سه شنبه 4 دي 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

1401-12-01- حجت الاسلام رفیعی-یاری نکردن ظالم (شرح دعای هشتم صحیفه‌ی سجادیه)

 حجت الاسلام رفیعی: بسم الله الرّحمن الرّحیم، عرض سلام دارم و ادب خدمت جنابعالی و بینندگان عزیز روزهای پایانی ماه رجب و در آستانه‌ی ماه شعبان قرار داریم حلول این ماه را پیشاپیش تبریک عرض می‌کنم ماه پر برکتی است، ماه فرخنده‌ای است، قلب این ماه نیمه‌ی شعبان است، موالید زیادی در این ماه واقع شده انشاءالله که همه‌ی عزیزان دل‌خوش باشند و عمده‌ی عروسی‌ها و مجالس شاد انشاءالله در ماه شعبان تحقق پیدا کند.

همان‌طور که بینندگان عزیز توجه دارند ما شرح دعای هشتم صحیفه‌ی سجادیه را می‌گوییم، یعنی چهل و چهار آسیب و بیماری اخلاقی که امام سجاد (ع) از آن به خدا پناه بردند. بیست موردش را عرض کردیم. دعا این‌طور شروع می‌شود: (أللّهُمَّ إنّي أعُوذُ بِکَ مِن هَیَجانَ الحِرص) خدایا پناه می‌برم به تو از هیجان حرص یعنی طوفانی شدن حرص. هر کدام از این صفات که این‌جا آمده صفات منفی به گونه‌ای امام آن وجه منفی بودنش را هم ذکر می‌کند. حرص اگر هیجان پیدا کند، غضب اگر طوفانی شود، هر کدام در واقع اشاره‌ای به این زمینه است که از چه جهت به ما آسیب می‌رساند. تقریباً نیمی از آن را گفتیم بیست مورد را، دو موردش را هم امروز عرض می‌کنیم مورد بیست و یکم و بیست و دوم.

امام به خدا عرض می‌کند خدایا پناه می‌برم به تو از این‌که ظالمی را یاری کنم یا ستمدیده‌ای را خوار کنم. خیلی حرف مهمی است ظالمی را یاری کنم یا ستمدیده‌ای را خوار کنم. حالا یک به یک بحث می‌کنیم. ظالم یعنی کسی که به دیگران ظلم می‌کند، ستم می‌کند، ظلم هم انواعی دارد این‌جا منظور همان ظلم به مردم است و الّا ما گناه هم که می‌کنیم ظلم است "ظَلَمتُ نَفسي" "ظَلَمنا أنفُسَنا" یا شرک هم ظلم است "یا بُنَی لا تُشرِک بِاللَّه إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ" این‌جا منظور این است که یک ستمگری یک ظالمی، حالا این ظالم حتماً لازم نیست حاکم باشد، بله یک وقت فرض کنید یک یزیدی دارد به مردم ظلم می‌کند به امام حسین ظلم می‌کند عدّه‌ای کربلا جمع می‌شوند او را یاری می‌کنند این مصداق همین جمله است یاری کردن ظالم، یا حکومت بنی عبّاس تشکیل می‌شود مثل همانی که امام صادق (ع) به صفوان فرمود: چرا شترها را کرایه می‌دهی به هارون الرّشید؟ و این کار را نکن. گفت: آقا من برای سفر حج می‌دهم برای کار باطلی نمی‌دهم. فرمود: همین‌قدر که دلت می‌خواهد این‌ها سالم بمانند بیایند پول تو را بدهند همین‌قدر کمک به ظالم است.

گاهی هم نه، بحث حکومت نیست، یک جایی دارند ظلم می‌کنند به یک کسی ما هم حمایت می‌کنیم، دفاع می‌کنیم. یا حتّی سکوت می‌کنیم. این است که در روایت داریم در ظلم سه گروه عذاب می‌شوند یکی خود ظالم است یکی معین ظالم، یکی راضی به ظلم، ببینید آن که ظالم است که هیچ، آن هم که معین است کمک کرده وآن هم که راضی است می‌گوید خوب کردی دست‌تان درد نکند باید این کار را می‌کردی. من اجازه می‌خواهم برای این‌که بحث‌مان یک قدری منظم پیش برود چند روایت بخوانم.

از آثاری که بر یاری کردن ظالم متردد است. اگر کسی ظالمی را یاری کند چه اتفاقی می‌افتد؟ 1: خروج از اسلام. رسول خدا فرمود: "مَن مَشى مَع ظالِمٍ" کسی با ظالمی قدم بردارد (لِيُعِينَهُ) برای این‌که کمکش کند می‌رود دربار ظالم استخدام می‌شود یا همراه او می‌رود ظالم می‌خواهد یک کسی را به قتل برساند جنایتی بکند مشارکت می‌کند. (فقد خَرَجَ مِن الإسلامِ) از اسلام و مسلمانی خارج می‌شود.

به همین جهت امام صادق فرمود به یکی از افرادی که بنی امیه را کمک می‌کرد فرمود: (لَولا أنَّ بَنِي اُمَيَّةَ) اگر بنی امیه نمی‌یافتند کسانی را مثل شما که کار این‌ها را راه بیندازند یا مالی یا کار مثلاً  اداری‌شان را این‌ها نمی‌توانستند به ما ظلم بگویند لذا شما چون زمینه‌ی کار را برای آن‌ها فراهم کردید در ظلم آن‌ها شریکید. و الّا خود ظالم که یک نفر است کسی نیست که. آن کسی که برایش تیرمی‌اندازد، آن کسی که در واقع کمک می‌کند در مسائل مالی هزینه می‌رساند این‌ها همه کمک می‌شود به ظلم.

این هم یک بخشی است حتی اگر قلباً در واقع یاری کند این همان رضایت دیگر می‌شود ظلم. روایت دیگر داریم (مَن أعانَ ظالِما على ظُلمِهِ) کسی ظالمی را یاری کند بر آن ظلمی که می‌خواهد بکند (جاءَ يَومَ القِيامَةِ و على جَبهَتِهِ مَكتوبٌ : آيِسٌ مِن رَحمَةِ اللّهِ) روز قیامت این معین ظالم را نه خود ظالم می‌آورند ظالم که جایش معلوم است می‌آورند در روز قیامت در حالی که به پیشانی‌اش نوشته شده مأیوس از رحمت الهی.

سومین مورد باز در روایت داریم که (مَن أعانَ ظالمٍ عَلی مَظلوم) یک وقت یک مظلومی را می‌خواهند به او ظلم کنند کسی به آن ظالم کمک کند جایش را نشان بدهد، همین‌طور که اشاره کردید قلباً راضی شود، خوشحال شود، سلاح در اختیارشان قرار بدهد، وسیله قرار بدهد، فرمودند: خدا بر او سخط و خشم می‌کند. این هم اثر سوم. پس از اسلام خارج است، این یک اثر، بر پیشانی او روز قیامت می‌نویسند مأیوس از رحمت خدا، و سوم این‌که خدا بر او ساخط یعنی غضبناک خواهد بود.

باز روایت دیگری داریم که اگر کسی ظالمی را یاری کند فضائل و شرافت خودش را از بین برده (لا تُعینوا ظالِمٍ عَلی ظُلمِه) ظالم را برظلمش یاری نکنید که فضل شما، شرافت شما از بین می‌رود. خب مجموع این‌هایی که عرض کردیم این‌ها می‌شود آثاری که بر یاری کردن ظالم هست. حالا یاری کردن ظالم گاهی همین که اشاره شد قلبی است، گاهی مساعدت مالی است، گاهی سکوت است اصلاً شما هیچ نمی‌گویید ظالم دارد جنایت می‌کند، مظلومی را در خیابان می‌زنند اذیت می‌کنند شما فقط سکوت می‌کنید گاهی توجیح است می‌گویی حق اوست باید این کار شود اشکالی ندارد.

این‌ها همه از مصادیق در واقع این ظلم حساب می‌شود و لذا روایت دارد (مَن أحَبَّ بَقاءَ الظّالِمینَ) کسی که دوست دارد ظالم بماند می‌گوید آقا خدا کند مثلاً حکومت یزید بماند، خدا کند حکومت آل صعود بماند ظلم کند به مردم، خودش کاری نمی‌کند فقط دوست دارد. فرمود: (مَنْ أَحَبَّ أَنْ یُعْصَی اللَّهُ) در واقع این دوست دارد خدا معصیت شود محبّ معصیت الهی است. قرآن کریم هم آیاتی دارد از جمله این آیه‌ی شریفه که می‌فرماید: (ولا تركنوا إلى الذين ظلموا) ببینید این کلمه‌ی ترکنوا از کلمه‌ی رُکن می‌آید یعنی رکون یعنی ستون، می‌فرماید: ظالم را تکیه گاه خودتان قرار ندهید (فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ) آتش جهنم شامل شما می‌شود.

باز آن آیه‌ی معروفی که مکرر عزیزان ما شنیدند قرآن کریم می‌فرماید که (تَعاوَنوا عَلَى البِرِّ وَالتَّقوىٰ ۖ وَلا تَعاوَنوا عَلَى الإِثمِ وَالعُدوانِ) عدوان همان ظلم است دیگر. اقا معاونت بر اسم نکنید معاونت بر...گاهی خدمت امام می‌رسیدند می‌گفتند ما انگور را داریم این انگور را از ما می‌خرند برای این‌که شراب کنند، حالا من مسئله‌ی فقهی‌اش را نمی‌خواهم وارد شوم در مکاسب شیخ انصاری مفصّل آمده. گاهی امام منع می‌کند می‌گوید شما می‌دانید که این تبدیل می‌شود به یک تعاون براسم است دیگر تبدیل به شراب می‌شود تبدیل به وسیله‌ی حرام می‌شود. لذا همه‌ی این‌ها را باید به آن توجه کرد.

یک وقتی وجود مقدّس امام سجاد یک نامه‌ای دارند به زُهری، زُهری اسمش محمّد بن مسلم است در دربار بنی امیه بوده به این‌ها کمک می‌کرده. خیلی نامه‌ی عجیبی است حالا عزیزان در فضای مجازی این را ببینند نامه‌ی امام سجاد (ع)به زهری که آن‌جا توبیخ می‌کند او را. می‌گوید که تو چرا این‌ها را یاری می‌کنی؟ چرا کمک می‌کنی؟ نامه‌ی معروفی است البته خیلی هم مؤدبانه در عین حال نوشته شده. من دو سه داستان هم عرض کنم یک قدری بیشتربحث‌مان جا بیفتد راجع به همین معاونت بر اسم و نکته‌ی دیگر این است که در واقع نقطه‌ی مقابلش ما باید مظلوم را کمک کنیم. (کونا للظّالم خصماً و للمظلوم عوناً)

ببینید در کوفه ابن زیاد بعد از شهادت امام حسین رفت منبر و شروع کرد به جسارت به امام حسین. ظالمی مظلومی را به شهادت رسانده و اکنون دارد بر ظلم خودش توجیج می‎کند و مردم هم نشستند چیزی نمی‌گویند این همان معاونت بر ظلم است دیگر بقاء بر ظلم است دیگر. شما دوست دارید همین قدر که سکوت می‌کنید در برابر این و لذا یک نابینایی بلند شد. عبد الله بن عفیف جانباز هم بود، چشمانش را در صفین و جمل از دست داده بود بلند شد گفت: ساکت باش ایها الکذّاب دروغگو پدرت هم دروغگو بود. خیلی جرأت می‌خواهد یک کسی در مقابل... در آن فضا و شرایط تو پدرت هم در واقع ظالم بود دروغگو بود. خب با او درگیر شدند او را به شهادت رساندند.

اما او همراه نشد با کسانی که در مقابل ظالم سکوت کردند خود این روزها به هر حال سالروز پیروزی انقلاب اسلامی‌مان بود، چهل و چهارمین سالگرد که واقعاً قابل تقدیر هم بود در مراسمی که مردم راهپیمایی شرکت کردند جشن انقلاب، شما ببینید طیّب حاج رضایی چرا شد حرّ انقلاب؟ چه کار کرد مگر؟ دفاع کرد از امام. به او گفتند بگو حالا آن موقع می‌گفتند آقا روح الله خمینی، امام به من پول داده گفت من این سیّد را نمی‌شناسم ولی من خیانت به او نمی‌کنم.

خیلی مرد می‌خواهد یک آدمی که خب سابقه‌ی به هر حال کودتای بیست و هشت مرداد داشته جایزه از شاه گرفته آن طرفی بوده در سبک و سیاقش امّا یک مرتبه خدا می‌زند و نمونه‌ی به اصطلاح ملموسش ایشان. خود حرّ بن یزید ریاحی، حر همین قدر که راه امام حسین را بست امام حسین را حرکت داد به سمت مسیر کربلا خب این‌ها می‌شود به یک صورتی دفاع از جریان ظلم ابن زیاد و یزید. اما نمی‌دانست یک مرتبه روز عاشورا همه را جبران کرد آمد دفاع کرد از مظلوم. یعنی کاملاً مهره را عوض کرد برگشت کامل ورق را برگرداند.

سحره‌ی فرعون به دفاع از فرعون آمده بودند دیگر فرعون را تثبیت می‌کردند با این کارشان، خودشان هم گفتند: (قالوا بِعِزَّةِ فِرعون) به عزت فرعون ما غلبه می‌کنیم. ولی یک مرتبه ورق برگشت آمدند مدافع حق شدند مدافع مظلوم شدند.

تحول‌ها، حوّل حالنا الی احسن الحال، به عید داریم نزدیک می‌شویم بله، داستانی را نقل می‌کنند حالا من در این کتاب ستاره‌های فضیلت دیدم. کتاب ستاره‌های فضیلت کتاب خوبی است داستان‌های قشنگی دارد دسته‌بندی شده دارد خدا رحمت کند مرحوم آقای دبانی ایشان هم یک کتابی دارد به نام (داستان‌های ما) نمی‌دانم ملاحضه فرمودید یا خیر؟

 داستان‌های مختلف، در زمینه‌های مختلفی نقل می‌کند داستانی نقل می‌کند در آن کتاب ستاره‌های فضیلت شاید ایشان هم داشته باشند من یادم نیست. می‌گوید که منصور دوانیقی، می‌دانید که منصور خیلی ظالم بوده خیلی سادات را به شهادت رسانده مخصوصاً سادات حسنی، اولاد امام حسن، اصلاً با سرهای این‌ها موزه درست کرده بوده. بله، عازم سفر بود یک مرتبه یک سوار بر اسب یک پیرزنی یک خانمی آمد این افسار اسب را گرفت گفت: منصور من از نوادگان پیغمبرم، سیّد هستم، سیّده هستم، از اولاد حسین بن علی هستم. تو را به حق رسول خدا بایست من با تو کار دارم.

منصور متوقف شد گفت: چه کار داری؟ گفت: مأموران تو شوهر، دو برادر و عموی من را در زندان کشتند من چهار شهید دادم این‌ها توسط مأموران تو کشته شدند خب اکنون پسر جوانی دارم در زندان که همه‌ی هستی من است. منصور او را آزادش کنید. این یکی را برای من نگه دارید. با عصبانیت گفت: نخیر او هم باید به قتل برسد و پیرزن را انداخت یک گوشه‌ای و حرکت کرد. پیرزن یک آهی کشید گفت: خدا تو آه من را می‌شنوی این ظالم این‌طور باید با من برخورد کند؟ آقای شریعتی در تاریخ دارند همین‌طور که منصور می‌رفت اسب او را انداخت زمین و گردنش شکست. و همان جا گفت: آزادش کنید. تاریخ نقل کرده. خیلی از این نمونه‌ها در تاریخ داریم که در واقع ظالم بالاخره نتیجه‌ی ظلمش را می‌بیند. ما دیدیم صدّام چه شد، دیدیم قذّافی چه شد، این‌ها را دیدیم در زمان حیات خودمان. ولی خیلی حواس‌مان جمع باشد گاهی با یک کلمه انسان از ظالم حمایت می‌کند.

فردای قیامت در روایت دارد بعضی‌ها می‌آیند صحرای محشر در پرونده‌شان می‌بینند گناه قتل نوشته شده. می‌گوید من آدم نکشتم! می‌گویند: تو مشارکت کردی، راضی بودی. من یک نکته‌ی دیگر هم عرض کنم این‌جا، این نکته خیلی مهم است چون مثال‌های ما همه از حاکمان و ستمگران بود حالا بینندگان می‌گویند: آقا ما که از این کارها نمی‎‌کنیم که.

 امیر المومنان (ع) ظهر گرما در کوچه‌های کوفه قدم می‌زد شخصی می‌گوید من خدمت ایشان رسیدم گفتم آقا هوا گرم است. فرمود: می‌دانم، ممکن است یک مظلومی به من کاری داشته باشد نیاز به کمک داشته باشد، یا ظالمی ستمی کرده باشد به کسی، من بتوانم حق آن مظلوم را ازآن ظالم بگیرم. می‌گوید در همین حال یک خانمی آمد جلو گفت: یا ابا الحسن، آقا جان ن را نجاتم بده،آقا فرمودند چه شده؟ گفت: همسرم من را زده از خانه بیرونم کرده. خب این ظلم است دیگر.ظلم به یک همسر، عرض کردیم ممکن است این زمینه‌ی ظلم یک وقت خدای ناکرده در یک خانه‌ای پیدا شود...

 پدری نسبت به فرزند و فرزندی نسبت به پدر، این‌ها همه می‌تواند باشد. حضرت دنبال او راه افتادند آمدند در خانه‌ی این شخص، در روایت هست یک جوان مغروری در را باز کرد و حضرت به او فرمودند که: جوان تقوا داشته باش، با همسرت بساز، مهربان باش، او هم عصبانی شد و گفت: آتش می‌زنم او را (وَ أُحَرِّقَنَّه) ظلم را مرتبه‌اش را برد بالا، حضرت خیلی ناراحت شد فرمود: (أمُرُکَ بِالمَعروف وَ أنهکَ عَنِ المُنکَر) من دارم به تو امر به  معروف می‌کنم نهی از منکر می‌کنم این آیه‌ی قرآن است با همسرتان مهربان باشید.

(عاشِروهُنَّ بِالمَعروف جَعَلَ بَینَکُم مَوَدَّةً وَ رَحمَة) تو برای من به قول خودمان شاخ و شانه می‌کشی؟ خب طرف وقتی اقا را دید آقا تهدیدآمیز وارد شد خیلی خلاصه تکان خورد آن‌ها هم که آن‌جا بودند گفتند امیر المومنین است، عذرخواهی کرد و حضرت سفارش به او کرد با همسرت مهربان باش بعد در روایت دارد که ایشان رفت داخل خانه. امیر المومنین مدام زیر لب می‌گفت که "الحمد الله الّذي" خدایا شکر که به دست تو بین زن و شوهری اصلاح واقع شد جلو یک ظلمی گرفته شد از یک مظلومی در واقع دفاع شد. به هر حال این بخش اول بود عزیزان بیننده. هیچ گاه ظالم را یاری نکنید...

 حالا این ظلم ممکن است در رده‌های مثال‌هایی که زدیم حکومتی باشد مثل حکومت‌های بنی امیه، بنی عبّاس که ائمه‌ی ما همواره این را تأکید می‌کردند که اگر این‌ها اعوان و انصار پیدا نمی‌کردند نمی‌توانستند حق ما راغصب کنند. ببینید آقای شریعتی عمر سعد، شمر، ابن زیاد اگر سی هزار آدم همراه‌شان نمی‌شدند که کربلا نمی‌توانستند امام حسین را به شهادت برسانند.

 اگر عدّه‌ای از مسلم بن عقیل دفاع کرده بودند از ابن زیاد دفاع نمی‌کردند شهادت برای او اتفاق نمی‌افتاد در کوفه. اگر...این دفاع، این حضور، در واقع، این یک نکته و نکته‌ی بعدی همان‌طور که اشاره کردم دایره‌ی این ظلم گسترده است. شما مثلاً ببینید یک کاسبی دارد ظلم می‌کند به یک فرض کنید یک مشتری...

این که وجود مقدّس امام حسین (ع ) خیلی حرف مهمی است باز هم در این برنامه گفتیم که امام سجاد می‌گوید: پدرم وقتی که می‌خواست به میدان برود آمد من را در آغوش گرفت و همین جمله را فرمود: پسرم (إیّاک) بپرهیز از ظلم به کسی که یاوری جز خدا ندارد. نه خودمان ظلم نکنیم از ظالم هم حمایت نکنیم، پشتیبان ظالم نباشیم الان همین شبکه‌های معاند یا بعضی از این شبکه‌هایی که دارند حمایت می‌کنند از ظلم و تحریم، رسماً آقا ایرانی است در این مملکت بزرگ شده پیشنهاد می‌دهد به آمریکایی‌ها تحریم را زیاد کنید، حمله کنید، ببندید، بگیرید، آقا خجالت بکش تو انسانی، این‌ها هموطن تو هستند، پدر و مادر تو هم در همین مملکت دارند زندگی می‌کنند، خواهر تو، برادر تو، فامیل تو، عمه‌ی تو، خاله‌ی تو، تو به همین سادگی دست به دست ظالم می‌دهی و به او می‌گویی که تحریم کن؟ به او می‌گویی حمله کن؟ خیلی بد است این نهایت هویت باختگی است. بی‌هویتی است. این نهایت بی‌هویتی است. این نهایت این است که انسانی در واقع نادیده بگیرد آن جایگاه خودش را.

من در همین قضایای اخیر دیدم خب بعضی از عزیزان ما خب نقد داشتند اما، ما یک ایرانی هستیم. راضی به ضربه  کشورمان نیستیم بعضی عزیزان من دیدم چه زیبا در بعضی برنامه‌ها مثل جشنواره‌ی ‌فجرو جاهای دیگر، آقا ما با هم هستیم همدل هستیم، اگر هم نقدی داریم حرفی داریم می‌زنیم، اما کشورمان را قربانی نمی‌کنیم. این کجا تا آن آدمی که مثلاً بلند می‌شود می‌رود آن طرف آب می‌نشیند و دست در دست ظالم می‌دهد و او را تشویق به تحریم بیشتر علیه مردم می‌کند.

وطن خود را می‌فروشد، نادیده می‎‌گیرد، این جمله‌ی ابی عبد الله عصر عاشورا که فرمود اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید.ببینید آزادگی اگر دین ندارید. من یک وقت‌هایی به این جمله فکر می‌کردم که امام چه می‌خواهد بگوید؟ می‌فرماید برگردید به گذشته‌تان، رفتم نگاه کردم دیدم در تاریخ عرب قبل از اسلام، یک آزادگی‌هایی وجود دارد حرّیت‌هایی وجود دارد و این حرّیت خیلی مهم است. ببینید رسول گرامی اسلام آمدند طائف برای دعوت مردم طائف به اسلام.  خب آن‌جا هم استقبال نشد. سنگ و چوب و ناسزا و حضرت را فراری دادند حضرت آمد نشست یک جایی معروف است دیگر آن طرف آن‌جا باغی داشت. آن غلام از آن باغ یک قدری انگور برای حضرت آوردند.

حضرت یک قدری میل کردند و حالا خبر رسید به مکه که پیامبر از مکه رفته طائف، طائف هم تحویلش نگرفتند. مشرکان مکه گفتند ما هم دیگر او راه نمی‌دهیم . ابوسفیان و دیگران گفتند. حضرت آمد تنها رفت به غار حرا پیغام داد برای یکی از مشرکین آزاده، مشرک بود به نام متام  اما آزاده بود که این‌ها من را به مکه راه نمی‌دهند شما بیا از من حمایت کن. ببینید یک...الان هم ما داریم در کشورها طرف می‌خواهد برود ویزا در یک کشوری بگیرد کفیل او می‌شوند یا شما می‌خواهید زندانی را آزاد کنید سند می‌گذارید، کفالت می‌کنید، این آقا آمد خدمت رسول خدا مسلمان نشده گفت: در پناه من، من می‌شوم حامی شما خب این رسم بود دیگر در عرب، شما وارد مکه شوید. به فرزندانش گفت: همه مسلّح شوید من و شما دور پیامبر را می‌گیریم ببینیم چه کسی جرأت می‌کند نگاه چپ به پیامبر کند؟ با همین وضعیت وارد مسجدالحرام شد گفت هر کسی به ایشان آزار برساند با من طرف است. هیچ کسی کاری با پیامبر نداشت...

نگذاشت یک هموطنش، هموطنش می‌شود دیگر پیغمبر هم‌شهری او بود. آقای شریعتی سا ل اول هجرت ظاهراً بوده اگر اشتباه نکنم رسول خدا که آمد مدینه گفتند فلانی از دنیا رفته. همین آقا همینحضرت متأثر شد فرمود: یک روزی ما را یاری کرد، یک روزی ما را... این خیلی حرف است خیلی حرف است یعنی...

 همه پشت می‌کردند ما را یاری کردند مقابل ظالم ایستاد از ظالم دفاع نکرد خودش هم مشرک است اما از ابوسفیان و ابولهب و دیگران در واقع حمایت نکرد و از مظلوم دفاع کرد. "کونا للظّالِمِ خصماً وَ للمَظلومِ عوناً" از این نمونه‌ها زیاد داریم. داستان زیبایی است همین بحث ظلم و اثر این‌که ظلم پایدار نمی‌ماند. این داستان را هم باز همان آقای دبانی در (کتاب داستان‌های ما) نقل کرده. البته من یادم است که مرحوم شیخ عباس قمی هم این داستان را دارد منتها آقای دبانی با یک ادبیات روانی نوشتند.

 ایشان می‌گوید عبد الملک مروان که آدم خبیثی هم بوده خیلی جنایت کرده یکی از فرماندارهایش حجاج است که این‌قدر جنایت کرده. می‌گوید: در دارالاماره‌ی کوفه نشسته بود سر مصعب بن زُبیر در مقابلش بود می‌دانید که مصعب بن زُبیر برادر عبدالله بن زبیر است که در کوفه اعلام خلافت و حکومت کرد و جنایاتی کرد، عبد الملک مروان حمله کرد و او را کشت و سرش را آوردند در مقابل در واقع عبدالملک، آقایی آن‌جا بود به نام ابن عُمیر رنگش تغییر کرد یک مرتبه یک حس عجیبی به او دست داد مثل این‌که ناراحت شود. به عبدالملک برخورد گفت: تو مثل این‌که خوشحال نیستی از این پیروزی ما؟ گفت: چرا چرا قربان. پس چرا رنگت پریده چرا چهره‌ات...؟ گفت: من یاد یک داستانی افتادم. گفت چه داستانی؟ گفت: قربان بگذرید این از این داستان، معاف کنید. گفت نه باید بگویی. گفت: در امان هستم؟ گفت: بگو. گفت: جناب عبدالملک این‌جایی که شما نشستید و این سر مقابلت است تا حالا من در این جلسه چهار سر دیده‌ام. گفت: چطور؟

گفت: یک روزی...حالا جالب است زمان این‌ها خیلی هم نیست. یکی برای سال 61 هجری است. یک روزی در همین جلسه ابن زیاد نشسته بود سر مقدّس ابا عبد الله الحسین (ع) در مقابلش بود. همان جلسه‌ای که زینب کبری را وارد کردند جسارت به سر امام حسین کردند. جناب عبدالملک مدتی نگذشت شاید پنج شش سال، سال 67 همین جا مختار نشسته بود سر ابن زیاد در مقابلش، مدتی نگذشت این‌جا ابن زبیر نشسته بود و سر مختار مقابلش، امروز شما نشستید و سر ابن زبیر در مقابل‌تان، من داشتم فکر می‌کردم سر تو مقابل چه کسی می‌خواهد قرار بگیرد؟ فریادی زد عبدالملک مروان گفت: امیدوارم پنجم را نبینی. که حالا یک شعری هم دارد من بخشی از آن را برای‌تان بخوانم. همین داستان را در واقع در غالب شعر آورده:
نـادره مردی ز عرب هوشمنـد یعنی (همین آقا که به عبدالملک گفت)
گفت به عبدالملک از روی پند
زیـر همـیـن قبّـه و این بـارگاه
روی همین مسند و این تکیه‌گاه
بــودم و دیـدم بَـر ابـن زیــاد
آه! چه دیدم که دو چشمم مباد
تـازه سـری چـون سپر آسمـان
طلعت خورشید ز رویش عیان (سر سیدالشهدا)
بعد ز چندی سر آن خیره سر (ابن زیاد)
بُـد بَـر مختـار به روی سـپــر
بعد که مصعب سر و سردار شد
دسـتـخوش وی سـر مختـار شــد
این سر مصعب به تقاضای کار
تـا چه کند با تـو دگر روزگـار!
بله این نتیجه‌ی ظلم است ظلم پایدار نمی‌ماند.

حجاج بن یوسف ثقفی یک آقایی را پیش او آوردند به نام سعید بن جُبیر، قاری قرآن، متدیّن، مومن، به جرم دفاع از امیرالمومنین و اهل بیت، وقتی آوردند خیلی با او بد برخورد کردند، او را زد، ناسزا گفت تندی کرد، بعد گفت: چه‌طور می‌خواهی تو را بکشم؟ گفت: هرطور که می‌خواهی خودت کشته شوی. گفت: یعنی چه؟ گفت: چون هر بلایی سر من بیاوری جزا و سیّئةٍ با خودت برخورد می‌شود. گفت که او را رو به قبله کنید سر از بدنش جدا کنید. رو به قبله کردند گفت: ( وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ). گفت: حالا که آیه می‌خواند رو به قبله پشت به قبله کنید. پشت به قبله کردند گفت: (فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ). هرجا رو کنید خدا هست. بخوابانید او را روی خاک که نه رو به قبله باشد نه پشت به قبله، گذاشتند او را روی خاک. گفت: ( مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ) حجاج عصبانی شد. فریاد زد گفت: صبر کنید گفت: چه شده؟ گفت: یک درخواست دارم می‌خواهم یک دعا کنم. گفت: بگو درخواستت را بگو. گفت: خدایا من آخرین کسی باشم که به دست این خبیث به شهادت می‌رسم.

سعید بن جبیر را به شهادت رساندند پانزده روز بعد حجاج به درک واصل شد. با چه مرضی! یک مرضی گرفته بود به نام آکله از بیرون می‌لرزید از درون می‌سوخت. حسن بصری می‌گوید: رفتم دیدنش دیدم تمام بدنیش دورش آتش گذاشتند ناله می‌کند می‌گوید دعا کن بمیرم. گفتم معلوم نیست آن‌جا بهتر از این‌جا باشی این‌قدر به تو نگفتم ظلم نکن. گاهی از هوش می‌رفت به هوش می‌آمد می‌گفت:  مالی ولسعید بن جبیر، من چه کنم با سعید بن جبیر. گفتند: سعید را که کشتی،گفت: کابوس می‌بینم.حجاج بن یوسف ثقفی به درک واصل شد بعد از آن همه ظلم‌هایی که کرد.خیلی حواس‌مان جمع باشد ظلم بد است، ظلمات است پیغمبر به یک کسی فرمود: (اتقوا الظلم؛ فإن الظلم ظلمات يوم القيامة) ظلم نکنیم عرض کردم شما هم فرمودید مقیاس‌های بزرگ را حتماً نگاه نکنیم...

 هر چیزی، یک کارگری به او ظلم شود، به همسری ظلم شود، فرزندی ظلم شود، مواظب باشیم نسبت به مردم البته مسئولیت دولت مردها این‌جا خیلی بیشتر است. قوه‌ی قضا، قوه‌ی اجرائیه، قوه‌ی مقننه، قانونی که تصویب می‌کنند یک وقت یک قانونی نباشد که باعث لطمه شود. خب این یکی از این مواردی بود که عرض کردم. مورد دوم: حضرت به خدا پناه می‌برند عرض کردیم یکی کمک کردن به ستمگر دوم: فرمود: رها کردن دست به اصطلاح ستمدیده. (وْ نَخْذُلَ مَلْهُوفاً) اول گفت یاری ظالم، پناه می‌برم خدایا به خودت از این‌که من ظالمی را یاری کنم یا ملهوف، ملهوف به معنای ستمدیده است کسی که به هر حال غصه‌ای در زندگی‌اش هست غمی در زندگی‌اش است انسان آن را رها کند.

خب این هم من یک توضیحی بدهم فرصت هست عرض کنم خدمت شما. ببینید روایات زیادی داریم من چند روایت می‌خوانم از جمله حکمت بیست و چهار نهج البلاغه، امیر المومنین می‌فرماید: ( مِنْ كَفَّارَاتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ) از کفاره‌های گناهان بزرگ گاهی بعضی عزیزان جلوی ما را می‌گیرند، دیروز یک آقایی من را دیده بود می‌گفت: من مثلاً ده مورد پانزده مورد دچار گناه کبیره شدم من هم نپرسیدم چه هست؟ چون وظیفه نداریم.

ولی گناهی است که می‌گفت حاج آقا حق الناس نیست که بگویم می‌پردازم، قضای نماز هم نیست که بگوییم انجام می‌دهم، گناهی است که دیگر انجام شده گذشته از آن، این را هم گفت: بعضی از آن‌ها حدود هم داشته مثل شرب خمرکه حالا شما می‌فرمایید که شما مجاز نیستی شرعاً بروی خودت را معرفی کنی بگویی به من حد بزنید. من دنبال یک کفاره‌ی جان‌دار هستم که این گناهان را غیر از استغفار که می‌کنم در واقع چه کند؟ پاک کند.

این حدیث را برایش خواندم (مِنْ كَفَّارَاتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ) از کفاره‌ی گناهان بزرگ (إغَاثَةُ الْمَلْهُوفِ) به داد بیچارگان، به داد دردمندان، به داد آن‌هایی که در دل‌شان یک غمی است، برس. مشهد بودم آقای شریعتی یک آقایی آمد مسن هم بود گفت: من سی سال زمان طاغوت البته یک بخشی هم بعد از انقلاب معلم بودم. گفت: حالا بچه‌‌ها را زدم گاهی، گاهی تندی کردم، گاهی عصبانی شدم، حالا هم هیچ کدام‌شان را دیگر نمی‌شناسم که بروم بگویم مثلاً...گفتم: حالا انشاءالله که برای خودشان کسی شدند. گفت: بله ولی خب ناراحتم فکرم مشغول است. گفتم خب حالا به بچه‌های دیگر محبت کن لطف کن رسیدگی کن توجه کن.

 دیگر (إغَاثَةُ الْمَلْهُوفِ) عزیزان داریم در بحث زلزله گرفتارند، گاهی حوادث در جامعه پیش می‌آید کسی دختر می‌خواهد شوهر بدهد پسر می‌خواهد زن بدهد، گرفتار است ما در جامعه‌ افرادی داریم که نوع گرفتاری‌های‌شان با هم متفاوت است. این در واقع از کفارات ذنوب عظام است. باز یک روایت دیگر داریم خیلی زیباست این روایت را ابوخالد کابلی که از اصحاب خاص امام سجاد (ع) است نقل می‌کند. می‌دانید دیگر در دعای کمیل می‌گوییم "اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تُنْزِلُ الْبَلاَءَ"  خدایا ببخش آن گناهانی که بر ما بلا نازل می‌کند. واقعاً گاهی بلا می‌آید در جامعه. فرمود: " الذُّنُوبَ الَّتِى تُنْزِلُ الْبَلاَءَ" می‌دانید چه گناهانی بلا نازل می‌کند؟ ترک (إغَاثَةُ الْمَلْهُوفِ) یکی این است که انسان رسیدگی به درد دیدگان را ترک کند.

 شما توجه نکنی خوار کنی خدای ناکرده تحقیر کنی چون این‌جا امام سجاد می‌گوید به تو پناه می‌برم خدایا از این‌که تحقیر کنم گاهی انسان نه تنها کمک نمی‌کند، تحقیر هم می‌کند. حضرت شعیب (ع) هفت سال دچار بیماری و سختی شد وقتی خوب شد گفتند: کدام سخت بود؟ داغ اولاد زراعت ازبین رفت دام از بین رفت؟ گفت: هیچ کدام شماتت مردم. آن کسی که می‌گفت ببین چه کردی به این وضعیت افتادی؟ گناهانی که جالب است این را برای بینندگان عزیز عرض کنم سه گناه است که فرمود این‌ها در واقع بلا نازل می‌کند: یکی ترک خدمت به غمدیدگان، دردمندان، دو: (تَرکُ مُعاوِنَتُ المَظلوم) شما مظلومی را یاری نکنی، و سوم امر به معروف و نهی از منکر را در جامعه ترک کنی. خب این هم نکته‌ی بعدی ما وقتی به سیره‌ی معصومین (ع) مراجعه می‌کنیم می‌بینیم خیلی وقت می‌گذاشتند برای بار از دوش دیگران برداشتن. نامه بنویسند سفارشی کنند، راه کاری ارائه دهند به هر حال ما در این بخش از دعای هشتم صحیفه‌ی سجادیه دو مورد را عرض کردیم. بیست و یکم و بیست و دوم از این چهل و چهار تا، دیگر نصف شد دیگر بقیه را باید با یک سرعت بیشتری انشاءالله بگوییم. اللهم انّي أعوذُ بِکَ خدایا پناه می‌برم به تو از این‌که ظالمی را یاری کنم یا مظلوم و ستمدیده‌ای را رها کنم.

حالا (فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ) اگر کسی هدایت شد ثمره‌اش را خودش می‌برد مثل یک دبیری که می‌گوید بچه‌ها هر کدام‌تان نمره آوردید خودتان ثمره‌اش را می‌برید. هر کدام‌تان قبول شدید بالاتر می‌روید چیزی به من اضافه نمی‌شود (وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا) هر کسی هم که گمراه شود ثمره‌ی این گمراهی را خودش می‌بیند. ابوذر ثمره‌ی ایمانش را برد ابولهب هم ثمره‌ی کفرش را برد. (وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ) این خیلی مهم است چند بار چند جای دیگر شبیه این را به پیامبر داریم که پیامبر بگو من جبار نیستم من مُصَیطِر نیستم من قرار نیست کسی را به زور به ایمان دعوت کنم نه، هدایت و ضلالت دو واژه‌ی متضاد و مقابل هم هستند مثل کفر و ایمان، مثل سعادت و شقاوت، اگر کسی هدایت شد خودش ثمره‌اش را می‌برد و اگر کسی گمراه شد خودش پای آن گمراهی در واقع فدا می‌شود این گمراهی در واقع او را در خودش می‌گیرد و...

 تاریخ هم این را نشان می‌دهد دیگر شما کسانی که هدایت شدند کسانی که گمراه هستند نگاه کنید در طول تاریخ، این نکته‌ی بسیار مهمی است که باید به آن توجه شود. و اما در جمع‌بندی عرائضم ما داشتیم دعای امام سجاد را بحث می‌کردیم رسیدیم به این‌جا که خدایا پناه می‌برم به تو از این‌که ظالمی را یاری کنم یا ملهوف، غمدیده و دردمند و ستمدیده‌ای را رها کنم.جناب آقای شریعتی این پیام‌هایی که در این برنامه می‌آید و بخش زیادی را برای من دوستان زحمت کشیدند تهیه کننده و دیگران فرستاده بودند با دقت هم می‌خوانند دوستان یک بخش زیادی از آن من ملاحضه می‌کردم همین مسائل و مشکلات مالی است یعنی عزیزانی که...

درخواست کمک دارند، گاهی هم نه حتی درخواست ندارند یک دردی را دارند منتقل می‌کنند حتی آدرس هم ندادند، تلفن هم ندادند دارند یک دردی را منتقل می‌کنند می‌گوید شما بگو آقا مثلاً بنده اگر در یک شرکتی کار می‌کنم پنج یا چهار بچه هم دارم پنج میلیون،شش میلیون حقوقم است یا هفت هشت میلیون حقوقم هست اجاره هم باید بدهم چگونه این بچه‌ها را اداره کنم؟ با این وضع مثلاً بازار، گرانی، بی‌ثباتی قیمت‌ها، این بحثی که امروز کردیم یک بخشی از آن در واقع پاسخ همین است که در فامیل، در بستگان، در همسایگان، خیرین رسیدگی کنید به این افراد. ننشینیم بگوییم حالا دولت یک فکری بکند قوانین مجلس فلان کند آن‌ها که یا کرده‌اند یا می‌توانستند یا نمی‌توانستند من نمی‌دانم ما هم تذکر می‌دهیم ولی این وظیفه‌ی بنده و جنابعالی را در آن مجموعه که کار می‌کنیم در واقع از گردن‌مان بر نمی‌دارد.

شما پنجاه همکار هستید در یک شرکتی، در یک مدرسه‌ای، در یک اداره‌ای، در یک مجموعه‌ای، این که عرض می‌کنم کاملاً ملموس است می‌بینید یکی از همکاران شما همسرش بیمار شده، دخترش بیمار است، دچار مشکل است در زندگی، کمک کنید با همدیگر زیر بال این را بگیرید. ببینید وقتی چهل نفر، پنجاه نفر بخواهیم که کمک کنیم آسان است می‌شود این کار را کرد این می‌شود (إغاثَةُ المَلهوف) البته در همین قربانی هم شما اشاره کردید در مباحثی این‌گونه مردم ما خیلی کمک می‌کنند خیّر زیاد است، ولی درد هم زیاد است، گرفتاری هم زیاد است، بعضی از اوقات افرادی هستند واقعاً برای‌شان  این رقم‌ها فشاری نیست.

البته باز هم نمی‌خواهیم بگوییم کمک به مستمندان إغاثه‌ی به ملهوف، ستمدیده، فقط وظیفه‌ی ثروت‌مندان است، نه، ولی این را بدانید آن اجر و ثوابی که خدای تبارک و تعالی می‌دهد خیلی با ارزش است، خیلی عظیم است، در روایات هم داریم شما اگر بار از روی دوش کسی برداشتید معادل توحید یعنی در روایات داریم توحید و خدمت یه مردم، این‌ها کنار هم به عنوان برترین فضائل شمرده شده است. به هر حال این را به عنوان پایان عرائضم عرض کردم مخصوصاً امسال هم ماه رمضان را داریم هم عید نوروز را داریم.خیلی خانواده‌ها حواس‌شان جمع باشد. همین الان رسیدگی کنند.

وقتی به مردم می‌گوییم فرزندآوری، وقتی می‌گوییم خطر نسل، خب حق دارند خانواده‌ها بگویند آقا باشه چشم ما انجام می‌دهیم اما این بچه هزینه‌ای که دارد چه‌طور می‌خواهد تأمین شود لذا باید علاوه بر توصیه به فرزندآوری که می‌کنیم این کمک‌هایی که در واقع می‌توانیم داشته باشیم به خانواده‌ها، مخصوصاً به نقاط محروم، نقاط محروم در کشور ما نقاطی هستند که خب خدمت‌ها کمتر به آن‌ها می‌رسد. هم راجع به نوروز هم راجع به رمضان، نگذاریم سفره‌ی خیلی خانه‌ها خالی بماند انشاءالله.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

 شماره نوبت استخاره: 09102506002

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

پاسخگویی سوالات شرعی: 09102506002

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group