پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

94-07-12-حجت الاسلام والمسلمین رنجبر - شرح زیارت جامعه کبیره

موضوع برنامه: شرح زیارت جامعه کبیره
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين رنجبر
تاريخ پخش: 94/07/12

بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین


می‌دمد صبح و کله بست سحاب *** الصبوح الصبوح یا اصحاب
می‌چکد ژاله بر رخ لاله *** المدام المدام یا احباب
می‌وزد از چمن نسیم بهشت *** هان بنوشید دم به دم می ناب
تخت زمرد زده است گل به چمن *** راح چون لعل آتشین دریاب
در میخانه بسته‌اند دگر *** افتتح یا مفتح الابواب
لب و دندانت را حقوق نمک *** هست بر جان و سینه‌های کباب
این چنین موسمی عجب باشد *** که ببندند میکده به شتاب
بر رخ ساقی پری پیکر *** همچو حافظ بنوش باده ناب


شریعتی: سلام عرض می‌کنم خدمت شما بینندگان عزیز در هر کجا که هستید تنتان سالم باشد و قلبتان سلیم خوشحالیم که همراه شما هستیم در محضر حاج آقای رنجبر هستیم سلام علیکم.
حاج آقا رنجبر: علیکم السلام بسم الله الرحمن الرحیم من هم خدمت شما و بینندگان خوب و نازنین عرض سلام و ادب دارم.
شریعتی: سلامت باشید امروز شرح این غزل حافظ را خواهیم شنید می‌دمد صبح و کله بست سحاب.
حاج آقا رنجبر: شما اگر کنار دریا باشید دریا هم کنار شماست یعنی کنار هم بودن دو سویه است کنار هم بودن را تعبیر به ولایت می‌کنند ولایت یعنی این که دو چیز در کنار هم قرار بگیرند هر چیزی که در کنار چیزی قرار گرفت به آن ولی گفته می‌شود مثلا کسی که کنار دریاست می‌شود ولی دریا متقابلا دریا هم می‌شود ولی او چون ولایت دو سویه است لذا همین واژه‌ی ولی را می‌بینید در قرآن هم نسبت به انسان داده می‌شود هم نسبت به خداوند «أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّـهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ» (یونس/ 62) اولیا جمع ولی است به اهل ایمان با واژه‌ی ولی اشاره می‌کند می‌گوید این‌ها ولی خدا هستند در جای دیگری می‌گوید «اللَّـهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا» (بقره/ 257) خدا هم ولی اهل ایمان است ما ولی خدا باشیم برای خدا هیچ سود و نفع و فایده‌ای ندارد همان طور که اگر شما ولی دریا باشید کنار دریا باشید برای دریا چه خاصیتی دارد؟ هیچ بود و نبود شما برای دریا چه تفاوتی می‌کند هیچ چیز اما بر عکس دریا برای شما سراپا نفع است شما سراپا نیازمند به این دریا هستید خداوند حکایت همان دریا را دارد ما از این که ولی او باشیم سودی برای او نیست اما از آن طرف او سراپا برای ما سود است سودش چیست؟ قرآن می‌گوید که وقتی خدا ولی کسی شد «يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ» (همان) او را از تاریکی‌ها آرام آرام بیرون می‌کشد و به یک فضای روشنی وارد می‌کند همین که حافظ می‌گوید می‌دمد صبح یکی از غزل‌های بسیار بسیار لطیف حافظ همین غزل است هفت بیت دارد و از غزل‌های استثنائی حافظ است چون تنها غزلی است که در هر بیتی به شراب اشاره می‌کند و در هر بیتی هم با یک واژه‌ای اشاره می‌کند و فکر می‌کنم از غزل‌های پایانی حافظ باشد ولی در اوایل بر اساس وزن و ردیف و قافیه است و فکر می‌کنم وصیت نامه‌ی حافظ باشد خیلی این غزل لطیف و زیباست می‌گوید می‌دمد صبح وقتی خدا شود ولی انسان می‌دانی چه اتفاقی می‌افتد می‌دمد یعنی طلوع می‌کند پدیدار می‌شود صبح وقتی که هوا روشن شود تاریکی‌ها پشت سر گذاشته می‌شود صبح است کله بست سحاب کله یعنی خیمه یعنی چادر کله بستن یعنی خیمه زدن یعنی چادر زدن سحاب هم یعنی ابر می‌گوید وقتی خدا ولی انسان شد انسان اولا از تاریکی می‌آید در روشنایی از شب به صبح می‌رسد بعد هم نگاه به بالای سرش می‌کند می‌بیند ابر رحمت الهی بر سر او خیمه زده الآن است که بارشی باشد الآن است که رویشی باشد حالا چه کار کنیم ما هم به این صبح و سحاب را پیدا کنیم فرمولش را می‌دهد می‌گوید بیا کاری بکن که خدا شود ولی تو چون اگر خدا شود ولی تو «اللَّـهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ» آن وقت است که به صبح می‌رسی می‌دمد صبح چه کار کنم خدا ولی من باشد تو ولی او باش تو برو کنار او او هم می‌آید کنار تو شما برو کنار دریا تا دریا هم کنار شما بیاید چه کار کنم بروم کنار خدا و قرب و تقربی پیدا بکنم با معرفت همان طور که شما چطور می‌روید کنار دریا یک معرفتی نسبت به دریا داری تا دریا را نفهمی نشناسی پیچ و خم‌های جاده‌ی چالوس را که پشت سر نمی‌گذاری معرفتی داری نسبت به حقیقت دریا اگر معرفتی داشته باشی تو هم راه می‌افتی حرکت می‌کنی سیر می‌کنی سلوک می‌کنی می‌شوی ولی خدا و این معرفت چون مایه‌ی سرمستی و شیدایی است حافظ با واژه‌ی باده و شراب و مِی از آن یاد می‌کند لذا می‌گوید الصبوح الصبوح یا عصا شراب شراب منتها الصبوح ال یعنی آن یعنی آن شرابی که من می‌گویم نه این شرابی که در کوچه پس کوچه‌های شهر است ممکن است شما بگویید از شما کجا می‌گویید مثلا منظور حافظ واقعا از شراب و باده و صبوح آب انگور نباشد این‌ها واقعا بافتنی نیست خیال نیست وهم نیست؟ شما را وهم بر نداشته؟ من می‌گویم به دلیل صراحت خودش در غزلی که قبل از همین غزل بود می‌گوید ساقی به نور باده بر افروز جان ما. گفته به نور باده می‌گوید باده و شرابی که من می‌گویم نور دارد نورانیت می‌آورد آب انگور نورانیت می‌آورد؟ در طول تاریخ چه کسی آب انگور خورده گفته من نورانی شدم خود این‌هایی که باده نوش هستند هیچ گاه چنین ادعایی ندارند می‌گویند وقتی می‌خوریم از خودمان بی خود می‌شویم منور که نمی‌شویم نورانیتی که پیدا نمی‌کنیم پس معلوم است این باده باید باده‌ی دیگری باشد و این معرفت و علم است أَلْعِلْمُ نُورٌ (مصباح الشریعة، ص 16) منتها چون علم و معرفت وقتی می‌آید انسان حالت از خود بی خود شدگی پیدا می‌کند لذا تعبیر به باده و شراب می‌کند تعبیر به صبوح می‌کند این تعبیر مال خودش نیست مال حضرت علی در نهج البلاغه است که فرمود در روزگار ظهور شراب شبانه سر می‌کشند شب که می‌شود وَ یغبقونَ کَأسَ الحِکمَةِ بَعدَ الصَّبُوح (نهج البلاغه، خطبه 150) بعد از این که صبح‌ها شراب صبح گاهی می‌زنند از کاس حکمت یعنی باده‌ی معرفت این اقتباسی است از کلام حضرت علی الصبوح الصبوح یا اصحاب می‌دمد صبح و کله بست سحاب الصبوح الصبوح یا اصحاب می‌چکد ژاله بر رخ لاله المدام المدام یا احباب وقتی که شبنم می‌بارد می‌نشیند اگر روی گل بنشیند به آن می‌گویند ژاله و وقتی این ژاله روی برگ گل می‌نشیند به قدری این گل لطیف زیبا و تماشایی است که مپرس خیلی دیدنی است اول صبح وقتی شما می‌روی ببینید قطرات ژاله و شبنم بروی این گل‌ها نشسته اوج لطافت است حافظ می‌گوید می‌خواهی یک چنین اتفاقی برای تو بیفتد همان طور که ژاله روی لاله می‌نشیند به قول شما اوج لطافت پیدا می‌کند تو هم می‌خواهی به چنین اوجی دست پیدا کنی یک راه بیشتر نداری المدام المدام یا احباب مدام هم یکی از نام‌های شراب است منتها المدام آن شرابی که من می‌گویم یعنی معرفت یعنی اگر معرفت بیاید چنان لطیف می‌شوی چنان زیبا می‌شوی چنان تماشایی می‌شوید مثل وقتی که شبنم روی گل نشسته باشد ژاله روی لاله نشسته باشد می‌وزد از چمن نسیم بهشت هان بنوشید دم به دم مِی ناب در ظهر گرما و سوزانی یک نسیم خنک و خنکایی از وسط و لا به لای درخت‌ها به شما بوزد نسیم بهشتی احساس چنینی را همه دارند می‌گویی می‌خواهی یک نسیم‌های این چنینی هم بر تو بوزد خنکایی از آن عالم به تو برسد بویی از آن عالم ببری یک راه بیشتر ندارد هان بنوشید دم به دم مِی ناب علی الدوام آب انگور نیست دو جرعه اش را بیشتر بخوری سن کوب می‌کنی می‌گوید دم به دم آن هم مِی ناب گلابی که در آن آب قاطی کرده باشند می‌گویند ناب یعنی نه آب یعنی بدون آب به همین خاطر ناب را به خالص معنا می‌کنند می‌گویند شرابی که من می‌گویم شراب خالص است شراب ناخالص و آلوده نه. تخت زمرد زده است گل به چمن راه چون لعل آتشین دریاب چقدر لطیف می‌گوید گل سرخ را دیده اید روی ساقه نشسته روی بوته نشسته آن ساقه و بوته هم سبز است گل را تشبیه می‌کند به یک سلطان به یک پادشاه که بر یک تخت زمردین زمرد آن سنگ قیمتی است که سبز رنگ است گاهی واژه‌ی زمرد یا زمردین می‌گویند و منظورشان رنگ آن سنگ است مثل همین جا تخت زُمرُد یعنی تخت زُمُرُّد به خاطر وزن بیت به این شکل خوانده می‌شود یعنی تخت سبز رنگ تخت زمرد زده است سلطان گل به چمن که چمن یعنی گیاه سبزه ولی مجازا به معنی گل می‌گوید گل در باغ تکیه بر تخت سبز رنگی زده بر تخت نشسته می‌خواهی تو هم مثل گل سلطان باشی می‌خواهی تخت نشین باشی راه چون لعل آتشین دریاب راه هم یکی از نام‌های شراب است می‌گوید برو سراغ شراب ولی آن شرابی که من می‌گویم آن شرابی که چون لعل است لعل سنگ قیمتی است منظور آن چیزی آن شرابی که قیمت دارد ارزش دارد بهایی دارد می‌ارزد که انسان همه چیزش را بدهد آن را دریافت بکند راه چون لعل آتشین ویژگی دومش این است که آتشین است سوزاننده است می‌سوزاند اوهام و خیالات و افکار و وساوس و خود و خودخواهی و همه چیز را گفت‌ای آتشی افروخته در بیشه‌ی اندیشه‌ها تمام این اندیشه‌های خام را می‌سوزاند و از بین می‌برد راه چون لعل آتشین دریاب برو آن را به دست بیاور. در میخانه بسته اند دگر افتتح یا مفتح الابواب می‌گوید این طوری که من می‌بینم بین مردم اهل معرفتی پیدا نمی‌شود همه در یک حاله‌ای از جهل و بی خبری دارند زندگی می‌کنند انگار که باز هم در میخانه بسته باشد میخانه آن جایی است که انسان در آن جا به معرفت راه پیدا می‌کند هر کجا هی تواند باشد در میخانه بسته اند دگر باز هم انگار در میخانه‌ی معرفت بسته شده است افتتح یا مفتح الابواب‌ای خدایی که نام خودت را مفتح و فتاح گذاشتی می‌گویی در‌ها را من باز می‌کنم بیا این درها را هم تو باز کن همین جا معلوم است این بیچاره آب انگور نمی‌گوید میخانه‌ی آب انگوری را که خدا گفته ببندید خودش که نمی‌آید باز بکند در میخانه بسته اند دگر افتتح یا مفتح الابواب در چنین موسمی عجب باشد که ببندند میکده به شتاب یک بار هم اشاره کردم دنیا موسمی است فصلی است زمان و هنگامی است که ما فقط در این جا می‌توانیم توشه‌ی معرفت با خودمان برداریم از این جا باید با خودمان معرفت ببریم یک جا می‌گوید گوهر معرفت آموز که با خود ببری تنها چیزی که شما از این جا می‌توانی با خودت ببری معرفت است و تنها چیزی که آن جا خریدار دارد معرفت است و تنها چیزی که آن جا دیگر قابل دست یابی نیست همین معرفت است مختص همین جا است ما دو موسم داریم یکی موسم دنیا یکی موسم آخرت موسم دنیا را گذاشتن برای کسب معرفت لذا می‌گوید در چنین موسمی عجب باشد خیلی عجیب است در موسم و فصل دنیا در میخانه بسته باشند خیلی عجیب است نکند دست و پای این بیچاره‌ها بسته است که ببندند میکده آن هم با شتاب مگر چه خبر است مگر قیامت شده حرف آخرش هم این است که می‌گوید بیا مثل من باش بر رخ ساقی پری پیکر هم چو حافظ بنوش مِی ناب بر رخ کسی نوشیدن یعنی برابر کسی ایستادن او را تماشا کردن و چیزی را سر کشیدن می‌گوید بیا مثل من باش که تمام توجه من به اوست تمام التفات من به اوست نگاه من به اوست اصلا خود این که به او نگاه می‌کنم خود این که به او توجه می‌کنم خود این یک باده است می‌خواهی مست شوی حواست به او باشد محو او باش گفت مات اویم مات اویم مات او مات او باش خود این کار باده را می‌کند بر رخ ساقی که گفتیم ساقی از نام‌های خداست چون همه‌ی عطش‌ها به دست او رفع می‌شود پس ساقی اوست پری پیکر گفتیم وقتی این جنس واژه‌ها به او نسبت داده می‌شود اشاره به جمال و زیبایی او دارد یعنی اندام پری وار و زیبا و تماشایی که کنایه از صفات جمال حضرت حق دارد بر رخ ساقی پری پیکر همچو حافظ بنوش باده‌ی ناب مثل من حافظ بیا دم به دم و مدام این باده‌ی معرفت را بنوش.
شریعتی: خیلی ممنون نکات خوبی را شنیدیم خیلی ممنون از توجه دوستان مشرف می‌شویم محضر قرآن کریم امروز آیات پایانی سوره‌ی مطففین و آیات نورانی سوره‌ی انشقاق را از صفحه‌ی 589 تلاوت خواهیم کرد. دیشب با خبر شدیم آقای محمد صالح اعلی که حق بسیار بزرگی به گردن ما سمت خدایی‌ها دارند در سوگ مادرشان داغدار هستند این ضایعه را به ایشان و خانواده‌ی محترمشان تسلیت می‌گوییم ثواب تلاوت این آیات را هدیه می‌کنیم به روح ایشان و همه‌ی جان باختگان حادثه‌ی منا.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
عَلَى الْأَرَائِكِ يَنظُرُونَ ﴿٣٥﴾ هَلْ ثُوِّبَ الْكُفَّارُ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ ﴿٣٦﴾
سورة الإنشقاق
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـنِ الرَّحِيمِ
إِذَا السَّمَاءُ انشَقَّتْ ﴿١﴾ وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَحُقَّتْ ﴿٢﴾ وَإِذَا الْأَرْضُ مُدَّتْ ﴿٣﴾ وَأَلْقَتْ مَا فِيهَا وَتَخَلَّتْ ﴿٤﴾ وَأَذِنَتْ لِرَبِّهَا وَحُقَّتْ ﴿٥﴾ يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ ﴿٦﴾ فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ ﴿٧﴾ فَسَوْفَ يُحَاسَبُ حِسَابًا يَسِيرًا ﴿٨﴾ وَيَنقَلِبُ إِلَى أَهْلِهِ مَسْرُورًا ﴿٩﴾ وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ وَرَاءَ ظَهْرِهِ ﴿١٠﴾ فَسَوْفَ يَدْعُو ثُبُورًا ﴿١١﴾ وَيَصْلَى سَعِيرًا ﴿١٢﴾ إِنَّهُ كَانَ فِي أَهْلِهِ مَسْرُورًا ﴿١٣﴾ إِنَّهُ ظَنَّ أَن لَّن يَحُورَ ﴿١٤﴾ بَلَى إِنَّ رَبَّهُ كَانَ بِهِ بَصِيرًا ﴿١٥﴾ فَلَا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ ﴿١٦﴾ وَاللَّيْلِ وَمَا وَسَقَ ﴿١٧﴾ وَالْقَمَرِ إِذَا اتَّسَقَ ﴿١٨﴾ لَتَرْكَبُنَّ طَبَقًا عَن طَبَقٍ ﴿١٩﴾ فَمَا لَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿٢٠﴾ وَإِذَا قُرِئَ عَلَيْهِمُ الْقُرْآنُ لَا يَسْجُدُونَ ﴿٢١﴾ بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا يُكَذِّبُونَ ﴿٢٢﴾ وَاللَّـهُ أَعْلَمُ بِمَا يُوعُونَ ﴿٢٣﴾ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ ﴿٢٤﴾ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ ﴿٢٥﴾
ترجمه:
بر تخت ها [ی آراسته و پرارزش تکیه زده] می نگرند (۳۵) که آیا کافران را در برابر آنچه همواره انجام می دادند کیفر داده اند؟ (۳۶)
سورة الإنشقاق
بسم الله الرحمن الرحيم
هنگامی که آسمان بشکافد (۱) و فرمان پروردگارش را اطاعت کند، و [به این اطاعت از فرمان،] سزاوارتر گردد (۲) و هنگامی که زمین گسترده شود (۳) و آنچه را در درون دارد بیرون افکند، و تهی گردد (۴) و فرمان پروردگارش را اطاعت کند، و [به این اطاعتِ از فرمان،] سزاوارتر گردد، (۵) ای انسان! یقیناً تو با کوشش و تلاشی سخت به سوی پروردگارت در حرکتی، پس او را [در حالی که مقام فرمانروایی مطلق و حکومت بر همه چیز ویژه اوست و هیچ حکومتی در برابرش وجود ندارد،] دیدار می کنی، (۶) اما کسی که نامه اعمالش را به دست راستش دهند، (۷) به زودی با حسابی آسان به حسابش رسیدگیشود، (۸) و خوشحال و شادمان به سوی خانواده اش [در بهشت] باز گردد، (۹) و اما کسی که نامه اعمالش را از پشت سرش دهند، (۱۰) به زودی با فریادی حسرت بار، هلاکت و نابودی خود را خواهد، (۱۱) و در آتش افروخته در آید. (۱۲) او همواره در میان خانواده اش [به ثروت و مال و مقام] خوشحال و شادمان بود. (۱۳) او می پنداشت که هرگز پس از مرگ [به حیات دوباره] باز نخواهد گشت. (۱۴) آری، بی تردید پروردگارش نسبت به [همه امور] او بینا بود [از این جهت تمام اعمال و دست آوردش را برای پاداش و کیفر ثبت کرد.] (۱۵) سوگند به سرخی کنار افق به هنگام غروب خورشید (۱۶) و سوگند به شب و آنچه را [از موجودات پراکنده شده در روز، در خانه ها و لانه ها] جمع می کند (۱۷) و سوگند به ماه هنگامی که بَدْر کامل می شود (۱۸) که شما حالی را پس از حالی [که مراحل مختلف زندگی است و در سختی و زحمت مطابق یکدیگرند] طی می کنید [تا به دیدار پروردگارتان نایل آیید.] (۱۹) پس اینان را چه می شود که ایمان نمی آورند؟! (۲۰) و هرگاه قرآن را بر آنان خوانند، خاضع و تسلیم نمی شوند؟! (۲۱) بلکه کافران همواره انکار هم می کنند! (۲۲) و خدا به آنچه [از انکار، کفر، نفاق، حسد و...] در دل خود جمع می کنند، داناتر است. (۲۳) پس آنان را به عذابی دردناک بشارت ده. (۲۴) مگر آنان را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، که آنان را پاداشی جاودان و بی منت است. (۲۵)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: حاج آقای رنجبر اشاره‌ی قرآنی امروز را بفرمایید
حاج آقا رنجبر: گل بی خار که چید شما از تمام گل چین‌های شهر قمصر بپرسید آن‌ها خواهند گفت که در کنار تمام گل‌هایی که چیده اند چه خارهایی که تحمل کرده اند امکان ندارد گلی چیده شود و زخم خاری چشیده نشود
شریعتی: یک مستندی تهیه می‌کردیم یک باغبان اناری بود می‌گفت درختی که خار دارد نار دارد
حاج آقا رنجبر: احسنت این یعنی در کنار برخورداری‌ها همیشه رنج و بلا و محنت و مصیبت خواهد بود یکی از آیاتی که امروز تلاوت شد اشاره به همین نکته داشت «يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ» می‌گوید ببین یک چیزی من می‌دانم یک چیز تو بدان خدا می‌فرماید آن چیزی که من می‌دانم این است که تو کادح هستی از ریشه‌ی کدح یعنی حرکت اما توأم با رنج مثل کسی که دارد سر بالایی می‌رود یک بار سنگینی هم روی دوشش است به چنین حرکتی کدح گفته می‌شود به چنین آدمی کادح گفته می‌شود می‌گوید ببین من می‌دانم تو کادح هستی یعنی حرکت می‌کنی تلاش می‌کنی کوشش می‌کنی قدم برمی‌داری اما با رنج اما با سختی «کَدْحًا» حتی می‌دانم که سختی‌ها هم خیلی سخت است رنج‌ها هم خیلی رنج است و می‌دانم تو روزت را چطوری داری سپری می‌کنی در بستر بیماری تلخ ترین سنگین ترین بیماری‌ها را داری تحمل می‌کنی که حتی بعضی‌ها از اسمش هم به لرزه در می‌آیند این را من می‌دانم یک چیزی هم تو بدان و آن هم این که «إِلَى رَبِّكَ» تو ایستا نیستی تو داری حرکت می‌کنی یک سیر و سلوک داری آن هم به جانب رب خودت یعنی اتفاقات همه اش برای تربیت توست «فَمُلَاقِيهِ» تو قطعا با پروردگار خودت یک روزی رو به رو خواهی شد آن روز که رو به رو خواهی شد او نگاه می‌کند ببیند تو با این رنج‌ها چگونه رفتار کردی مثلا گرهی در کارت افتاد یک مشکل اقتصادی پیدا کردی رفتی ربا گرفتی رفتی رشوه دادی با یک رشوه‌ای با یک عشوه‌ای با یک دشنه و تحدیدی مشکلات را حل کردی یا نه با آن رنج کنار آمدی با آن سختی کنار آمدی یک بیماری ما به تو دادیم این هم ریشه در رفتارت نداشت تو که سرطان گرفتی این سرطان کیفر رفتار گذشته‌ی نبود ربطی به گذشته‌ی تو ندارد هر کسی با یک چیزی امتحان می‌شود تو هم داری با این امتحان می‌شوی برگه‌ی امتحانی تو این است ما نگاه می‌کنیم در کنار این ناشکری می‌کنی ناسپاسی می‌کنی یا نه سر به خاک می‌گذاری خاک ساری می‌کنی شاکر ما هستی اگر انسان این نکته را بفهمد ظرفیت پیدا می‌کند می‌گوید آن روز ما شما را می‌بینیم ما با هم رو به رو می‌شویم به هم می‌رسیم نگاه می‌کنیم ببینیم با این رنج‌ها چطور رفتار کردی چطور کنار آمدی اگر با این رنج‌ها ساخته شدی ما این رنج‌ها را صفر می‌کنیم دیگر از رنج خبری نیست اما اگر با این رنج‌ها سوخته شدی ادامه اش هم با سوختن است یعنی رنج‌ها سدّ می‌شوند دیگر می‌شوند عذاب الیم لذا بعد از این آیه اشاره به دو قصه می‌کند « پفَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ» قرآن یک دسته بندی دارد کسانی که در دنیا راست و حسینی و درست رفتار می‌کنند این‌ها را اصحاب الیمین یاد می‌کند می‌گوید نامه شان را می‌دهیم دست راستشان چون این‌ها عمری در دنیا با راستی و درستی حرکت کردند امر دایر است بگذاریم در دست راست و چپ می‌گذاریم به دست راست «فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ، فَسَوْفَ يُحَاسَبُ حِسَابًا يَسِيرًا» آن کسانی که نامه‌ی عملشان را در دست راستشان می‌گذاریم حساب و کتاب این‌ها خیلی آسان خواهد بود چون این‌ها به اندازه‌ی کافی در دنیا سختی کشیدند این بیچاره یک شیمی درمانی می‌رفت چه می‌کشید چه رنجی می‌برد ما این جا با او آسان رفتار می‌کنیم سخت گیری نمی‌کنیم اغماض می‌کنیم «وَيَنقَلِبُ إِلَى أَهْلِهِ مَسْرُورًا» آن جا وقتی این نامه را به او می‌دهیم شتابان برمی‌گردد به سمت خانواده و دوستان خودش شاد است خرم است «وَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ وَرَاءَ ظَهْرِهِ »خیلی تعبیر تلخ و تندی است می‌گوید بعضی‌ها هستند که ما نامه را دست راست چه است دست چپ چه است از پشت سر به این‌ها می‌دهیم حتی حاضر نیستیم چهره‌ی نحس این‌ها را ببینیم این قدر این‌ها نحس و نحوست دارند اصحاب الشمال است کسانی که با آن رنج‌ها درست کنار نیامدند تا گرهی در کارش می‌افتاد دیگر برایش مهم نبود حلال است حرام است می‌گفت این سفره‌ی من رنگین باشد این درآمد من باید افزون شود این چنین افرادی را «فَسَوْفَ يَدْعُو ثُبُورًا، وَيَصْلَى سَعِيرًا» وارد جهنم می‌برند چرا؟ «إِنَّهُ ظَنَّ أَن لَّن يَحُورَ» این فکر می‌کرد سراغ ما نمی‌آیند گذارش به ما نمی‌افتد «إِنَّهُ كَانَ فِي أَهْلِهِ مَسْرُورًا» این یک آدم سر خوشی بود دائم دنبال عیش و نوش و کیف و گعده‌ی خودش بود صد در صد غافل بود «بَلَى إِنَّ رَبَّهُ كَانَ بِهِ بَصِيرًا» بله این را بدانید که خداوند نسبت به این جماعت بصیر و بینا و آگاه و آشنا بود.
شریعتی: خیلی ممنون وارد فرازهای نورانی زیارت جامعه‌ی کبیره می‌شویم.
حاج آقا رنجبر: شما وقتی که رد پای یک جوی را بگیرید به چشمه می‌رسی به منبع آب می‌رسی حکایت اهل بیت و خدا حکایت همان جوی و چشمه است یعنی اگر انسان پا به پای اهل بیت حرکت بکند به چشمه‌ی وجود چشمه‌ی حیات که خداست راه پیدا می‌کند گم نمی‌شود شما محال است رد پای جوی را بگیرید و گم شوید و به چشمه نرسید امکان ندارد قطعا خواهید رسید اهل بیت همان جوی هستند که ما را به چشمه رهنمون می‌شوند شما وقتی به چشمه رسیدی می‌بینی هر چه جوی دارد از چشمه است و هر چه چشمه دارد در اختیار جوی می‌گذارد چون جوی است که به او اتصال دارد اهل بیت نسبت به خداوند یک چنین مثال و تمثیلی دارند این‌ها هر چه دارند از خداست منهای خدا با من و شما هیچ فرقی ندارند من و شما این نیست که بخواهند مثل من و شما باشند هیچ چیز نیستند و هر چه هم خدا دارد در اختیار این‌ها می‌گذارد چون این‌ها هستند که با او اتصال دارند و ارتباط دارند چشمه همه کاره است یعنی تشنه‌ها را چشمه سیراب می‌کند دانه‌ها را چشمه سبز می‌کند سبزه‌ها را چشمه می‌رویاند هم کاره چشمه است ولی همه کار چشمه را جوی انجام می‌دهد یعنی آب می‌آید در جوی شما از جوی کوزه ات را پر می‌کنی آب می‌آید در جوی به وسیله‌ی این جوی می‌رود در مزرعه و باغ شما همه کاره چشمه است اما همه‌ی کار چشمه را جوی انجام می‌دهد همه کاره خداست اهل بیت هیچ کاره اند ولی همه‌ی کارهای خدا به دست اهل بیت انجام می‌دهند به خاطر این ارتباط و اتصالی که دارند لذا وقتی ما زیارت جامعه را خواندیم اوصاف اهل بیت را می‌خواندیم که این‌ها معدن الرحمة هستند خزان العلم هستند منتهی الحلم اند پا به پای این‌ها حرکت کردیم رسیدیم به این فراز به شهود رسیدیم می‌گوییم اشهد یعنی می‌بینم شاهد یعنی کسی که می‌بیند می‌بینم که هم کاره تو هستی کسی که پا به پای جوی آمده رسیده به چشمه می‌گوید می‌دانم می‌بینم هر چه جوی داشت از این جا بود جوی کاره‌ای نیست هر چه است از چشمه است جوی اگر چیزی دارد از چشمه دارد أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیكَ لَهُ در عالم یکی است که حاکم است پله پله تا ملاقات خدا وَحْدَهُ خدایی که تک تنها بی همتاست نظیر و تا ندارد در هیچ چیز یک نمونه اش این که نقاشی می‌خواهد نقاشی بکند بدون نور امکان ندارد بتواند بدون رنگ و آبرنگ بدون بوم و صفحه نمی‌تواند چه کرده است بر آب صورت گری خدا هم نقاش است مصور یکی از نام‌های خداست «هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحَامِ كَيْفَ يَشَاءُ» (آل عمران/ 6) او در ظلمات رحم‌ها روی آب نقاشی کرده این نقاش وقتی نقاشی می‌کند نقش است جان که ندارد تحرکی که ندارد ولی نقاشی او جان دارد متحرک است یوسف است اما در دل ظلمات پس این در مصور بودن وحده نیست؟ تک نیست؟ یک نقاشی پیدا بکن که همین نقاشی معمولی در تاریکی کشیده باشد می‌گوییم این شریک خدا مثل خدا در همه چیزش مثل صورت گری اش است وَحْدَهُ لَا شَرِیكَ لَهُ شریک ندارد هیچ کس شریک خدا نیست ما اهل بیت را شریک خدا قرار نمی‌دهیم مگر جوی می‌شود شریک چشمه باشد؟ اصلا معنا دارد؟ جوی کجا چشمه کجا جوی برداشت کننده دریافت کننده از چشمه است اهل بیت هم همین طور هستند این‌ها شریک خدا نیستند این‌ها به دلیل آن قرب و تقربی که دارند می‌توانند رحمت الهی را دریافت بکنند و در اختیار ما بگذارند من شهادت می‌دهم فقط هم من شهادت نمی‌دهم كَمَا شَهِدَ اللَّهُ لِنَفْسِهِ خودش هم بر یکتایی خودش شهادت می‌دهد مثل آفتاب است آفتاب که دلیل نمی‌خواهد وجود آفتاب دلیل بر خودش است آفتاب آمد دلیل آفتاب خودش گواهی می‌دهد بر وجود خودش در قرآن است «شَهِدَ اللَّـهُ أَنَّهُ لَا إِلَـهَ إِلَّا هُوَ» (آل عمران/ 18) خودش شهادت می‌دهد وَ شَهِدَتْ لَهُ مَلَائِكَتُهُ فرشتگان هم شهادت می‌دهند ممکن است بگویید ما که فرشته‌ها را نمی‌بینیم شهادتشان به چه درد ما می‌خورد می‌گوید می‌دانم نمی‌بینید ولی این قدر بدانید که فرشته‌ها شهادت می‌دهند یعنی اگر بخواهی تو هم به این شهادت و شهود برسی باید فرشته و پاک شوی اگر پاک شدی اگر این آلودگی‌ها تر دامنی‌ها از تو دور شد آن وقت تو هم خواهی دید تو هم شهادت خواهی داد و می‌توانی همراه و هم نفس آن‌ها باشی همان طور که حافظ می‌گفت من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان قال و مقال عالمی می‌کشم از برای تو وَ أُولُو الْعِلْمِ مِنْ خَلْقِهِ دیگر چه کسانی شهادت می‌دهند آن‌هایی که صاحب درک و فهم و آگاهی اند خدا رحمت کند مرحوم حاج اسماعیل دولابی کسی گفت این حرف‌هایی که می‌زنی وحی است الهام و غیب است؟ گفته بود من غیب نمی‌گویم شما غیب می‌گویی شما می‌گویی امام زمان است شما دیده‌ای ندیدی که شما غیب می‌گویی ولی من دیدم غیب نمی‌گویم شما می‌گویید اهل بیت دیده اید؟ ندیده اید غیب می‌گویید اما من دیده ام غیب نمی‌گویم.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group