله هی العلیا. دشمن در اوج اینی که به ظاهر در قدرت است مثل فرعون، خار است اما مؤمن همواره عزیز است. این صفتی که بحث کردیم، شانزدهیم موردی که امام سجاد به خدا پناه بردند و استکبار الطاعه. فهرستوار عواملی که به عبادت لطمه میزند را در پنج شش قسمت میشمارم. بحث این بود: خدایا من پناه میبرم به تو از اینکه عبادت خودم را بزرگ ببینم. بزرگ انگاری.
چرا من به شما عرض کردم، به بینندگان این احتمال قویتر است؟ چون یادتان باشد هفته قبل استصغار المعصیت بود. آنجا بود کوچکانگاری گناه، به آن قرینه اینجا میشود بزرگانگاری اطاعت. عبادت خیلی باارزش است، عبادت باعث رشد است اما چند چیز عبادت را از بین میبرد. یک، ریا. من کاری انجام بدهم شما ببینید. دو، عجب. فرق عجب و ریا چیست؟ ریا برای دیگران است، عجب برای خودم است. سه، حسادت. انسان در کار حسادت از روی حسادت کاری را انجام بدهد. صدقه بدهد از روی حسادت. ارزش ندارد. چهار، منت. کاری انجام بدهد بعد منت بگذارد. لاتبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذی.
و پنجمین عاملی که موجب میشود عبادات ما از بین برود لقمه حرام است. در روایت داریم عبادت با لقمه حرام هم پذیرفته نیست. انشاءالله حواسمان جمع باشد همه ما گناهانمان را بزرگ ببینیم، عباداتمان را اصلاً نبینیم.