شنبه 3 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

شرح زیارت جامعه کبیره
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: شرح زیارت جامعه کبیره
كارشناس: حجت الاسلام و المسلمين رنجبر
تاريخ پخش: 09-03-95

بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد *** عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد
ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد *** چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد
این تطاول که کشید از غم هجران بلبل *** تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شد
گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر *** مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد
ای دل ار عشرت امروز به فردا فکنی *** مایه نقد بقا را که ضمان خواهد شد
ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید *** از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد
گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت *** که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد
مطربا مجلس انس است غزل خوان و سرود *** چند گویی که چنین رفت و چنان خواهد شد
حافظ از بهر تو آمد سوی اقلیم وجود *** قدمی نه به وداعش که روان خواهد شد

شریعتی: سلام عرض می‌کنم خدمت شما بینندگان و حاج آقای رنجبر
حاج آقا رنجبر: علیکم السلام بسم الله الرحمن الرحیم من هم خدمت شما و همه‌ی بینندگان عرض سلام دارم.
شریعتی: سلامت باشید. امروز هم حاج آقای رنجبر این جا هستند تا شرح این غزل حافظ را بشنویم. غزلی که شاید مطلع این غزل را بارها و بارها شنیده ایم که نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد.
حاج آقا رنجبر: پاییز ماه از دست دادن است برای درخت و از دست شدن. آن برگ‌های سبزی که داشت زرد می‌شود آن برگ‌های زرد تکیده می‌شود، اصلا درخت خشک می‌شود بی روح می‌شود. بهار ماهی است که هر چه از دست داد به دست می‌آورد تازه تر و لطیف تر و ظریف تر و بهتر و بیشترش را به دست می‌آورد. به همین خاطر همه در فصل پاییز به انتظار بهار هستند. حافظ هم فارغ از این ماجرا نیست همین غزل سروده ایست که در فصل پاییز سروده و امید آمدن فصل بهار را می‌دهد. نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد، عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد. می‌گوید یک روزی می‌آید که از دل همان خاک سرد و تیره گل‌ها و ریاحین رنگارنگ سر می‌زنند عطر و بویی با خودشان دارند نسیم بهاری و باد بهاری هم می‌آید از روی این‌ها عبور می‌کند و آن رایحه و بوی خوش گل‌ها را با خودش برمی‌دارد و به اطراف و اکناف می‌برد و منتشر و پراکنده می‌کند. نفس یعنی آن وزش. نفس باد صبا. آن وزش باد صبا. یعنی وقتی باد صبا می‌وزد با وزش خودش مشک فشانی می‌کند. عطر افشانی می‌کند. عطر گل سرخ، عطر گل یاس با خودش به همراه می‌برد و منتشر می‌کند. عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد این عالمی که در اطراف ماست همین زمین همین درختان و گل‌ها و گیاهان دوباره سبز می‌شوند خرم می‌شوند آن جوانی و طراوت و لطافت خودشان را دوباره از سر می‌گیرند. این شعر را حافظ می‌گوید یادمان باشد که حافظ شاعر عارف است. یعنی اگر شاعرانه حرفی می‌زند عارفانه هم حرف می‌زند. یعنی فقط آن احساس شاعرانه‌ی خودش را به شما منتقل نمی‌کند بلکه یک معرفتی و یک عرفانی در نظر دارد. گفت شعر حافظ همه، خودش می‌گوید. شعر حافظ همه. استثناء هم ندارد یعنی این هم جزئش است. شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است. اصلا شاه بیت است خودش منحصرا پیام خاص خودش را به همراه دارد به همین خاطر مرحوم ملاصدرا حافظ را ناظم الاولیاء یاد می‌کند. یعنی شاعری از میان اولیاء خدا که حرف اولیاء خدا را به نظم کشیده است. یا مرحوم ملا محسن فیض که خودش شاعر است و غزل سراست یک غزل بسیار لطیفی در باب غزلیات حافظ هم دارد. که اِی یار مخوان ز اشعار الا غزل حافظ. یعنی حتی اشعار من را نخوان غزل‌های من محسن فیض را نخوان. اِی یار مخوان ز اشعار الا غزل حافظ، اشعار بود بیکار الا غزل حافظ. آنان که تهی دستند از گفته‌ی خود مستند، کس را نکند بیدار الا غزل حافظ. استاد غزل سعدیست نزد همه کس، لیکن دل را نکند بیدار الا غزل حافظ. شعری که پسندیده است آن است که آن دارد. آن شعری که در قرآن وصف می‌شود و اهل ایمان کسانی هستند که گاهی شعر می‌گویند شعرشان هم ریشه در ایمان دارد می‌گوید شعری که پسندیده است آن است که آن دارد، آن نیست به هر گفتار الا غزل حافظ. غزل حافظ یک آنی دارد آن اش معرفت است که دیگران ندارند یا به آن اندازه ندارند. لذا وقتی که حافظ می‌گوید نفس باد صبا واقعا منظورش این باد صبا نیست وقتی می‌گوید بهار منظورش بهار نیست. همان طوری که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم یک روایتی دارند که فرمودند در فصل بهار خودتان را در معرض نسیم و باد بهاری قرار بدهید. مولوی می‌گوید گفت پیغمبر ز سرمای بهار، تن مپوشانید یاران زینهار. بعد می‌گوید که راویان آن را به ظاهر برده اند، هم بر آن صورت قناعت کرده اند. می‌گوید راویان آمده اند ظاهر این کلام پیغمبر را دیده اند. پیغمبر گفته بهار این‌ها فکر کردند او وقتی می‌گوید بهار منظورش همین بهار است همین نسیم و باد بهاری است. بی خبر بودند از جان آن گروه، کوه را دیده ندیده کان به کوه. می‌گوید این‌ها از جان کلام پیغمبر بی خبر بودند. مثل کسی که کوه را ببیند اما معدن فیروزه که در درون کوه است را نبیند. می‌گوید این‌ها هم همین طور ظاهر کلام پیغمبر را، صورت را دیدند. پس به تأویل این بود کانفاس پاک، چون بهار است و حیات برگ و تاک. می‌گوید کلام پیغمبر تأویل دارد تفسیر دارد. تفسیرش هم این است که منظورش از بهار اولیاء خداست نفس اولیاء خداست کلام اولیاء خداست. می‌گوید وقتی یک ولی خدایی حرف می‌زند خودت را در معرض قرار بده آن کلام با تو همان کاری را می‌کند که نسیم بهاری، باران بهاری می‌کند. تو را از افسردگی در می‌آورد زنده ات می‌کند فعل باران بهاری با درخت، آید از انفاسشان در نیک بخت. پس منظور پیغمبر از بهار بهار دیگری است. اولیاء خدا هم همین طور هستند حافظ هم وقتی می‌گوید بهار منظورش بهار دیگری است. همان بهاری که مولوی می‌گفت باش تا بینی بهار دیگری. مولوی وقتی که بهار می‌شد همه لباس نو می‌پوشیدند خوش و خرم بودند می‌گویند باش تا بینی بهار دیگری، از بهار باستان رنگین تری. یک بهاری در راه است که اگر آن بیاید آن وقت می‌بینی که چقدر عالم تماشایی است. آن هم همان کسی است که در سلامی که به او داده می‌شود گفته می‌شود السلامُ عَلیکَ یا رَبِیعُ الاَنام (زیارت نامه‌ی امام زمان) منظور آن بهار نازنین است. حالا منظور حافظ از نفس باد صبا این است که وقتی آن نازنین بیاید مثل باد صبا می‌ماند چطور آن باد صبا عطر و بوی گل سرخ و یاس را منتشر می‌کند همه جا عطرآگین می‌کند بوهای متعفن را از مشام بشریت دور می‌کند، او هم وقتی بیاید همین طور است عطر انسانیت عطر آدمیت عطر خیرخواهی در عالم منتشر می‌کند. «وَيُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا» (روم/ 19) تفسیر بهار همین است کاری که بهار می‌کند همین است. لذا می‌گوید عالم. اصلا عالم جوان می‌شود. عالم پیر. این عالم مثل آدم پیر می‌ماند خسته نزار فرتوت و ناتوان. می‌گوید عالم زنده می‌شود. این بهار بیاید درختان زنده می‌شوند آن باد صبا بیاید عالم را زنده می‌کند رد پا گذاشته که من وقتی باد صبا می‌گویم منظور باد صبا نیست چون باد صبا که عالم را زنده نمی‌کند گل و گیاه را زنده می‌کند. اما آن عالم را با طراوت و زنده می‌کند. ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد، چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد. درخت ارغوان یک درختی است که گل‌های سرخ رنگی دارد. حافظ آن سرخی را تعبیر به عقیق می‌کند چون عقیق هم سرخ است. گل‌های سرخش هم مثل انگشتانه است مثل یک ظرف کوچک می‌ماند سر تا پا گل است. گل سمن یا یاسمن هم یک گل‌های خیلی سپیدی است. در باغ بالاخره گل ارغوان است گل یاسمن است. این باد بهاری که می‌آید شاخه‌های ارغوان خم می‌شوند گل‌های سرخ ارغوان می‌ریزد روی آن بوته‌ی یاسمن روی گل برگ هایش. حافظ این صحنه را خیلی زیبا تشبیه می‌کند به یک کسی که ساقی باشد جام‌های شراب سرخ در دست داشته باشد، و به دیگران بدهد. درخت ارغوان را تشبیه به ساقی می‌کند آن گل‌های سرخش را تشبیه به جام می‌کند. و آن یاسمن هم به یک میخواره. ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد. در حقیقت دارد جام خودش را هم معنا می‌کند. می‌گوید زود قضاوت نکن من وقتی می‌گویم جام منظورم جام آب انگور نیست و الا درخت ارغوان که جام شراب ندارد. ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد. من وقتی جام را به ارغوان نسبت می‌دهم تو دیگر نباید نسبت میخوارگی را به من بدهی نباید من را متهم بکنی من که قرینه و رد پا در کلام خودم گذاشتم. زبان شما با زبان ما فرق می‌کند یک چیزی ممکن است در زبان شما منفی باشد اما در زبان ما مثبت باشد. بعضی کلمات است که در زبان ما منفی است مثل مکر. مکر یعنی نیرنگ و فریب. ولی همین مکر را خدا در قرآن به خودش نسبت می‌دهد «وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّـهُ وَاللَّـهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ» (آل عمران/ 54) یک کسی در شبکه‌های ماهواره‌ای گفته بود مسلمان‌ها مکار هستند خدایشان هم مکار است این که در قرآن است. در حالی که مکر در زبان قرآن یعنی نقشه و طرح. آن‌ها نقشه کشیدند طراحی کشیدند خدا هم نقشه می‌کشد و طراحی می‌کند ولی این وسط طرح چه کسی می‌گیرد؟ نقشه‌ی چه کسی می‌گیرد؟ چه کسی در نقشه کشیدن زیبا نقشه می‌کشد؟ پس این مکر در زبان ما یک معنای کاملا منفی دارد در کلام خدا کاملا مثبت پیدا می‌کند. زبان اولیاء خدا هم همین طور است. یک چیزی در زبان ما منفی است در زبان آن‌ها مثبت است. تا جام می‌گویند می‌گوییم آب انگور منظورشان است و منفی است ولی حافظ وقتی جام می‌گوید منظورش همین است که شما می‌شنوید. چرا به این گل سرخ می‌گوید جام؟ چون می‌گوید جام شراب مگر چه کار می‌کند؟ آدم را مست می‌کند از خودش بی خود می‌کند. واقعا اگر تأمل بکنی روی این گل سرخ مست نمی‌شوی؟ یک گل سرخ از دل یک چوب در آمده گفت حریفان ز مل و من ز تأمل مستم. اگر تامل بکنی واقعا مست می‌شوی. پس این جام است هر کدام از این‌ها می‌تواند برای مدتی تو را مست و سرمست بکند از خود بی خود بکند. ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد، چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد. گل نرگس یک حلقه‌ی زرد دارد آن را چشم نرگس می‌گویند چون شبیه چشم است. در باغ نرگس هم است شقایق هم است می‌گوید بهار که می‌آید گل‌های نرگس جمال و زیبایی گل‌های شقایق را تماشا می‌کنند. حافظ شاعر عارف است چه می‌خواهد بگوید؟ وقتی می‌گوید ارغوان منظورش ارغوان نیست ارغوان نماد معشوق است چون گل ارغوان را وقتی از دور نگاه می‌کنید سرتاپا سرخ است معشوق هم همین طور است سرخ روی است یک رنگ و لعابی دارد یک رنگ و رویی دارد. سمن رنگ سپید است آن رنگ پریدگی نماد عاشق است. می‌گوید وقتی آن حضرت ارغوان ظهور می‌کند به این عشاق خودش عاشقان خودش جام شراب و معرفت می‌دهد همان که حضرت علی در نهج البلاغه دارد می‌گوید امام زمان که بیاید صبح شب به مردم جام شراب می‌دهد این‌ها را مست می‌کند. ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد، چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد. چشمان زاده‌ی نرگس به شقایق که نماد انسان‌های داغ دار و دردمند است. گفت ما آن شقایقیم که با داغ زنده ایم. شقایق در ادبیات نماد انسان‌های داغ دار و دردمند است. می‌گوید وقتی او بیاید به انسان‌های شقایق وار انسان‌های دردمند و داغ دار التفات می‌کند توجه می‌کند عنایت می‌کند مورد نوازش و تفقد قرار می‌دهد. روایات هم همین را می‌گویند که وقتی آن نازنین بیاید فقر و گرسنگی و برهنگی دامن برمی‌چیند. الآن هشتاد درصد ثروت جهان دست بیست درصد است. بیست درصد ثروت جهان دست هشتاد درصد است. یعنی صد سیب داشته باشید هشتاد تا دست بیست نفر است بیست تا دست هشتاد نفر. اگر او بیاید این بساط‌ها را برمی‌چیند. الآن شما درآمد‌ها را نگاه بکنید. آدم در تلویزیون می‌شنود خیلی متاثر می‌شود مثلا فلان سازمان به کارمند خودش مثلا ده‌ها میلیون حقوق صد‌ها میلیون پاداش می‌دهد چند روز پیش خانواده‌ای زنگ زدند کمک می‌خواستند به آن‌ها گفتیم تا فردا. گفتند نمی‌شود. حالا به اندازه‌ی غذای امشب ما را به ما بدهید. ببینید تفاوت‌ها را در جامعه‌ی اسلامی تماشا بکنید؟ وقتی او می‌آید چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد. آن روز است که به این‌ها توجه می‌کند التفات می‌کند عنایت می‌کند. الآن علم و آگاهی محصور است منحصر است برای طیف خاصی. خیلی‌ها را داریم که به خاطر فقر و فلاکت نمی‌توانند بچه هایشان را حتی مدارس دولتی بفرستند از آن طرف کسانی هستیم که سالانه میلیون‌ها خرج فرزندانشان می‌کنند. خرج تفریحاتشان می‌کنند. این قدر فاصله است در روایت داریم که وقتی آن نازنین ظهور می‌کند علم آگاهی دانایی در همه‌ی شهرها در همه‌ی خانه‌ها راه پیدا می‌کند. یا داریم که در آن زمان دیگر زن‌ها مجبور نیستند بین عفت و عزت خودشان یکی را انتخاب بکنند. زنان هم چنان که عفیفه هستند عزیز هستند هم چنان که عزیزه هستند عفیف هستند. چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد. زین تطاول که کشید از غم هجران بلبل، تا سراپرده‌ی گل نعره زنان خواهد شد. بلبل در فصل پاییز ساکت است خموش است ولی همین که پای بهار می‌رسد گل‌ها شکفته می‌شوند چهچه زنان خودشان را روی گل‌ها می‌رساند روی شانه‌ی گل‌ها می‌نشیند. بلبل نماد انسان‌های عاشق است. انسان‌های عاشق ولی ساکت. الآن در این پاییز عالم چیزی برای گفتن ندارند. زین تطاول که کشید از غم هجران بلبل. این ستم‌هایی که بلبلان از غم فاصله و هجران آن نازنین کشیدند. وقتی او ظهور می‌کند تا سراپرده‌ی گل تا خیمه و خرگاه آن نازنین، نعره زنان خواهد شد. چهچهه زنان خودشان را به او خواهد رساند. گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر، مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد. مسجدی که پشتش خرابات نباشد خرابه است. پیغمبر مسجد ضرار را دستور داد تخریب کردند. بعد هم به همین بسنده نکرد فرمود زباله هایتان را بریزید آن جا یعنی آن جا را مزبله کرد مسجدی که پشتش خرابات نباشد مزبله است یعنی چه؟ شما برای چه می‌روید مسجد؟ می‌روید نماز بخوانید. حضرت زهرا، حضرت علی فرمود وَ الصَّلاةَ تَنزیهاً لَکم عَن الکِبرِ (احتجاج، ج 1، ص 99) تو نماز می‌خوانی این کبر و تکبر در تو فرو بریزد خراب شود. شما برای چه می‌روید مسجد؟ موعظه بشنوید. برای چه موعظه می‌خواهید بشنوید؟ که بروید خودتان را بسازید. ساختن بدون خراب کردن نمی‌شود قالبی که داری را خراب بکنی قالب جدید برای خودت بسازی. مسجد باید پشتش خرابات باشد. خراباتی شدن از خود رهایی است مسجد باید تو را از خودت بیرون بیاورد منیت و خودخواهی و خودپسندی و خود محوری هایت و تکبرت را بگذاری کنار. پس مسجد باید مقدمه‌ی خرابات باشد چرا امام می‌فرمود که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم. برای چه بیزار شدی؟ از کدام مسجد بیزار شدی؟ از مسجدی که پشتش خرابات نباشد. یعنی این آدم چهل سال می‌رود مسجد شصت سال است آن یکی موعظه گوش می‌دهد همان آدمی است که است. اگر آن مسجدی نباشد که تو را خراب بکند از نو بسازد فایده‌ای ندارد ارزشی ندارد. می‌گوید گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر، دائم نگو کم پیدایی چرا مسجد نمی‌آیی کم می‌آیی مسجد. اگر من از مسجد فاصله گرفته ام رفتم سراغ خراباتی شدن یعنی دارم خودم را می‌سازم دارم روی خودم کار می‌کنم، دلیلش می‌دانی چیست؟ چون مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد. ماشاء الله می‌روی مسجد آقا می‌رود بالای منبر یک ساعت حرف می‌زند. در بعضی مناسبت‌ها از هشت صبح منبری می‌رود بالای منبر این می‌رود پایین آن می‌رود بالا یک عده مقید هستند از هشت صبح تا دوازده می‌نشینند آن وقت از دم در که می‌آید بیرون بداخلاق تر بد عنق تر از دیروز است. مگر ما چقدر زمان داریم؟ مگر ما چقدر فرصت داریم؟ دو کلمه شنیدی بلند شو این دو کلمه را به کار ببند. به این بناها نگاه بکن. آجر را که در سقف به کار می‌برد تا آن یکی را خوب به کار نبندد آجر بعدی را نمی‌گیرد چون دست و پا گیرش است همان را هم نمی‌تواند جا بزند. یک آجر می‌دهی محکم جا می‌زند بعدی را می‌گیرد. ما می‌گوییم بده بالا بار خودمان را سنگین می‌کنیم یک دانه هم نمی‌زنیم با همان فرو می‌ریزیم. موعظه‌ها هم باید کوتاه باشد هم آن کوتاه به کار بست شود. شما نهج البلاغه را ببینید خطبه‌ها سخنرانی‌های حضرت علی است اندازه بگیرید زمانش چقدر می‌شود درست است بخشی از خطبه است ولی کل خطبه را هم شما ببینید که چقدر سر تا پای این خطبه خواهد بود. گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر، مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد. اِی دل ار عشرت امروز به فردا فکنی، مایه‌ی نقد بقا را که ضمان خواهد شد. بادبادک را دیده اید یک کاغذ روزنامه‌ی درست را برمی‌دارند می‌چینند تکه تکه می‌کنند حلقه حلقه می‌کنند وقتی خرابش کردند تازه آباد می‌شود می‌رود بادبادک با یک نخ می‌رود بالا چه رقصی هم می‌کند و عشرتی هم دارد. حافظ می‌گوید ما همین هستیم تا خراب نشویم ساخته نمی‌شویم تا ساخته نشویم بالا نمی‌رویم تا بالا نرویم به عشرتی نمی‌رسیم پس امروز روز عشرت است یعنی روز ساخته شدن و بالا رفتن و اوج گرفتن است کار امروز را هم به فردا نینداز شاید فردایی نباشد آن قدر‌ها بودند فردا فردا کردند به فردایی نرسیدند. یک کلیپی می‌دیدم چند روز پیش مجری در مشهد در حال اجرا در جا افتاد. یعنی همان درجا افتاد. گفت افتاد مرد یا مرد افتاد؟ فرصت‌ها کم است. اِی دل ار عشرت امروز به فردا فکنی، مایه‌ی نقد بقا را که ضمان خواهد شد. این بقایی که الان نقد است مایه است و سرمایه است چه کسی ضامن می‌شود که فردایی هم باشد؟ و به فردایی آیا خواهید رسید؟ این از کید شیطان است همه اش می‌گوید فردا فردا اَلتَّسوِیف شِعرُ الشَّیطان (نهج الفصاحه، ح 1205) همه اش می‌گوید فردا درست می‌شود. ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد. خدا از خون انسان می‌سازد این هنر است این اعجاز است ما دنبال معجزه می‌گردیم؟ تک تک آدم‌ها معجزه هستند خدا از گِل گُل می‌سازد این معجزه و هنر است دنبال معجزه می‌گردی؟ هر گلی هر گیاهی یک معجزه است. هنر حافظ هم یک هنر الهی است. یعنی از چیزهای ضعیف و سخیف و نازل و ناچیز ببینید چه معانی بالا و بلند و متعالی بیرون می‌کشد. آن وقت‌ها بالاخره مردم یک اعتقاداتی داشتند ماه رمضان که می‌شد تمام میخوانه‌ها میکده‌ها بسته می‌شد میخواره‌ها به حرمت ماه رمضان دست از میخوارگی برمی‌داشتند به هم دیگر می‌گفتند در ماه شعبان هر چه می‌خواهی سر بکش ماه رمضان خواهد رسید. حافظ این حرف‌ها را شنیده ببینید از دل این حرف چه در می‌آورد؟ می‌گوید ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید، از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد. فرق ما با اولیاء خدا خیلی است یکی اش هم در سال است. سال ما از فروردین شروع می‌شود. اسفند ماه تمام می‌شود سال اولیاء خدا از رمضان شروع می‌شود شعبان تمام می‌شود. شعبان پایان سالشان است. ماه رمضان به کسی چیزی نمی‌دهند خدا در ماه رمضان به کسی چیزی نمی‌دهد بلکه از همه چیزی می‌خواهد روزه بگیر از این لحظه تا آن لحظه سفر نروی اگر سفر رفتی روزه نگیری اگر بیماری روزه نگیری همه اش دستور است امر و نهی. به شما چیزی نمی‌دهند از شما چیزی می‌خواهند تا شب عید فطر. شب عید فطر شب پاداش است. از شب عید فطر پاداش شما شروع می‌شود تا پایان ماه شعبان. اوجش ماه شعبان است. ماه شعبان ماه عظیمی است ماه شفاعت پیغمبر اسلام است. ماهی است که انسان خیلی می‌تواند توشه و نصیب بردارد. این است که حافظ می‌گوید ماه شعبان منه از دست. ماه شعبان آخرین فرصت هایت است آخر سال است. ماه شعبان را دست کم نگیر. ماه رمضان که مال سال دیگر است هر کاری می‌توانی بکنی در ماه شعبان بکن. این ظرف باده و معرفت و محبت الهی و شفاعت نبوی را از دست نده. کاین خورشید. این مثل خورشید می‌ماند. این است که شب تو را روز می‌کند این است که تو را نورانی می‌کند این است که به تو گرما و حرارت و انرژی می‌بخشد. ماه شعبان منه از دست قدح، کاین خورشید از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد. می‌گوید در ماه رمضان خبری نیست به شما چیزی نخواهند داد. گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد. گل یک فصل محدودی دارد. یک ایام خاصی دارد در همان ایام هم اگر می‌خواهی گلاب بگیری باید بگیری بعد به درد نمی‌خورد می‌گوید ماه شعبان مثل گل می‌ماند عمرش کوتاه است مثل گل که امروز می‌آید فردا می‌رود این هم همین طور است چهار روز دیگر تمام می‌شود هر عطر و بویی می‌خواهی بگیری بگیر گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت، که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد. مطربا مجلس انس است غزل خوان و سرود، چند گویی که چنین رفت و چنان خواهد شد. مطرب هستی مردم را شاد می‌کنی خیلی خوب است ولی چرند نگو همه اش نگو چه کسی آمد چه کسی رفت شعرهای عاشقانه‌ی کوچه بازاری نخوان. یک غزلی بخوان که درونش معرفتی باشد سروده‌ای بخوان که در آن حکمتی باشد. حافظ از بهر تو آمد سوی اقلیم وجود، قدمی نه به وداعش که روان خواهد شد. دوباره برگشت به همان باد صبا. ما آمدیم در عالم برای چه؟ به یمن اهل بیت به طفیل آن‌ها آمده ایم. حافظ از بهر تو آمد اِی نسیم صبا اِی باد بهاری اِی ربیع الانام. دیگر دارم می‌روم روزگار عمرم پایان می‌پذیرد لا اقل این لحظات آخر یک تک پا سه سراغ ما بیا. قدمی نه به وداعش که روان خواهد شد.
شریعتی: خیلی ممنون مشرف می‌شویم به ساحت نورانی قرآن کریم طبق قرار هر روز سمت خدایی‌ها صفحه‌ی 230 را با هم تلاوت می‌کنیم آیات 72 تا 81 سوره‌ی مبارکه‌ی هود
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
قَالَتْ يَا وَيْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهَـذَا بَعْلِي شَيْخًا إِنَّ هَـذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ ﴿٧٢﴾ قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّـهِ رَحْمَتُ اللَّـهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيدٌ ﴿٧٣﴾ فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الرَّوْعُ وَجَاءَتْهُ الْبُشْرَى يُجَادِلُنَا فِي قَوْمِ لُوطٍ ﴿٧٤﴾ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُّنِيبٌ ﴿٧٥﴾ يَا إِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هَـذَا إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَإِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ ﴿٧٦﴾ وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالَ هَـذَا يَوْمٌ عَصِيبٌ ﴿٧٧﴾ وَجَاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَمِن قَبْلُ كَانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ قَالَ يَا قَوْمِ هَـؤُلَاءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّـهَ وَلَا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَلَيْسَ مِنكُمْ رَجُلٌ رَّشِيدٌ ﴿٧٨﴾ قَالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ مَا لَنَا فِي بَنَاتِكَ مِنْ حَقٍّ وَإِنَّكَ لَتَعْلَمُ مَا نُرِيدُ ﴿٧٩﴾ قَالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلَى رُكْنٍ شَدِيدٍ ﴿٨٠﴾ قَالُوا يَا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَن يَصِلُوا إِلَيْكَ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِّنَ اللَّيْلِ وَلَا يَلْتَفِتْ مِنكُمْ أَحَدٌ إِلَّا امْرَأَتَكَ إِنَّهُ مُصِيبُهَا مَا أَصَابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ ﴿٨١﴾
ترجمه:
[همسر ابراهیم] گفت:‌ای وای بر من! آیا فرزند آورم در حالی که من پیرزنم و این شوهر من است که در سنّ سالخوردگی است؟ یقیناً این چیزی بسیار شگفت است!! (۷۲) گفتند: آیا از کار خدا شگفتی می‌کنی؟ [در حالی که] رحمت خدا و برکاتش بر شما خانواده است. یقیناً او ستوده و بزرگوار است. (۷۳) پس هنگامی که ترس و دلهره از ابراهیم برطرف شد و آن مژده به او رسید، با ما درباره قوم لوط [به قصد دفع عذاب از آنان] به گفتگو پرداخت. (۷۴) به راستی که ابراهیم بسیار بردبار و دلسوز و روی آورنده [به سوی خدا] بود. (۷۵)‌ای ابراهیم! از این [گفتگو] درگذر؛ زیرا فرمان پروردگارت [بر عذاب قوم لوط] فرا رسیده و یقیناً آنان را عذابی بدون بازگشت خواهد آمد. (۷۶) و هنگامی که فرستادگان ما نزد لوط آمدند، به سبب آمدنشان تنگدل و اندوهگین شد؛ [زیرا خود را برای دفع خطر از مهمانانش در برابر قوم تبهکارش توانمند نیافت،] وگفت: این روز سخت و دشواری است. (۷۷) و قومش شتابان به سویش آمدند [تا به خیال خود به مهمانانش دست درازی کنند، آن قومی] که پیش از آن کارهای زشت و ناپسند مرتکب می‌شدند، گفت:‌ای قوم من! اینان دختران من هستند، اینان [از نظر ازدواج] برای شما پاکیزه ترند، از خدا پروا کنید و مرا در میان مهمانانم رسوا نکنید؛ آیا از میان شما مردی راه یافته نیست؟ (۷۸) گفتند: مسلماً دانسته‌ای که ما را به دخترانت هیچ حاجت و نیازی نیست و خوب می‌دانی که ما چه می‌خواهیم!! (۷۹) گفت:‌ای کاش برای مبارزه با شما قدرت و نیرویی داشتم یا به پناهگاهی استوار مأوی می‌گرفتم. (۸۰) [میهمانان] گفتند:‌ای لوط! ما فرستادگان پروردگار توایم، آنان هرگز به تو دسترسی پیدا نمی‌کنند، پس خانواده ات را در پاره‌ای از [همین] شب حرکت ده و نباید هیچ یک از شما به سوی شهر بازگردد، اما همسرت را با خود مبر زیرا عذابی که به تبهکاران می‌رسد به او هم خواهد رسید. یقیناً وعده گاهشان [برای دچار شدن به عذاب] صبح [فردا] است، آیا صبح نزدیک نیست؟ (۸۱)
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شریعتی: اشاره‌ی قرآنی را بفرمایید
حاج آقا رنجبر: شما گل آپارتمانی را بیاورید در باغچه می‌خشکد گلی را هم در باغچه است را ببرید در آپارتمان می‌خشکد. این یعنی گل و گیاه تابع شرایط هستند انسان اگر چه در نگاه قرآن کریم گل سر سبد آفرینش است ولی با گل خیلی فرق می‌کند. یک فرقش هم این است که انسان تابع شرایط نیست بلکه می‌تواند فائق بر شرایط باشد. نمونه اش همین آیه‌ای است که امروز داشتیم همسر لوط را مثال می‌زند می‌گوید «إِنَّهُ مُصِيبُهَا مَا أَصَابَهُمْ» همان بلایی که بر سر قوم لوط رفت بر او هم رفت. این انسان شناسی قرآن است می‌گوید زن لوط است. شرایط صد در صد مثبت است دیدید تابع شرایط نبود صد در صد منفی شد؟ عکسش را هم در جای دیگر همسر فرعون را مثال می‌زند این یعنی ما انسان را به گونه‌ای ساختیم که تابع شرایط می‌تواند نباشد و کاملا بر خلاف شرایط حرکت بکند چه در حوزه‌ی منفی چه مثبت.
شریعتی: خیلی ممنون وارد فضای نورانی زیارت جامعه می‌شویم.
حاج آقا رنجبر: فَعَظَّمْتُمْ جَلالَهُ جنگل خیلی زیباست خیلی تماشایی است خیلی شکوهمند است خیلی رویایی است. به شرط این که پای مه در میان نباشد اگر مه بود و مه آلود بود دیگر زیبایی اش تمام می‌شود گناه نقش مه را دارد وقتی به زندگی انسان پا گذاشت دیگر انسان عظمت و شکوه حق را احساس نمی‌کند ادراک نمی‌کند. یا بلکه بدتر وصف دود را دارد. شما برابر کوه دماوند چند هیمه‌ی تر آتش بکن دود می‌کند دود که کرد دیگر شما دماوند را نمی‌بینید یعنی دود جلوی دید را می‌گیرد. گناه دود است وقتی که آمد دید انسان را می‌گیرد لذا روز عاشوراست کنار امام حسین است اما نمی‌بیند دیگران قرن‌ها فاصله دارند می‌بینند. چون به آن دود مبتلا نیستند این یعنی انسان به هر اندازه پاک باشد عظمت حق را احساس می‌کند. لذا این نکته‌ی ظریف را با یک ظرافتی در زیارت جامعه یاد کرده است ابتدا در وصف اهل بیت فرمود که وَ طَهَّرَکمْ مِنَ الدَّنَسِ، وَ اَذْهَبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرَکمْ تَطْهیراً خداوند شما را از آلودگی‌ها پاک کرد بعد می‌گوید فَعَظَّمْتُمْ جَلالَهُبه این فاء فاء نتیجه می‌گویند یعنی نتیجه‌ی این طهارت این شد که شما عظمت حق را درک و دریافت کردید آن هم جلاله. یک بوته‌ی گل گل دارد خار هم دارد به گلش نزدیک شو از خارش فاصله بگیر صفات الهی وصف گل و خار دارد بعضی صفات گل هستند باید به آن نزدیک شوی رحمانیت رحیمیت غفاریت ستاریت بعضی صفات وصف خار را دارند باید فاصله بگیری منتقم است یک کاری نکن که دست به انتقام شوند. معذب است قرآن می‌گوید «فَيَوْمَئِذٍ لَّا يُعَذِّبُ عَذَابَهُ أَحَدٌ» (فجر/ 25) هیچ معذبی به پای خدا نمی‌رسد. هیچ عذاب کننده‌ای به پای او نخواهد رسید خودش فرمود «إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ» (ابراهیم/ 7) عذاب من جدی جدی شدید است استخوان سوز است. این‌ها وصف خار را دارد. به آن صفاتی که وصف گل دارد می‌گویند صفات جمال به این صفات صفات جلال می‌گویند فرق ما با اهل بیت این است که ما همه اش صفات جمال را می‌بینیم می‌گوییم خدا کریم است غفار است ارحم الراحمین است بعد هر کاری دلمان می‌خواهد می‌کنیم. غافل از این که کریم است با کریمان رحیم است با رحیمان ستار است با مردم ستار. ستاریت اش در مقابل انسان‌های ستار است اگر عیبی دیدی پوشاندی او هم عیبی دید می‌پوشاند. ستار شو ستار شو خو گیر از حلم خدا. ما صفات جمالش را می‌بینیم اهل بیت صفات جلال را می‌بینند. جمال سوزنده است اما جلال سازنده است جلال انسان را مراقب می‌کند مواظب می‌کند لذا می‌گوید فَعَظَّمْتُمْ جَلالَهُ شما آن جلال حق جلالت حق صفات جلالیه‌ی حق را بزرگ یافتید یعنی تمام نگاه و توجه شما به صفات جلال او بود که از آن تعبیرات ظَلَمتُ نَفسِی در دعای کمیل و ابوحمزه بیرون می‌آید. ان شاء الله خدا توفیق دهد به تعبیر حافظ قدح ماه شعبان را از دست ندهیم.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group