شنبه 3 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

تفسیر زیارت جامعه کبیره
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: تفسیر زیارت جامعه کبیره
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمین رنجبر
تاريخ پخش: 18/11/94


بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت *** گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم *** یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس *** گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ‌ای ‌دل مپیچ کانجا *** سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی *** جانا روا نباشد خونریز را حمایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود *** از گوشه‌ای برون‌ای ‌ای کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود *** زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت
ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم *** یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
این راه را نهایت صورت کجا توان بست *** کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم *** جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ *** قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت

شریعتی: سلام به همه‌ی شما هم وطنان عزیز خانم‌ها و آقایان خیلی خوشحالیم که در این لحظات همراه شما هستیم در کنار شما هستیم ان شاء الله هر جا که هستید تن تان سالم باشد و قلبتان سلیم. سلام علیکم حاج آقای رنجبر.


حاج آقا رنجبر: علیکم السلام و رحمة الله بسم الله الرحمن الرحیم من هم خدمت شما و همه‌ی بینندگان خوب و نازنین عرض سلام و ادب دارم.


شریعتی: شرح این غزل حافظ را می‌شنویم


حاج آقا رنجبر: این غزل از غزل‌های بسیار تر و شیرین حافظ است یعنی اگر حافظ پنج غزل بخواهیم از او انتخاب بکنیم قطعا این غزل یکی از آن پنج غزل خواهد بود بر خلاف بیشتر غزل‌ها که یک نظم پریشانی دارد حافظ اگر دقت کرده باشید هر غزلی که شما نگاه می‌کنید هر بیت اش به یک موضوعی اشاره دارد شاید حافظ جزء اولین کسانی باشد که پریشانی را به عالم نظم و غزل کشاند این یک اقتباس قرآنی است حافظ نگاه کرد به قرآن دید غالب سوره‌های قرآنی یک نظم پریشانی دارند یک آیه در مورد نماز است یک آیه در مورد روزه است بعد می‌رود به جهاد بعد به سمت طلاق کمی هستند از سوره‌ها که موضوع واحدی را تعقیب و دنبال بکنند حافظ هم دقیقا همین اقتباس را دارد در غزلیات غالبا نظمش پریشان است مثل غالب سوره‌های قرآنی و محدودی از این‌ها نظم واحدی دارد مثل معدودی از سوره‌های قرآنی یکی از غزل‌هایی که نظمش پریشان نیست و یک موضوعی را تعقیب می‌کند همین است انسجام معنایی دارد زان یار دلنوازم شکریست با شکایت گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت این‌هایی که اهل منقل هستند می‌خواهند منقلشان خیلی زود بگیرد می‌آیند چند حبه زغال را برمی‌دارند می‌گذارند روی پیک نیک شعله‌ی مختصری که گرفت برمی‌دارند شروع می‌کنند به چرخاندن می‌چرخانند می‌چرخانند هر چه بیشتر می‌چرخد این حبه‌ها نورشان روشنایی شان پرتوشان شعاع شان انرژی شان هم بیشتر می‌شود گداخته تر می‌شوند و آن قسمت‌های تاریک و سیاهشان مشتعل می‌شود روشن می‌شود این خاصیت سیر است خاصیت حرکت است آدمی هم همین طور است یعنی وقتی به این عالم آمد یک مختصر نورانیتی خدا به او داد به نام فطرت حالا اگر این انسان اهل سیر شد اهل سلوک شد اهل حرکت شد و دور خدا گشت هر چه بیشتر به چرخش و گردش و سیر در بیاید آن نقطه‌های تاریک و مبهم اش هم آرام آرام روشن و روشن تر می‌شود چطور آن حبه‌ی زغال قبل از چرخش یک قسمت‌های تاریک و سیاهی دارد بعد از چرخش همان قسمت‌های تاریک و سیاه روشن و روشن تر می‌شود انسان هم همین طور است قبل از سیر و سلوک یک چیزهایی برایش تاریک و مبهم است یک قضاوت‌هایی دارد که ناروا است درست نیست اما هرچه بیشتر سیر و سلوک می‌کند آن قسمت‌های مبهم و تاریک برایش روشن می‌شود غزلیات حافظ در حقیقت شرح سلوک حافظ است شرح سیر و احوالات روحی و عرفانی حافظ است در هر حالتی که بوده غزلی یا غزلیاتی سروده است لذا یک انعکاس خوبی است از حالات یک سالک لذا شما تناقض در دیوان حافظ زیاد می‌بینید گاهی وقت‌ها در یک غزل یک چیزی می‌گوید در غزل دیگر دقیقا مقابلش را می‌گوید بعضی‌ها خیلی شروع می‌کنند به توجیه کردن در حالی که اصلا نیاز به توجیه ندارد این انعکاس حالات حافظ است در یک مقطعی واقعا یک چیزی برایش تاریک بوده ولی در یک مقطع دیگری همان چیز تاریک برایش کاملا روشن شده مثلا در همین غزل می‌گوید بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت می‌گوید هر چه نماز خواندم روزه گرفتم ذکر گفتم شب زنده داری کردم ابدا هیچ خبری از آن عالم نشد نه مزدی نه پاداشی نه عنایتی نه توجهی همین حافظ در یک جای دیگری می‌گوید که تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن که خواجه خود روش بنده پروری داند تناقض نیست حالاتش است این قبل از آن حالت است برایش تاریک بوده فکر می‌کرده که هر کاری می‌کند خدمت است و آن خدمت باید در کنارش پاداشی باشد بعد به یک نقطه‌ای می‌رسد که نه اصلا این‌ها خدمت نبوده که بخواهد به دنبالش پاداش باشد و اگر عبادت بوده او می‌داند با عبادت چطوری رفتار بکند شما نمی‌خواهد برایش تعیین تکلیف و تعیین وظیفه بکنی یا مثلا در همین جا می‌گوید زان یار دلنوازم شکریست با شکایت من از خدا شکوه دارم شکایت دارم در یک جای دیگر می‌گوید لاف عشق و گله از یار زهی لاف دروغ عشق بازان چنین مستحق هجران اند این واقعا تناقض نیست الآن در یک شرایطی است حالش یک چنین اقتضائی دارد لذا شکایت می‌کند فکر می‌کند بعضی چیزها سر جای خودش نیست ولی بعد می‌رسد به یک نقطه‌ای ‌که نه همه چیز روی حساب بوده روی کتاب بوده اگر توجه نمی‌کرده اگر اعتنا و التفاتی نداشته یک حساب و کتابی داشته در این سیر هر چه می‌رود جلو تر نگاهش باز تر می‌شود یک جای دیگر می‌گوید پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد می‌گوید ما یک استادی داشتیم می‌گفت در قلم خداوند هیچ خطایی رخ نداده بعد می‌گوید آفرین چه آدم خطا پوشی است چه کسی گفته خطا نیست خطا است تو بزرگواری کردی اغماض کردی ندیدی نه در صنع الهی هم خطا اتفاق می‌افتد بعد در یک جای دیگری می‌گوید نیست در دایره یک نقطه خلاف از کم و بیش که من این مسئله بی چون و چرا می‌بینم این سیر کرده سلوک کرده یک چیزی که دیروز برایش تاریک بود الآن کاملا برایش روشن شده پس غزلیات حافظ اگر از این منظر نگاه بکنیم دیگر نیاز به آن توجیهات هم ندارد مرحوم علامه طباطبائی آرزو کرده بود‌ای ‌کاش کسی پیدا شود که غزلیات حافظ را نه بر اساس حروف الفبا تنظیم بکند بلکه بر اساس حالات عارفانه‌ی حافظ اگر تنظیم بکند دیگر تمام اشکالات و شبهات کنار می‌رود زان یار دلنوازم شکریست با شکایت گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت می‌گوید از آن یار من اولا شکر دارم شاکر هستم سپاس گزار هستم البته یک شکوه‌ها و گلایه‌هایی هم دارم اگر تو دنبال دانستن نکات عشق و عاشقی هستی چقدر خوب است که این حکایتی که من در یک بیت بیان می‌کنم خوب گوش بدهی و نکته‌های عاشقانه و عالم عاشقی را درک و دریافت بکنی بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت این همان نقطه‌ی تاریک حافظ در این مرحله از سلوکش است یعنی مثل آن زغالی است که هنوز سیاه است هنوز روشن نشده است چرا؟ چون عبادت را خدمت می‌بیند فکر می‌کند هر کس عبادت کرد دارد به خدا خدمت می‌کند این نگاه همه‌ی ما است متاسفانه ما فکر می‌کنیم نماز می‌خوانیم داریم به خدا خدمت می‌کنیم لذا یک کنکوری را ببینید یک جوانی که در آستانه‌ی کنکور است نذر نیاز می‌کند دعا مناجات نماز شب ذکر صلوات دارد که در کنکور قبول شود اگر قبول نشد همه‌ی این‌ها را کنار می‌گذارد او فکر می‌کرد که با نماز و روزه و ذکر و صلواتش به خدا خدمت می‌کرد لذا توقع داشت بعضی‌ها هستند حجاب را کنار می‌گذارند به خاطر یک اتفاقی که برایشان می‌افتد مثلا نذری داشته اتفاق نیفتاده نماز را که می‌گذارد کنار هیچ حجاب را هم کنار می‌گذارد علتش این است که این‌ها عبادت را مثل حافظ خدمت می‌بینند در حالی که عبادت خدمت نیست اگر هم خدمتی باشد خدمت به خودت است مثل یک بوته‌ی گل اگر زیر تابش آفتاب به ادب می‌ایستد قامت می‌کشد جای دیگر نمی‌رود این به نفع خودش است حالا اگر بوته‌ی گل بگوید نمی‌خواهم می‌خواهم بروم در سایه برو به در سایه تو به آفتاب لطمه نمی‌زنی خودت خشک و پژمرده می‌شوی زیر آفتاب بودن خدمت به خودت است انسان هم وقتی برابر خداوند به نماز می‌ایستد مثل آن گیاهی است که زیر نور آفتاب است دارد به خودش خدمت می‌کند وقتی فاصله می‌گیرد خودش پژمرده و افسرده می‌شود و خودش می‌خشکد پس عبادت اگر خدمت باشد خدمت به خود ماست دقیقا مثل این که کسی ماشینش آتش گرفته از ماشین دیگری کپسول آتش نشانی را می‌گیرد که آتش را خاموش بکند این خدمت به خودش می‌کند با این کار نه به کسی که ماشین از او کپسول گرفته روایت داریم این نماز مثل کپسول آتش نشانی است وقت نماز فرشته‌ها ندا می‌کنند بلند شوید آتش‌هایی که پشت سرتان از صبح تا ظهر مشتعل کردید خاموش بکنید یعنی نماز کپسول آتش نشانی است پس تو به من خدا خدمت نکردی تو به خودت خدمت کردی نفع و منفعتش به خودت برمی‌گردد « فَآمِنُوا خَيْرًا لَّكُمْ» (نساء/ 170) ایمان بیاورید برای خودتان خوب است شما اگر ایمان بیاورید یا نیاورید برای خدا چه فرقی می‌کند؟ اما برای خودت خوب است در یک جای دیگر می‌گوید روزه بگیرد « وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» (بقره/ 185) شاید به شکر برسید شکر یعنی چه؟ عرب‌ها به چشمه‌ای ‌که می‌جوشد می‌گویند عین شکران چشمه‌ای ‌که می‌جوشد می‌گوید ببین تو وقتی که روزه می‌گیری نماز می‌خوانی عبادت می‌کنی یک چشمه می‌شوی جوشان می‌شوی خودت می‌جوشی دور یک چشمه‌ی جوشان جمع می‌شوند مراقبت از آن می‌کنند از آن مواظبت می‌کنند ارزش دارد قیمت دارد می‌گوید عبادت بکن تا چشمه‌ی جوشانی شوی یک قطعه از زمین می‌شود چشمه این چه سودی به حال خورشید دارد؟ چه نفعی به حال خورشید دارد؟ هیچ چیز باشد نباشد ولی اگر بخواهد باشد سر تا پا نیازمند خورشید است پس این نقطه‌ی تاریک حافظ است در این مرحله از سلوکش که فکر می‌کند هر چه ذکر و دعا داشته خدمت کرده بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم نه مزدی به ما داد نه منت عرض کردیم که منت یک معنایش احسان و نیکی است نه احسانی در کار بود نه نیکی و عنایتی هیچ خبری نبود بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت شما وقتی به کسی خدمت می‌کنی شما می‌شوی خادم او می‌شود مخدوم می‌گوید خدا نکند انسان یک مخدوم بی عنایت و بی توجهی پیدا بکند از روی کنایه می‌خواهد بگوید این رب که عمری برابرش خم و راست شدیم مخدوم است اما مخدوم بی عنایت رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس گویا ولی شناسان رفتند از این ولایت رند در دیوان حافظ خیلی جاها به معنای ولی خداست دقیقا هم حافظ معنا کرده منظورش را از رند همین جا شما نگاه بکنید می‌گوید رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس گویا ولی شناسان رفنتد از این ولایت یعنی رندانی که من می‌گویم اولیاء خدا هستند می‌گوید من شکایت دارم از خدا این چه عالمی است این چه نظام و جهانی است ساخته و پرداخته اگر از تشنگی بمیری یک جرعه آب به تو نمی‌دهند آخر این جهان است؟ این چه وضعی است یک اشاره‌ای ‌هم به وجود نازنین حضرت عباس دارد رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس گویا ولی شناسان رفتند از این ولایت در زلف چون کمندش‌ای ‌دل مپیچ کانجا سر‌ها بریده بینی بی جرم و بی جنایت می‌گوید از من بشنو دل به زلف او نبند بارها گفتیم زلف نماد زیبایی است و آن چه که نماد زیبایی باشد وقتی به خداوند نسبت داده می‌شود اشاره به جمال حق و زیبایی‌ها و صفات الهی دارد می‌گوید ببین زلف او مثل کمند است اگر افتادی در حلقه‌ی کمند کارت ساخته است دیگر نه راه پس داری نه راه پیش کمند آن ریسمانی است که با آن یک موجودی را می‌بندند می‌گوید ببین این عشق اگر آمد سراغت اگر جمال او را دیدی اسیرش می‌شوی گرفتارش می‌شوی مثل کسی که با طناب دست و پایش را بسته باشند نه راه پس داری نه راه پیش‌ای ‌دل مپیچ نرو آن طرفی می‌گوییم نپیچ این طرف‌ای ‌دل مپیچ کانجا سر‌ها بریده بینی بی جرم و بی جنایت فکر نکن کلاهی می‌دهند کلاه که نمی‌دهند هیچ حتی سرت را هم از تو می‌گیرند هیچ خبری نیست خیالت راحت راحت ما تجربه کردیم یک نیم نگاهی هم به ماجرای کربلا دارد نمی‌خواهم بگویم حافظ وقتی این بیت را می‌گفت به خاطر کربلا گفت و آن حادثه را فقط مد نظر داشت ولی می‌خواهم بگویم اگر مصادیقی این بیت داشته باشد قطعا یکی از مصداق‌های بارز و روشنش اشاره به حادثه‌ی کربلا است می‌خواهد بگویید ببینید این‌ها مردمانی بودند سر تا پا در کمند عشق حق گرفتار بودند پیچیده بودند به سمت آن زلف حق جمال حق زیبایی‌های حق کسی که به سمت خدا بپیچد از همه چیز روی می‌گرداند پشت به همه چیز می‌کند شما وقتی پشت به هر چیز و هر کس کردید از همه چیز خنجر می‌خورید وقتی پشت به هر چیز و هر کس کردی از پشت خنجر می‌خوری قطعا آسیب می‌بینی مردم می‌خواهند برابرشان خم و راست شوی با آن‌ها بیعت بکنی دست بدهی تعظیم بکنی اگر به همه کس پشت بکنی فقط به خدا روی بکنی خیلی‌ها مدعی می‌شوند خیلی‌ها مانع می‌شوند گاهی سرت را از تنت جدا می‌کنند نکنند هم نمی‌خواهند سرت روی تنت سوار باشد لذا می‌گوید در زلف چون کمندش‌ای ‌دل مپیچ کانجا سر‌ها بریده بینی بی جرم و بی جنایت شهدای کربلا چه جرمی داشتند؟ « بِأَيِّ ذَنبٍ قُتِلَتْ» (تکویر/ 9) این‌ها چه جرم و جنایتی مرتکب شدند؟ فقط عاشق حق بودند دل باخته‌ی حق بودند شیدای حق بودند چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندید جانا روا نباشد خون ریز را حمایت خون خوار یعنی خون ریز کسی که جان انسان را از انسان می‌گیرد می‌گوید خدایا تو یک بار به ما نگاه کردی ما را کشته مرده‌ی خودت کردی چرا دیگر نگاه نمی‌کنی؟ چرا توجه نمی‌کنی؟ این نگاه تو این چشم تو ما را کشت تو وقتی نگاه به ما نکنی دیگر توجه نکنی سراغ ما نیایی عنایت و توجه نکنی می‌دانی مثل چه کسی می‌مانی؟ مثل کسی که از یک خون ریز حمایت می‌کند چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندید جانا روا نباشد خون ریز را حمایت در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود از گوشه‌ای ‌برون‌ای ‌اِی کوکب هدایت در نگاه قرآن کریم آخرت روز است لذا می‌گوید « يَوْمَ الْحَسْرَةِ» (مریم/ 39) « يَوْمُ التَّغَابُنِ» (تغابن/ 9) این یعنی دنیا شب است شب سیاه است شب ظلمانی است می‌گوید در این شب سیاه راه را گم کردم چه می‌شد یک ستاره‌ی هدایتی چون بعضی ستاره‌ها هستند در شب چون ثابت هستند می‌توانند جهات را خوب مشخص بکنند می‌گوید‌ای ‌کاش جمال خودت را به من نشان می‌دادی می‌شد کوکب هدایت من من راه خودم را بیش از این گم نمی‌کردم در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود از گوشه‌ای ‌برون‌ای ‌اِی کوکب هدایت از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود زنهار از این بیابان وین راه بی نهایت می‌گوید راه عشق راهی است که انتها ندارد پایان ندارد دریایی است که کرانه ندارد اگر می‌خواهی پا بگذاری این جاها را بخوان وگرنه من تو را برحذر می‌دارم از این بیابان بی پایان و بی نهایت‌ای ‌آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم یک ساعتم بگنجان در سایه‌ی عنایت معمولا از آفتاب سایه نمی‌خواهند چون آفتاب سایه بر است ولی می‌گوید‌ای ‌آفتاب خوبان یعنی اگر همه‌ی خوبان و خوب رویان را بگذاریم یک طرف تو را هم بگذاریم یک طرف تو نسبت به آن‌ها می‌شوی آفتاب یعنی همه‌ی آن‌ها در شعاع تو گم می‌شوند مثل ستاره می‌مانند‌ای ‌آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم سر تا پا مضطرب هستم ملتهب هستم یک ساعتم بگنجان در سایه‌ی عنایت یک ساعت هم شده یک لحظه هم که شده من را مورد عنایت و تفقد خودت قرار بده این راه را نهایت صورت کجا توان بست کش صد هزار منزل بیش است در بدایت صورت بستن یعنی تصور کردن می‌گوید برای این راه نمی‌شود نهایت و پایانی تصور کرد از همان ابتدایش هزاران منزل است منزل جایی بود که فرود می‌آمدند در مسیر یک مسیری شاید پنجاه منزل داشت به هر منزل که می‌رسیدند فرود می‌آمدند می‌گوید راه عشق یادت باشد منزل زیاد دارد یعنی خیلی پیاده و سوارت می‌کنند این پیاده و سوار کردن‌ها به خاطر این است که صفات رذیله‌ی تو را از تو بگیرند می‌گوید این قدر پیاده ات می‌کنند مثلا می‌رود در خانه خسته گرسنه تشنه غذا سوخته می‌گویند حق نداری عصبانی شوی اگر عاشق هستی می‌آیی لباس اتو بکنی می‌بینی اتو سوخته حرف نباشد این جا پیاده ات می‌کنند می‌آیی در خیابان الکی یک کسی بوق می‌زند حق نداری با او رفتار تندی داشته باشی می‌روی در اداره کار یک کسی را راه می‌اندازی اما ارباب رجوع طلبکار است نعره می‌کشد عربده می‌کشد وظیفه ات است اگر این کار را نکنی فلان می‌کنم این‌ها همه منزل‌های سلوک است این جا پیاده ات می‌کنند ببینند به هم می‌ریزی یا نه دوباره سوارت می‌کنند یک جای دیگر پیاده ات می‌کنند یک مرحله‌ی دیگری یک عصبانیت دیگری این قدر پیاده و سوارت می‌کنند تا این عصبانیت را از تو بگیرند و از تو دور بکنند می‌گوید راه عشق همین طور است اولش صد هزار منزل دارد تا برسد به پایان و آخرش هر چند بردی آبم روی از درت نتابم جور از حبیب خوش تر کز مدعی رعایت می‌گوید وقتی تو توجه نمی‌کنی آبروی من می‌رود مردم می‌گویند ببین یک عمری برابر خدا خم و راست شد هیچ نگاهی به او نکرد معلوم است او را نپسندید نخواست می‌گوید تو با این کارت آبروی من را بردی هر چند بردی آبم روی از درت نتابم اما روی گردان نخواهم شد جور از حبیب خوش تر کز مدعی رعایت من از تو حتی ستم هم ببینم بهتر است تا از این‌هایی که مدعی عشق و محبت هستند بخواهم محبت و عشقی را ببینم عشقت رسد به فریاد ور چون بسان حافظ قرآن ز بر بخوانی با چهارده روایت در صدر اسلام قرآن‌ها مثل الآن اعراب گذاری نشده بود بعضی از شخصیت‌ها بودند که این‌ها قرآن را قرائت می‌کردند هر کدام هم یکی دو شاگرد داشتند قرائتشان را به آن‌ها منتقل می‌کردند آن‌ها به مردم منتقل می‌کردند می‌گفتند به مردم بگویید این طوری این آیات را بخوانند هفت نفر بودند هر کدام دو راوی داشتند مجموعا می‌شد چهارده روایت یعنی روایات مختلفی در قرائت آیات ما داریم مثلا یک قاری می‌گفت مالک یوم الدین یکی می‌گفت ملک یوم الدین یکی می‌گفت ملیک یوم الدین حافظ این قدر شوق و اشتیاق نسبت به قرآن داشته که تمام این چهارده روایت را حفظ کرده یعنی وقتی می‌رسید به مالک یوم الدین هر سه وجه اش را می‌گفت مالک یوم الدین ملک یوم الدین ملیک یوم الدین می‌گوید ببین منی که قرآن را به چهارده روایت می‌خوانم قطعا به آن روایتی که بوده خواندم چون بالاخره یکی از این‌ها بوده ولی همین منی که قرآن به چهارده روایت می‌خوانم این قرآن هم به درد من نمی‌خورد اگر پای عشق و محبت در کار نباشد آن کسی که به قرآن ارزش می‌دهد این است که عاشقانه قرائت شود نماز هم همین طور است نمازی که بدون عشق باشد بدون ولایت باشد بدون محبت باشد پشیزی ارزش ندارد مثل سفینه است سفینه با چه بالا می‌رود؟ با آتش اگر آتش نباشد که نمی‌تواند بالا برود اعمال عبادی انسان نماز انسان قرآن انسان هم با آتش عشق است که بالا می‌رود.
شریعتی: خیلی ممنون مقام معظم رهبری نقل می‌کردند از فضیلت‌های حافظ این است که تخلص خودش را با توجه به این که حافظ قرآن کریم بوده حافظ انتخاب کرده و این جا هم حافظ به این نکته اشاره کرده است. صفحه‌ی 118 آیات 58 تا 64 سوره‌ی مبارکه‌ی مائده را تلاوت می‌کنیم.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا يَعْقِلُونَ ﴿٥٨﴾ قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ هَلْ تَنقِمُونَ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِاللَّـهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلُ وَأَنَّ أَكْثَرَكُمْ فَاسِقُونَ ﴿٥٩﴾ قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُم بِشَرٍّ مِّن ذَلِكَ مَثُوبَةً عِندَ اللَّـهِ مَن لَّعَنَهُ اللَّـهُ وَغَضِبَ عَلَيْهِ وَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَازِيرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولَـئِكَ شَرٌّ مَّكَانًا وَأَضَلُّ عَن سَوَاءِ السَّبِيلِ ﴿٦٠﴾ وَإِذَا جَاءُوكُمْ قَالُوا آمَنَّا وَقَد دَّخَلُوا بِالْكُفْرِ وَهُمْ قَدْ خَرَجُوا بِهِ وَاللَّـهُ أَعْلَمُ بِمَا كَانُوا يَكْتُمُونَ ﴿٦١﴾ وَتَرَى كَثِيرًا مِّنْهُمْ يُسَارِعُونَ فِي الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿٦٢﴾ لَوْلَا يَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ عَن قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا كَانُوا يَصْنَعُونَ ﴿٦٣﴾ وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّـهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِّنْهُم مَّا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّـهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّـهُ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ ﴿٦٤﴾
ترجمه:
و چون برای نمازْ ندا در می‌دهید، آن را به مسخره و بازی می‌گیرند؛ این کار زشتشان به سبب این است که آنان گروهی هستند که [در حقایق و معارف] اندیشه نمی‌کنند. (۵۸) بگو:‌ای ‌اهل کتاب! آیا جز این را بر ما عیب می‌گیرید که ما به خدا و آنچه از سوی او بر ما نازل شده و آنچه پیش از ما [بر پیامبران] فرود آمده ایمان آورده ایم؟! و این [عیب جویی شما به سبب این است] که بیشتر شما فاسق هستید. (۵۹) بگو: آیا شما را از کسانی که کیفرشان [از مؤمنانی که به خیال خود از آنان عیب می‌گیرید و آنان را سزاوار عذاب می‌دانید] نزد خدا بدتر است، خبر دهم؟ [آنان] کسانی [از گذشتگان خود شما] هستند که خدا لعنتشان کرده، و بر آنان خشم گرفته، و برخی از آنان را به صورت بوزینه و خوک درآورده، و [نیز آنان که] طاغوت را پرستیدند؛ اینانند که جایگاه و منزلتشان بدتر و از راه راست گمراه ترند. (۶۰) و هنگامی که نزد شما آیند، گویند: ایمان آوردیم. در حالی که با کفر وارد می‌شوند، و با کفر بیرون می‌روند؛ و خدا به کفر و نفاقی که همواره پنهان می‌کنند، داناتر است. (۶۱) و بسیاری از آنان را می‌بینی که در گناه و تجاوز [از حدود خدا] و حرام خوری خود می‌شتابند؛ همانا بد است اعمالی که همواره انجام می‌دادند. (۶۲) چرا دانشمندان الهی مَسلک [و کاملان در دین] و عالمان یهود، آنان را از گفتار گناه آلود و حرام خواری بازنمی دارند؟ بسیار زشت است سکوتی که همواره پیش می‌گرفتند. (۶۳) و یهود گفتند: دست [قدرت] خدا [نسبت به تصرّف در امور آفرینش، تشریع قوانین و عطا کردنِ روزی] بسته است. دست هاشان بسته باد و به کیفر گفتار باطلشان بر آنان لعنت باد؛ بلکه هر دو دست خدا همواره گشوده و باز است [به هر چیز و به هر کس] هر گونه بخواهد، روزی می‌دهد. و مسلماً آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده است، بر سرکشی و کفر بسیاری از آنان می‌افزاید. و ما میان [یهود، نصاری و گروه‌های دیگر] آنان تا روز قیامت کینه و دشمنی انداختیم. هر زمان آتشی را برای جنگ [با اهل ایمان] افروختند خدا آن را خاموش کرد، و همواره در زمین برای فساد می‌کوشند، و خدا مفسدان را دوست ندارد. (۶۴)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: اشاره‌ی قرآنی را بفرمایید


حاج آقا رنجبر: ناب ترین صاف ترین صافی ترین خالص ترین و پاک ترین انسان‌ها اهل نماز بودند نماز می‌خواندند اصلا حضرت علی در محراب نماز به شهادت رسید در حال نماز به شهادت رسید ما وقتی که نماز می‌خوانیم هم رنگ می‌شویم با حضرت علی می‌توانیم هم نخوانیم ولی هم رنگ می‌شویم با اشقیا با اراذل با اوباش عقل چه می‌گوید؟ عقل می‌گوید هم رنگ خوبان باش یا هم رنگ اراذل باش؟ اگر کسی گفت چرا شما نماز می‌خوانید می‌گوییم چون حضرت علی می‌خواند ما می‌خواهیم هم رنگ حضرت علی شویم بد است؟ عقل غیر از این می‌گوید؟ حالا چرا حضرت علی نماز می‌خواند؟ چرا پیغمبر نماز می‌خواند چرا فاطمه‌ی زهرا نماز می‌خواند؟ این‌ها می‌خواستند همراه باشند با کائنات چون آن‌ها می‌دیدند که تمام هستی در حال نماز است در حال تسبیح است در حال ذکر است می‌گفتند مرغ تسبیح خوان و من خاموش؟ همه چیز تسبیح خدا ذکر خدا بگوید « يُسَبِّحُ لِلَّـهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ» (جمعه/ 1) من نگویم؟ همه چیز در برابر خدا خاکساری بکند من نکنم؟ این‌ها همراه می‌شدند با تمام کائنات و هستی همراه شدن با کائنات خوب است یا همراه نشدن؟ کدام عاقلانه است؟ شما بر خلاف یک رود بخواهید حرکت بکنید آسیب می‌بینید لطمه می‌بینید خسته می‌شوید حالا اگر بخواهید بر خلاف همه‌ی کائنات حرکت بکنید چه؟ عقل می‌گوید نماز بخوان تا همراه کائنات شوی لذا قرآن نماز را کنار عقل می‌گذارد نماز خوان را عاقل معرفی می‌کند بی نماز را بی عقل تعریف می‌کند در همین آیه فرمود « وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَّا يَعْقِلُونَ» (مائده/ 58) وقتی این جماعت را به نماز دعوت می‌کنی نماز را به مسخره می‌گیرند به بازی می‌گیرند بعد می‌گوید می‌دانی چرا این طوری است؟ این‌ها عقل ندارند شعور ندارند اگر عقل می‌داشتند با خواندن نماز خودشان را هم رنگ خوبان می‌کردند و هم راه کائنات می‌کردند. گفت عشقت رسد به فریاد آن کسی که به فریاد انسان می‌رسد عشق و محبت است خداوند ان شاء الله ما را ظرف محبت اهل بیت قرار بدهد

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group