سه شنبه 4 دي 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

94-06-29-حجت الاسلام والمسلمين رنجبر - شرح زیارت جامعه کبیره

موضوع برنامه: شرح زیارت جامعه کبیره
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين رنجبر
تاريخ پخش:94/06/29

شریعتی: بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

صوفی بیا که آینه صافیست جام را *** تا بنگری صفای مِی ‌‌لعل فام را
راز درون پرده ز رندان مست پرس *** کاین حال نیست زاهد عالی مقام را
عنقا شکار کس نشود دام بازچین *** کان جا همیشه باد به دست است دام را
در بزم دور یک دو قدح درکش و برو **** یعنی طمع مدار وصال دوام را
ای دل شباب رفت و نچیدی گلی ز عیش **** پیرانه سر مکن هنری ننگ و نام را
در عیش نقد کوش که چون آبخور نماند **** آدم بهشت روضه دارالسلام را
ما را بر آستان تو بس حق خدمت است ****‌ای خواجه بازبین به ترحم غلام را
حافظ مرید جام مِی ‌‌است ‌ای صبا برو **** وز بنده بندگی برسان شیخ جام را


شریعتی: سلام عرض می‌کنم خدمت شما دوستان خوب و حاج آقای رنجبر.
حاج آقا رنجبر: من هم خدمت شما و همه‌ی بینندگان خوب و نازنین عرض سلام و ادب و ارادت دارم.
شریعتی: سلامت باشید گشت و گذاری داریم در بوستان غزلیات حافظ در خدمت شما هستیم.
حاج آقا رنجبر: صدف جانوری است که معمولا در عمق دریا‌ها زیست می‌کند یک تور بسیار ظریف و نازکی اطراف دهانش قرار دارد حالا خوراکی‌هایی که می‌پسندد اجازه می‌دهد از آن تور عبور بکنند و وارد دهانش شوند در حقیقت یک صافی محسوب می‌شود برای صدف ولی گاهی وقت‌ها یک شن ریزه‌هایی سنگ ریزه‌هایی از روزنه‌های این تور عبور می‌کند و وارد دهان صدف می‌شود صدف بلافاصله شروع به تشرح می‌کند یک ماده و مایع لزج و چسبانکی از خودش ترشح می‌کند دور تا دور و گرداگرد آن شن ریزه را احاطه می‌کند بیشتر و بیشتر می‌شود بعد هم سفت و سخت می‌شود یک ماده‌ی سفید رنگی هم است وقتی که سفت و سخت شد دیگر به آن می‌گویند مروارید حالا اگر درشت باشد به آن می‌گویند لولو اگر خیلی درشت نباشد ریز باشد می‌گویند مرجان پس لولو مرجان در حقیقت یک شن ریزه است یک سنگریزه است که از آن طور و صافی صدف گذشته و ترشحات صدف به آن رسیده و تبدیل شده به لولو و مرجان این صدف هم در دریاهای شیرین است هم در دریاهای تلخ و شور یعنی منحصر به دریاهای شیرین نیست همه جا هست و سنگریزه و شن ریزه در هر دریایی که باشد چه دریای شور چه شیرین اگر خودش را به دامان صدف برساند می‌تواند لولو و مرجان باشد این یک نکته‌ای است که قرآن به آن اشاره دارد در سوره‌ی الرحمن «مَرَ‌جَ الْبَحْرَ‌يْنِ يَلْتَقِيَانِ» (الرحمن/ 19) می‌گوید دو دریا هستند که می‌گویند دریای شور و شیرین با هم تلاقی می‌کنند ولی هیچ کدام به حریم دیگری تجاوز نمی‌کنند «بَيْنَهُمَا بَرْ‌زَخٌ لَّا يَبْغِيَانِ» (الرحمن/ 20) بعد می‌گوید «يَخْرُ‌جُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْ‌جَانُ» (الرحمن/ 22) از هر دو این‌ها لولو و مرجان بیرون می‌آید البته مرجان یک معنای دیگری هم دارد که همان گیاهان خاص و ویژه‌ی دریایی هستند که یک دنیای شگفت انگیزی هم آن‌ها دارند ولی یک معنایش مروارید ریز است می‌گوید لولو و مرجان فقط منحصر به دریاهای شیرین نیست از دریاهای شور هم بیرون می‌آید یک تعبیری دارد امام صادق علیه السلام می‌فرماید قرآن یک کتابی است از إِیَّاکِ أَعْنِی وَ اسْمَعِی یَا جَارَةُ (بحارالانوار، ج 92، ص381) منظورم تو هستی اما به دیوار می‌گویم تو گوش بکن همان چیزی که معادلش را ما در فارسی داریم به در می‌گویم تا دیوار بشنود می‌گوید قرآن دنیای ادب است و از ادب‌های قرآن یکی اش همین است که مستقیم با شما معمولا صحبت نمی‌کند می‌گوید دریای شور دریای شیرین صدف لولو مرجان ولی منظورش این‌ها نیست منظورش از دریا دنیا است دنیای من و شما که ممکن است دنیای یکی شیرین باشد دنیای یکی شور و تلخ باشد یکی در رفاه و راحتی باشد یکی در سختی و محنت و بلا باشد می‌گوید مهم نیست چه دنیایی داشته باشی آن چه مهم است این است که چه در دنیای تو که شیرین است و چه در دنیای دیگری که تلخ است می‌تواند این انسانی که مثل شن ریزه است ارزشی ندارد قیمتی ندارد بهایی ندارد تبدیل شود به لولو تبدیل شود به مرجان نمی‌توانی بگویی که فلانی نفسش از جای گرمی بلند می‌شود همه چیزش فراهم است در رفاه کامل است معلوم است که او می‌تواند یک رشدی داشته باشد ولی من نه قرآن این را نفی می‌کند می‌گوید چه دنیای شیرین او چه دنیای تلخ تو هیچ فرقی نمی‌کند هر دو می‌توانید لولو شوید بسته به این که از این موقعیت چگونه استفاده بکنید هر دو می‌توانید مرجان شوید اتفاقا آن کسی که دنیای شیرینی دارد لولو و مرجان شدنش خیلی دشوار تر است چون دلبستگی‌ها و تعلقاتش افزون تر است تو که در یک دنیای تلخ و شور بختانه‌ای داری زندگی می‌کنی تو اتفاقا راحت می‌توانی لولو و مرجان شوی دلبستگی هایت و علقه هایت کمتر است می‌توانی برسی مهم نیست در چه شرایطی و در چه فضایی قرار داشته باشی می‌توانید لولو باشید مرجان شوید به شرطی که خودتان را به دامن صدف برسانید خداوند این قرآن را فرستاد یک عالم صدف با خودش دارد هر آیه‌ای یک صدف است هر کسی بتواند خودش را در این حریم‌ها در این حدود‌ها در این فضاهای آیات وارد بکند آیات تاثیرات خودشان را روی این آدم خواهند داشت و آرام آرام این آدمی که مثل شن ریزه می‌ماند تبدیلش می‌کند به لولو و مرجان من یک نمونه عرض می‌کنم ببینیم واقعا همین است یا نه یکی از این صدف‌ها این آیه است که در سوره‌ی مجادله آیه‌ی هفت است خیلی آیه‌ی عجیبی است می‌گوید دو دو تا نیست سه تا است سه تا سه تا نیست چهار تا است چهار تا چهار تا نیست پنج تا است یعنی چه؟ یعنی اگر دیدی دو نفر آن جا هستند دو نفر نیستند سه نفر هستند دو نفر که خودشان هستند سومی اش من هستم من خدا اگر دیدی سه نفر هستند سه نفر نیستند چهار نفر هستند چهارمی اش من هستم اگر کسی واقعا این باور را داشته باشد که دو نفر که نشستند کنار هم سومی هم است آن سوم خداست خدایی که سمیع است بصیر است شاهد است قاضی است خدایی که رحمن است منتقم است به نظر شما حال و هوای انسان تغییر نمی‌کند؟ هر حرفی می‌زند؟ هر کاری هر برخوردی می‌کند؟ امکان ندارد یک پزشکی است و یک بیماری این دو نیستند سومی من هستم من دارم نگاه می‌کنم به این پزشک که با بیمارش چطور برخورد می‌کند من کسی هستم جز رحم و مروت و رحمت هیچ چیزی را نمی‌شناسم نگاه می‌کنم ببینم چه طور به این ترحم می‌کند راننده است مسافر است سومی اش من هستم دارم نگاه می‌کنم که این آقای راننده چطور با مسافرش رفتار می‌کند این مسیری که می‌رود چقدر مبلغ می‌گیرد رحم می‌کند یا نمی‌کند انصاف به خرج می‌دهد یا نه معلم مالک مستاجر فروشنده خریدار است مالک و مستاجر را شما اشاره داشتید که مالک بیاید به مستاجر رحم بکند می‌گوید وقتی داری قرارداد سال 94 را با مستاجر می‌بندی من نشستم دارم می‌بینم چقدر انصاف رحم مروت از تو دیده می‌شود بر همان اساس با تو رفتار می‌کنم اگر بی رحمی کردی گذار پوست به دباغ خانه می‌افتد یک روزی گره به کارت می‌افتد دست به آسمان بلند می‌کنی آن روز ما دست تو را پس می‌زنیم ما تو را جواب نمی‌دهیم بعضی‌ها می‌گویند مگر قرآن نمی‌گوید «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ» (غافر/ 60) ما که خیلی دعا می‌کنیم چرا اجابت نمی‌کند در یک جایی می‌گوید «وَيَسْتَجِيبُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» (شوری/ 26) بله ما استجابت می‌کنیم دعاهای شما را ولی دعای چه کسانی؟ کسانی که اول به ما باور داشته باشند نه به پول تو به پول باور داری تو این قدر که به این پول باور داری به ما باور نداری به همین خاطر بالا می‌بری و دل بستی تو اگر به ما اعتقاد داشتی زور نمی‌گفتی فشار نمی‌آوردی یکی هم «وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» کار درست انجام بده انصاف مروتی گذشتی دستگیری اگر این باشد البته ما اجابت می‌کنیم اگر نباشد امکان ندارد واقعا این آیات اگر در فضای زندگی ما قرار بگیرد یا ما در فضای این آیات قرار بگیریم آیا تاثیری روی رفتار و کردار و گفتار ما ندارد؟ قطعا دارد و قطعا ما می‌شویم مروارید و لولو و مرجان «أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّـهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاءِ وَالْأَرْ‌ضِ» (حج/ 70) آیا تو نمی‌دانی که خداوند می‌داند آن چه در آسمان هاست و آن چه در زمین است «أَلَمْ تَرَ‌ أَنَّ اللَّـهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْ‌ضِ مَا يَكُونُ مِن نَّجْوَى ثَلَاثَةٍ إِلَّا هُوَ رَ‌ابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَةٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَى مِن ذَلِكَ وَلَا أَكْثَرَ‌ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا» (مجادله/ 7) دو نفر با هم پچ پچ می‌کنند نه که بلند صحبت بکنند در گوشی با هم صحبت بکنند پیدا نمی‌شود مگر این که او چهارمی اش باشد پنج تایی نیست مگر این که ششمی اش خدای بزرگ باشد نه کمتر از سه نه بیشتر از شش ما گفتیم سه تو بگو دو تو بگو یک ما گفتیم شش تو بگو هفت هشت هزار «وَلَا أَدْنَى مِن ذَلِكَ وَلَا أَكْثَرَ‌ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَيْنَ مَا كَانُوا» مگر این که خدا با آن هاست هر کجا که باشند فردای قیامت آن‌ها را آگاه می‌کند می‌گوید ببین آن روز رحم نکردی گذشت نکردی من حضور داشتم من شاهد بودم همین کسی که امروز قاضی است آن روز شاهد بود پس دنیای ما چه شور باشد چه شیرین آیات همان صدف‌ها هستند ما همان شن ریزه‌ها سنگ ریزه‌های بی ارزش هستیم اگر بخواهیم می‌توانیم لولو شویم اگر بخواهیم می‌توانیم مرجان شویم.
شریعتی: یک بنده خدایی که می‌گفت از وقتی من به این آیه رسیدم «وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَ‌قَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا» (انعام/ 59) دارم تمام حرکاتم را با این آیه تنظیم می‌کنیم خیلی از ما در مواجهه با این آیات اتفاق نمی‌افتد برای ما.
حاج آقا رنجبر: در فضای این آیه نیستیم و زندگی نمی‌کنیم یعنی به سمت آن آیه و فهم و درک و باور آن آیه قدم برنمی‌داریم هر چه می‌خواهد به گوش شما بخورد خیلی مهم نیست کسی ممکن است حافظ کل قرآن باشد اما در فضای قرآن نباشد نسبت به فضای قرآن بیگانه باشد مثل آبی است که می‌رسد به برگ گل این برگ هیچ وقت طراوت پیدا نمی‌کند وقتی در برگ جاری شد روی برگ فایده ندارد داخل برگ آب باید برود داخل تا این شاداب شود قرآن هم همین طور است روی سر فایده ندارد باید بیاید توی سر اگر انسان به این باور دست پیدا کرد در فضای آن آیه قرار گرفت آیه کار خودش را خواهد کرد تاثیراتش را خواهد گذاشت پس هر کس در فضای این آیات قرار بگیرد این تاثیرات را خواهد گرفت مروارید خواهد شد جای مروارید شدن هم همین جاست همین جا همین حالا همین اکنون همین امروز حافظ هم همین را می‌گوید می‌گوید در عیش نقد کوش عیش یعنی زندگی نقد یعنی حاضر و آماده و دم دست در دسترش چیزی که نسیه نیست نسیه یعنی فردا می‌گوید همین امروز دست به کار شو فردا فردا نکن هین مگو فردا که فرداها گذشت تا به کلی نگذرد ایام کشت چقدر زیبا می‌گوید مولوی می‌گوید این قدر فردا فردا نکن فرداهایی آمدند رفتند چقدر گفتی فردا خوب می‌شوم از فردا از ماه رمضان از شب قدر چقدر شب‌های قدر آمد و رفت هین مگو فردا که فرداها گذشت تا به کلی نگذرد ایام کشت می‌گوید این دنیا مزرعه است مزرعه‌ی آخرت است امروز روز کاشت است فردا روز برداشت است یک کاری بکن یک تخمی بکار هین و هین‌ای راهرو بیگاه شو آفتاب عمر سوی چاه شو سنت دیگر بالا رفته اصلا خیلی نمانده تا سوت پایان بازی را بدمند این دو روزک را که زورت هست زود بذر افشانی بکن از راه جود این دو سه روزی از عمرت باقی مانده شاید کمتر شاید بیشتر بذری بکار تخمی بکار هر قدر تخمی که ماندستت بباز تا بروید زین دو دم عمر دراز هر قدر فرصت داری نمی‌دانم چقدر داری در این مسیر خرج کن نثار کن بعد عمر جاودانه‌ای در پیش داری که سر همین سفره خواهی نشست تا نمردست این چراغ با گهر هین فتیلش ساز و روغن زودتر تا این شمع وجودت تا این چراغ وجودت خاموش نشده تا نمردی از این جا نرفتی این فتیله ات را اصلاح بکن فتیله‌ی چراغ وقتی که خیلی بسوزد بد می‌سوزد می‌آیند با قیچی و مقراض می‌چینند اصلاح می‌کنند تا خوب بسوزد یا اگر روغنش خالص نباشد بد می‌سوزد جرقه می‌زند اگر روغن درست و حسابی بدهی درست می‌شود یک عمری بد سوختی بیا چند صباحی خوب بسوز خودت را اصلاح بکن یک عمری آب و روغن قاطی کردی حلال و حرام قاطی کردی یک مدتی بیا حلال زندگی بکن از این فرصت‌ها استفاده بکن پند من بشنو که تن بند قوی است بیا از من یک نصیحت گوش کن این تن مثل یک بند است که دور تا دور روح و روان تو پیچیده همه اش دنبال تیپ و قیافه و ژستت هستی اسیر این تیپ و شکلت هستی مثل یک بند تو را بسته اسیر تن هستی بیا این طناب را باز کن این بند را باز کن این مرغ روحت را آزاد کن پند من بشنو که تن بند قوی است کهنه بیرون کن گرت میل نوی است اگر می‌خواهی نو شوی افکار کهنه و پوسیده و فرسوده از خودت دور کن تا افکار نو و تازه خداوند به تو کرامت و نثار بکند ترک شهوت‌ها و لذت‌ها سخاست هر که در شهوت فرو شد برنخواست این سخا شاخی است از سرو بهشت وای او کز کف چنین شاخی بهشت عروة الوثقی است این ترک هوا بر کشد این شاخ جان را تا سما می‌گوید عروة الوثقایی که در قرآن شنیدید ریسمان محکم و مستحکم همین ترک کردن هوا و هوس‌های نفسانی است اگر ترک بکنی خیلی چیزها را درک می‌کنی و خیلی چیزها را دریافت می‌کنی این زبان مولوی است حالا حافظ به جای این چند بیت یک جمله می‌گوید می‌گوید در عیش نقد کوش الآن یک زندگی حیاتی داری نقد هم است نسیه نیست در اختیارت است پس بیا کوشش کن که مروارید شوی که لولو مرجان شوی وگرنه یک روزی این فرصت را از دست می‌دهی و باید بروی در عیش نقد کوش که چون آبخور نماند کنار رود کنار نهر و چشمه یک قسمت‌هایی است که شما به راحتی به آب دسترسی پیدا می‌کنی آن قسمت و سهم و روزی خودت را می‌توانی از آب برداری یک فرصتی است که هر چه می‌خواهی آب برداری و استفاده بکنی به این قسمت‌ها می‌گویند آب خور یعنی محل آب خوردن محل دسترسی به آب حافظ به همین دلیل قسمت و نصیب و روزی و فرصت را تعبیر به آب خور می‌کند آب خور نماندن یعنی فرصت را از دست دادن آب خور ماندن یعنی فرصت داشتن می‌گوید در عیش نقد کوش الآن نقد است تلاش کن کوشش بکن وگرنه چون آب خور نماند وقتی فرصت تمام شد سهم و نصیب تو از دنیا تمام شد باید از این جا بروی همان رفتاری که با پدرت آدم کردند آدم فرصتش در بهشت تمام شد از دست داد آدم بهشت روضه‌ی دارالسلام را یعنی گذاشت این جا که دنیاست روضه‌ی دارالسلام هم باشد بیرونت می‌کنند یعنی یک فرصتی داری از این فرصتت استفاده بکن بهره ببر در بزم دور یک دو قدح درکش و برو یعنی طمع مدار وصال دوام را این میز اگر لرزان باشد اگر مرتعش باشد هر چه هم رویش قرار بگیرد لرزان می‌شود شما کنار یک حوض قرار می‌گیری آب حوض مواج است موج دارد تصویر شما که در آب می‌افتد لرزش پیدا می‌کند در ماشین نشستی داری می‌نویسی چون ماشین لرزش دارد نوشته‌ی شما لرزش پیدا می‌کند طبیعی است این می‌گوید دنیا مثل این میز مثل حوض و ماشین می‌ماند لرزش دارد لرزان است بی ثبات و بی قرار است بی دوام است ناپایدار است طبیعی است هر چه در آن باید بی دوام باشد اگر خوشی است دوام ندارد وصال است دوام اصلا معنا ندارد شما به خوشی می‌رسی نه که نمی‌رسی فکر نکن وصالت دوام داشته باشد خلود و جاودانگی مال این جا نیست این جا ظرفیت این را ندارد آخرت است که دارالخلود است قرآن همه اش روی خلود خالد بودن مخلد بودن و جاودانه بودن در آن عالم تکیه دارد از ویژگی‌های بهشت است اوصاف بهشتی‌ها را که بیان می‌کند این است «مُّتَّكِئِينَ عَلَيْهَا مُتَقَابِلِينَ» (واقعه/ 16)یکی از لذت‌هایی که اهل بهشت دارند می‌آیند گاه گاهی می‌نشینند تکیه می‌کنند بر جایگاه‌هایی که دارند رو به روی هم دیگر گفتگو می‌کنند یکی از لذاتی است که انسان می‌تواند داشته باشد می‌گوید «يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ» (واقعه/ 17) دور تا دور این‌ها کسانی هستند که کمر خدمت بسته اند خادم این‌ها هستند مثل حرم امام رضا که خدام دارد بهشتی‌ها هم در آخرت همه شان خدام دارند خدام این‌ها چه کسانی اند ولدان جمع ولید است یعنی نوجوان می‌گوید نوجوان‌هایی هستند که همیشه نوجوان می‌مانند آن جا همه چیزش همیشگی است اگر نوجوان است برای همیشه نوجوان است یعنی هیچ گاه این زیبایی و طراوت از آن‌ها کاسته نمی‌شود از شکل و ژست و قیافه‌ای که دارند نمی‌افتند مخلدون اند «إِذَا رَ‌أَيْتَهُمْ حَسِبْتَهُمْ لُؤْلُؤًا مَّنثُورً‌ا» (انسان/ 19) این قدر این‌ها زیبا هستند تماشایی هستند سپید اندام هستند که وقتی آن‌ها را می‌بینی فکر می‌کنی اصلا یک عالم مروارید پخش و پلاست اطراف شما مخلدون اند همیشه این‌ها این طوری اند یا وقتی که در باب میوه‌های بهشتی بیان می‌کند می‌گوید «لَّا مَقْطُوعَةٍ وَلَا مَمْنُوعَةٍ» (واقعه/ 33) میوه‌های دنیا مقطوعه است یک فصلی قطع می‌شود سیب یک فصلی دارد انار یک فصلی دارد ولی آن جا فصلی نیست همیشگی است در دنیا میوه هایش ممنوعه است مثلا می‌گویند شما سرما خوردی انگور نخور آن جا ممنوع وجود ندارد پس هر چه آن جا است خالد و مخلد و جاودانه است نقطه‌ی مقابلش که دنیاست دیگر جاودانگی را ندارد لذا می‌گوید در بزم دور یک دو قدح درکش و برو آن وقت‌ها باده خوار‌ها یک محفل‌هایی گعده‌هایی تشکیل می‌دادند می‌رفتند پیاله‌ای قدحی از شراب می‌خریدند دنگی می‌خریدند نفر اول می‌خورد همه نگاه می‌کردند خیلی نخورد یکی دو جرعه بخورد بعد دومی سومی به این محافل می‌گفتند بزم دور بزم یعنی محفل و مجلس دور هم یعنی این که جام شراب در محفل دور می‌زند می‌چرخد این جا هم همه اش در دست شما نمی‌ماند و همه اش مال شما نیست و همه اش را نمی‌توانی سر بکشی هر کسی سهم خودش حافظ این دنیا را تشبیه می‌کند به بزم دور یعنی لذت‌ها و خوشی و عیش و عشرت و مستی و سرمستی‌ها را هر کسی یک سهمی و حصه‌ای دارد این طوری نیست خم خانه‌ی مستی‌ها را به شما بدهند همیشه شاد و سرمست باشی اصلا از این خبر‌ها نیست هر کسی می‌خواهی باش هر چه می‌خواهی باش الآن طرف را می‌بینی شاد است یک ساعت دیگر می‌بینی گرفته است با یک تلفن شاد می‌شود با یک تلفن گرفته امروز لباس سفید دامادی تنش است فردا لباس سیاه عزا دنیا این طوری است خاصیت دنیا این است در بزم دور یک دو قدح درکش و برو یک دو قدح یعنی یک مقدار اندک یک اندک خوشی به تو می‌دهند خدا را شکر کم سر بکش بنوش بعد برو پی کارت این که گفتم کنایه بود بگذار صریح تر بگویم منظورم چیست یعنی طمع مدار وصال دوام را منظورم این است که طمع نکن به هر چیزی که رسیدی دوامش را نخواه نگو من الآن به خوشی رسیدم همیشه باید خوش باشم امکان ندارد چون اصلا دنیا خودش دوام ندارد وقتی خودش دوام ندارد چطور می‌شود آن چه که در آن است دوام داشته باشد وقتی میز لرزان است چطور می‌شود لیوانی که رویش است لرزان نباشد.
شریعتی: خیلی ممنون استفاده کردیم هم با نصایح حافظ آشنا شدیم هم با جهان بینی صفحه‌ی 575 مصحف شریف را تلاوت می‌کنیم آیات پایانی سوره‌ی مبارکه‌ی مزمل و آیات ابتدایی سوره‌ی مدثر لحظه لحظه‌ی زندگی مان منور به نور اهل بیت و قرآن کریم باشد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
إِنَّ رَ‌بَّكَ يَعْلَمُ أَنَّكَ تَقُومُ أَدْنَى مِن ثُلُثَيِ اللَّيْلِ وَنِصْفَهُ وَثُلُثَهُ وَطَائِفَةٌ مِّنَ الَّذِينَ مَعَكَ وَاللَّـهُ يُقَدِّرُ‌ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ‌ عَلِمَ أَن لَّن تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَيْكُمْ فَاقْرَ‌ءُوا مَا تَيَسَّرَ‌ مِنَ الْقُرْ‌آنِ عَلِمَ أَن سَيَكُونُ مِنكُم مَّرْ‌ضَى وَآخَرُ‌ونَ يَضْرِ‌بُونَ فِي الْأَرْ‌ضِ يَبْتَغُونَ مِن فَضْلِ اللَّـهِ وَآخَرُ‌ونَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ فَاقْرَ‌ءُوا مَا تَيَسَّرَ‌ مِنْهُ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَأَقْرِ‌ضُوا اللَّـهَ قَرْ‌ضًا حَسَنًا وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِكُم مِّنْ خَيْرٍ‌ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّـهِ هُوَ خَيْرً‌ا وَأَعْظَمَ أَجْرً‌ا وَاسْتَغْفِرُ‌وا اللَّـهَ إِنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ‌ رَّ‌حِيمٌ ﴿٢٠﴾
سورة مدثر
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّ‌حْمَـنِ الرَّ‌حِيمِ
يَا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ‌ ﴿١﴾ قُمْ فَأَنذِرْ‌ ﴿٢﴾ وَرَ‌بَّكَ فَكَبِّرْ‌ ﴿٣﴾ وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ‌ ﴿٤﴾ وَالرُّ‌جْزَ فَاهْجُرْ‌ ﴿٥﴾ وَلَا تَمْنُن تَسْتَكْثِرُ‌ ﴿٦﴾ وَلِرَ‌بِّكَ فَاصْبِرْ‌ ﴿٧﴾ فَإِذَا نُقِرَ‌ فِي النَّاقُورِ‌ ﴿٨﴾ فَذَلِكَ يَوْمَئِذٍ يَوْمٌ عَسِيرٌ‌ ﴿٩﴾ عَلَى الْكَافِرِ‌ينَ غَيْرُ‌ يَسِيرٍ‌ ﴿١٠﴾ ذَرْ‌نِي وَمَنْ خَلَقْتُ وَحِيدًا ﴿١١﴾ وَجَعَلْتُ لَهُ مَالًا مَّمْدُودًا ﴿١٢﴾ وَبَنِينَ شُهُودًا ﴿١٣﴾ وَمَهَّدتُّ لَهُ تَمْهِيدًا ﴿١٤﴾ ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ ﴿١٥﴾ كَلَّا إِنَّهُ كَانَ لِآيَاتِنَا عَنِيدًا ﴿١٦﴾ سَأُرْ‌هِقُهُ صَعُودًا ﴿١٧﴾
ترجمه:
پروردگارت آگاه است که تو و گروهی از کسانی که با تواند، نزدیک به دو سوم شب و گاهی نیمی از آن و زمانی یک سومش را [برای عبادت و خواندن قرآن] برمی خیزد، و خدا شب و روز را [دقیق و منظم] اندازه گیری می کند، و برای او مشخص است که شما هرگز نمی توانید [به علت کوتاهی و بلندی شب در طول سال، دو سوم و نصف و یک سوم را دقیقاً] اندازه گیری کنید، پس [اندازه گیری دقیق را] بر شما بخشید؛ بنابراین آنچه را از قرآن برای شما میسر است بخوانید. او می داند که به زودی برخی از شما بیمار می شوند، و گروهی برای به دست آوردن رزق و روزی خدا در زمین سفر می کنند، و بعضی در راه خدا می جنگند؛ پس آنچه را از آن میسر است بخوانید و نماز را برپا دارید و زکات بپردازید و وام نیکو به خدا بدهید؛ و آنچه را از عمل خیر برای خود پیش می فرستید، آن را نزد خدا به بهترین صورت و بزرگ ترین پاداش خواهید یافت؛ و از خدا آمرزش بخواهید که خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۲۰)
سورة المدثر
بسم الله الرحمن الرحيم
ای جامه برخود پوشیده! (۱) برخیز و بیم ده، (۲) و پروردگارت را بزرگ دار، (۳) و جامه ات را پاک کن، (۴) و از پلیدی دور شو (۵) و [احسانت را بر دیگران] در حالی که [آن را] بزرگ و فراوان بینی، منت مگذار، (۶) و [بر آزار دشمنان] برای پروردگارت شکیبایی ورز. (۷) پس زمانی که در صور دمیده شود، (۸) آن روز، روز بسیار سختی است، (۹) بر کافران آسان نیست، (۱۰) مرا با کسی که او را به تنهایی آفریدم واگذار، (۱۱) و برایش ثروت گسترده و فراوان قرار دادم، (۱۲) و فرزندانی که نزدش حاضرند (۱۳) و نعمت ها [ی مادی و وسایل زندگی] را به طور کامل برای او فراهم آوردم، (۱۴) باز هم طمع دارد که بیفزایم. (۱۵) این چنین نیست؛ زیرا او همواره به آیات ما دشمنی می ورزد، (۱۶) به زودی او را به بالا رفتن از گردنه عذابی بسیار سخت مجبور می کنم. (۱۷)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
شریعتی: از لطف و محبت شما دوستان سپاسگزاریم حاج آقا رنجبر اشاره‌ی قرآنی را بفرمایند.
حاج آقا رنجبر: پوست لیمو ارزشی ندارد به همین خاطر می‌ریزند در نایلون می‌گذارند دم در خانه ببرند زود می‌گندد جایش هم در سطل زباله است همین پوست لیمو بیفتد دست یک کد بانو یک مربای بسیار شیرین و خوش طعم و خوش رنگی از دلش بیرون می‌آید حکایت انسان حکایت همان پوسته‌ی لیمو است می‌تواند بشود زباله برود در زباله دان تاریخ می‌تواند هم بشود مربا شیرین خوش طعم خوش رنگ عالم را با وجود خودش شیرین بکند به شرطی که بیفتد دست رب خدا اسم خودش را رب گذاشته یعنی تربیت کننده یعنی من از پوست لیمو مربا می‌سازم من می‌توانم تو را قیمتی و شیرین بکنم به شرطی که تو هم صبور باشی پوسته‌ی لیمو که مربا می‌شود صبوری می‌کند می‌رود در دیگ آب جوش خالی می‌کنند پر می‌کنند تا تلخی‌ها را از او بگیرند تو اگر مثل او صبور و شکیبا باشی من هم تو را شیرین می‌کنم «وَلِرَ‌بِّكَ فَاصْبِرْ‌« پس بیا به خاطر ربت به خاطر تربیت هم که شده صبوری کن و بسپار.
شریعتی: ممنون وقت در اختیار شماست از فرازهای ناب جامعه‌ی کبیره خواهیم شنید.
حاج آقا رنجبر: ترازو را می‌شود دستکاری کرد یعنی می‌شود یک جوری دستکاری کرد که کم را زیاد نشان بدهد زیاد را کم به همین خاطر قرآن کریم نهیب می‌زند می‌گوید «أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزَانِ» (الرحمن/ 8) دستکاری نکنید طغیان نکنید یعنی حد و حریم‌ها را رعایت بکنید وقتی تو طغیان بکنی مثل دریا که طغیان می‌کند خودش ضایع می‌شود خودش از دریا دور می‌افتد طغیان نکنید از حدود خودتان تجاوز نکنید از حقوق خودتان تجاوز نکنید شما حد و حقوقی دارد همان را راضی باشید دست کاری نکنید ترازو را می‌شود دست کاری کرد ولی آینه را نمی‌شود دستکاری کرد یک آینه می‌بینید به شما می‌گوید زیبایی هیچ کاری نمی‌شود کرد که شما را زشت نشان بدهد امکان ندارد به یک کسی نشان می‌دهد می‌گوید زشت است امکان ندارد یک کاری بکند که زشت را زیبا نشان بدهد همه‌ی آینه‌ها همین طور هستند همیشه و با همه کس این طوری هستند شاه وزیر گدا هر چه می‌خواهی باشی آینه‌ها عصمت دارند معصوم اند خطا نمی‌گویند هر چه هستی می‌گویند و نشان می‌دهند به همین خاطر آینه‌ها حجت اند دلیل اند اگر همه‌ی عالم بگوید زیبایی اگر آینه بگوید زشتی می‌گویی آینه درست می‌گوید آینه حجت است چون عصمت دارد معصوم است تعبیری که در زیارت جامعه در باب اهل بیت است همین است وَ حُجَّتِهِ این‌ها حجت اند دلیل اند حجت‌های الهی اند یعنی هر چه بگویند همان است درباره‌ی هر چیزی این‌ها قضاوت بکنند آن چیز همان است که این‌ها می‌گویند اگر حضرت علی درباره‌ی دنیا قضاوتی دارد دنیا همان است نه فقط حضرت علی امام صادق هم همان را می‌گوید امام باقر هم همان را می‌گوید همه آینه هستند یک جا قبلا داشتیم حُجَجُ الله حجج جمع حجت است این جا می‌گوید حجت اند یعنی همه شان یکی هستند هیچ فرقی با هم ندارند این‌ها دلیل اند هر چه بگویند همان است وَ صِرَاطِهِ صراط یعنی راه هر مقصدی یک راهی دارد و برای رسیدن به هر مقصدی باید از راهش حرکت بکنیم اگر رفتیم به آن مقصد راه پیدا می‌کنیم نسبت به راه هم بایستی سر تا پا تسلیم باشیم هر چه راه گفت یعنی اختیار خودمان را باید کامل در اختیار راه بگذاریم در اختیار جاده بگذاریم تا جاده و راه هم مقصد را به تمامه در اختیار ما بگذارند شما هرگز حق نداری با راه چون و چرا بکنی در جاده‌ی چالوس راه افتادی می‌گویی تا نفهمم این جاده چرا می‌رود بالا نمی‌روم تا نفهمم چرا این جا پیچید نمی‌روم بزنی کنار می‌خوری باید بروی تابع راه باید باشی تابع جاده اگر پیچ خورده بالا رفته حکمت دارد چه تو بدانی چه ندانی باید اعتماد بکنی یک وقت از زیر کوه یک وقت از روی کوه می‌رود باید تابع محض باشی هر کجا به اختیار خودت بروی باختی ولو یک کیلومتر مانده به مقصد اگر تبعیت نکنی یک بار باختی ولو ساعت‌ها در این مسیر بودی و تابع و تسلیم بودی اهل بیت می‌گویند ما نسبت به خداوند نقش صراط و راه و جاده را داریم با ما چون و چرا نکن هر چه گفتیم بگو چشم اختیارت را به ما بسپار زمام امورت را به دست ما بده به ما اعتماد بکن اطمینان بکن چون و چرا نکن همان طور که با جاده‌ی چالوس چون و چرا نمی‌کنی ما هر چه می‌گوییم بر اساس حکمت‌های الهی است راه‌ها دو گونه اند بعضی راه‌ها باریک و کم عرض اند بعضی راه‌ها پر پهنا هستند عرب به راه‌های باریک و فرعی می‌گوید سبیل به راه‌های عریض و پر پهنا و جاده‌های وسیع می‌گوید صراط همین جاده‌هایی که می‌گوییم بزرگ راه هر بزرگ راهی هم هر شاه راهی را هم اگر بخواهی واردش بشوی باید از راه‌های فرعی وارد شوی یعنی اگر بخواهی بیایی در صراط باید از سبیل بگذری وگرنه امکان ندارد شما یک جاده‌ای است اتوبان است آن جا روستاست آن جا هم روستا هر روستایی باید بیاید به این شاهراه باید از راه فرعی طی بکند بیاید در شاهراه یعنی از سبیل باید بیاید صراط اهل بیت می‌گویند ما صراط هستیم و شاه راه شما وقتی می‌توانی به ما برسی که از سبیل‌ها عبور بکنی سبیل اخلاقیات است اخلاقیات سبیلی هستند که ما را به صراط می‌رسانند هر کس می‌خواهد با حضرت علی گره بخورد راهی جز این ندارد که اخلاق و ادب و حرمت‌ها را رعایت بکند این جاست که شما می‌توانی با آن‌ها گره بخوری و پیوند بخوری هر کسی اخلاقی تر باشد امید پیوستن و پیوستگی او به این خاندان بیشتر است هر کسی اخلاقیات را از خودش بیشتر دور بکند از این صراط و از این شاه راه هم دور تر خواهد شد.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

 شماره نوبت استخاره: 09102506002

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

پاسخگویی سوالات شرعی: 09102506002

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group