پنجشنبه 1 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب


برترین مردمان
 منبع : آیت الله مکارم شیرازی؛ انوار هدایت، مجموعه مباحث اخلاقی، ص: 277
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
یا عَلی، ثَلاثٌ مَن لَقِی اللّهَ بِهِنَّ فَهُوَ مِن افضَلِ النّاسِ. مَن اتَی اللّهَ بِما افتَرَضَ اللّهُ عَلَیهِ فَهُوَ مِن اعبَدِ النّاسِ وَ مَن وَرَعَ عَن مَحارِمِ اللّهِ فَهُوَ مِن أورَعِ النّاسِ وَمَن قَنَعَ بِما رَزَقَهُ اللّهُ فَهُوَ مِن اغنَی النّاسِ.
ای علی، کسی که خدا را با سه چیز ملاقات کند بهترین مردم است: هر که واجبات الهی را به جا آورَد عابدترین مردم است، هر که از محارم الهی بپرهیزد باورع ترین مردم است، هر که به روزی خدا قانع باشد از بی نیازترین مردم است.[1]

پی نوشت

[1] بحارالانوار، ج 74، ص 45

شرح
«لقاء اللّه»[1] در اینجا اشاره به مقام شهودی است که مردم در قیامت پیدا می کنند. یعنی در آن روز آثار خداوند به قدری نمایان است که کسی شک در خداوند نخواهد کرد: «لا تُدرِکهُ العُیونُ فی مُشاهَدَةِ الابصارِ وَلکن رَأتهُ القُلوبُ بِحَقائِقِ الایمانِ؛ خداوند را به چشم سر نتوان دید، ولی قلب ها او را با حقیقت ایمان درک می کنند».[2] آن روز همه خداوند را به حقایق ایمان می پذیرند. اگر بخواهیم تشبیه ناقص کنیم، مانند حضرت یوسف است که از روز اوّل بر برادرانش امتیاز داشت، ولی آنان زیر بار این امتیاز نمی رفتند و بعضی از آنان منکر این امتیاز بودند و تعجّب می کردند از اینکه چرا حضرت یعقوب وی را بر دیگران برتری می دهد. امّا چون حضرت یوسف با تدبیری که داشت عزیز مصر شد و وقتی برادران دیدند که خداوند چه لطف ها به او کرده است، همگی گفتند: «تَاللَّهِ لَقَدْ ءَاثَرَک اللَّهُ عَلَینَا؛ به خدا سوگند، خداوند تو را بر ما برتری بخشید».[3] و این مانند حال کفّار در دنیا و آخرت است، چون در دنیا حجاب ها جلوی چشم آنان را گرفته، زیر بار حق نمی روند امّا در آنجا آن قدر مسأله آفتابی است که مانند برادران یوسف که به برتری یوسف اعتراف کردند آنها به برتری مؤمنان بر خود اعتراف می کنند. خلاصه روز قیامت خداوند از همه جا نمایان است و علّت اینکه به روز قیامت «یوم لقاء اللّه» گفته اند این است که در آن روز چنان آثار عظمتش نمایان است که جای خطا برای کسی باقی نمی مانَد.

تعبیر «لقاء اللّه» یعنی اینکه انسان خودش را در محضر خدا ببیند. چون بدترین عذاب برای بندگان آن حالت شرمساری است که برای آنها از اعمال زشتشان پیدا می شود که از آتش جهنّم سوزنده تر است، زیرا آن روز «یومَ تُبلَی السّرائر» است؛ آن وقتی که اعمال همگان نمایان است.[4] حضرت فرمود: در آن روز اگر کسی این سه صفت را داشته باشد از بهترین مردمان است.

1- «مَن أتَی اللّهَ بِمَا افْتَرَضَ اللّهُ عَلَیهِ فَهُوَ مِن اعبَدِ النّاسِ؛ هر که واجبات الهی را به جا آورَد، عابدترین مردم است». عجیب است که عدّه ای دنبال مستحبّات می روند و از واجبات می مانند. برخی تا نیمه شب سینه می زنند یا شب به عبادت و مطالعه می گذرانند، ولی نماز صبح شان لب طلایی و قضاست.

این نکته مهم را باید بدانیم که هیچ کس نه در دنیا و نه در آخرت موفّق نخواهد شد مگر آنکه صبح خیز باشد. هر انسان موفّقی را دیدم، از جمله کسانی بود که صبح خیز بوده اند.

باید دانست که راویان، احادیث بسیاری از ائمّه اطهار علیهم السلام در بیان فضیلت این وقت روایت کرده اند و این وقت را «ساعت غفلت» نامیده اند. پس سزاوار است که مکلّف در این ساعت بیداری را بر خواب غفلت اختیار کند و از خوابیدن در این وقت که پشیمانی و بدی را به دنبال دارد احتراز کند. پس خوشا به حال آن سعادتمندی که در وقت غفلت بیدار و از خواب عقوبت هوشیار باشد، تا در سلک «أُولئِک هُمُ الْمُفْلِحُونَ» درآید و از سعادتمندان شود.

چه خوش سروده است:

 

چشم صاحب دولتان هوشیار باشد صبحدم

عاشقان را ناله های زار باشد صبحدم

 

رئیس المحدّثین ابوجعفر محمّد بن علی بن بابویه قمّی رحمه الله در کتاب من لایحضره الفقیه از امام محمّد باقر علیه السلام روایت کرده است که فرمود: «نَومُ الغَداةِ مَشؤُومٌ یطرُدُ الرّزقَ وَیصفِرُ اللَّونَ وَیغَیرُهُ وَیقَبّحُهُ وَهُوَ نَومُ کلّ مَشؤُومٍ. انَّ اللّهَ تَبارَک وَتَعالی یقسَمُ الأرزاقَ ما بَین طُلوعِ الفَجرِ الی طُلوعِ الشَّمسِ فَایاکم وَتِلک النُومَةِ؛ خوابیدن در وقت صبح، نامبارک و دربردارنده ندامت است و بنده را از روزی مقسوم و وظیفه معلوم محروم و چهره را زرد می گردانَد. چنین خوابی کار هر انسان شوم بی سعادت است. و به درستی که خداوند روزی بندگان را قسمت می کند، پس بر شما باد که از آن خواب دوری کنید که خواب در این وقت، آثار زشت به دنبال دارد و نشانه های ناپسند به وجود می آورَد».[5] و نیز رئیس المحدّثین از امام ابوالحسن الرّضا علیه السلام در تفسیر آیه کریمه «فَالْمُقَسّمَاتِ أَمْرًا»[6] روایت کرده است که حضرت فرمود: «المَلائکةُ تُقَسّمُ أرزاقَ بَنی آدَمَ ما بَینَ طُلوعِ الفَجرِ إلی طُلوعِ الشَّمسِ فَمَن ینامُ فیما بَینَهُما ینامُ عَن رِزقِهِ؛ فرشتگان به امر ملک منّان، روزی بندگان را مابین طلوع فجر تا برآمدن آفتاب قسمت می کنند، پس کسی که در این وقت به خواب رود از روزی خود خواب کرده است».[7] یعنی باعث حرمان از روزی مقدّر می شود.

«پس بهتر است که مکلّف در این وقت به خواب نرود تا از رزق مقسوم آن روز محروم نمانَد».[8] خلاصه انسان های موفّق کسانی اند که صبح خیزند. خواب صبح برای انسان بلای بزرگی است چون موجب عقبگرد او می شود. چه می شود که انسان به جای اینکه یک ساعت دیرتر از خواب بلند شود یک ساعت زودتر بخوابد، یعنی آن وقت بی ارزش شب را که مغز انسان کار نمی کند و از یک ساعت آن به اندازه دَه دقیقه هم بهره نمی برد تبدیل به وقت باارزش کند.

خلاصه کاری نکنید که انجام دادن مستحبّات به واجبات ضرر بزند. تازه حجّ خانه خدا با آن عظمت نباید موجب شود عمل واجب ترک شود. برخی به مستحبّات خیلی مقیدند، امّا گاه دیده شده که در واجبات کاهلی می کنند چنین کسانی همان مقدّس های ظاهری اند.

2- «وَمَن وَرَعَ عَن مَحارِمِ اللّهِ فَهُوَ مِن اورَعِ النّاسِ؛ هر که از محارم الهی بپرهیزد باورع ترین است». مقام ورع از تقوا بالاتر است، چون ورع بعد از کامل شدن تقواست. ورع حقیقی آن است که انسان به مقامی برسد که گناه را ترک کند.

برخی نسبت به رعایت مکروهات و مستحبّات مقیدند ولی نسبت به ترک محرّمات، مانند غیبت، حسد، ریاکاری و... بی اعتنا هستند. گاهی یک نگاه آلوده و غلط سر از کفر و نابودی انسان درمی آورَد، مانند برصیصای عابد که بعد از عمری عبادت با نگاهی آلوده، مطیع شیطان شد که سرانجام جانش را بر سر این گناه گذاشت و با کفر از دنیا رفت.

داستان برصیصای عابد
در میان بنی اسرائیل عابدی بود معروف به برصیصا که سال های بسیار عبادت خدا کرده بود و به آن حد از مقام قرب رسید که بیماران روانی را نزد او می آوردند و با دعای او سلامت خود را بازمی یافتند. روزی زن جوانی را از خانواده ای باشخصیت نزد او آوردند و مقرّر شد مدّتی بماند تا شفا یابد. شیطان به وسوسه گری پرداخت و آن قدر صحنه را در نظر او آراست تا مرد عابد به او تجاوز کرد. چیزی نگذشت که معلوم شد آن زن باردارشده وچون همیشه هرگناهی سرچشمه گناهان عظیم تر است زن را کشت و در گوشه ای از بیابان دفن کرد.

برادران زن باخبر شدند که مرد عابد دست به چنین جنایت هولناکی زده است. این خبر در تمام شهر پیچید و به گوش امیر رسید. او با گروهی از مردم حرکت کرد تا از ماجرا باخبر شود، هنگامی که جنایات عابد مسلّم شد او را از عبادتگاهش بیرون کشیدند. پس از اقرار به گناه دستور داد او را به دار بیاویزند، چون بر بالای چوبه دار قرار گرفت شیطان در نظرش مجسّم شد و گفت: من بودم که تو را به این روز افکندم و اگر آنچه را می گویم اطاعت کنی موجبات نجات تو را فراهم خواهم کرد.

عابد گفت: چه کنم؟ گفت: تنها یک سجده برای من کافی است! عابد گفت: در این حالت توانایی ندارم. شیطان گفت: اشاره ای کفایت می کند. عابد با گوشه چشم یا به دست خود با اشاره بر شیطان سجده کرد و در دم جان سپرد و کافر از دنیا رفت.[9] مراقب باشید ممکن است یک نگاه سرنوشت زندگی شما را عوض کند. در طول تاریخ از این گونه موارد زیاد داریم که یکی از این نگاه ها سرنوشت ها را عوض کرده است- پناه بر خدا از سوءِ عاقبت.

اگر کسی چشمش به نامحرم افتاد و صحنه دلپذیری را دید و از آن چشم پوشی کرد، همان لحظه قلبش از ایمان پرمی شود. انسان اگر از منظره گناه روی گردانَد احساس می کند که قلبش سرشار از نور شده و نورانیتی در خود احساس می کند. این امر بسیار مهمّی است که در یک طرف بهشت قرار دارد و در طرف دیگر جهنّم.

۱. «مَن قَنَعَ بِما رَزَقَهُ اللّهُ فَهُوَ مِن اغنَی النّاسِ؛ هر که به روزی خدا قانع باشد، از بی نیازترین مردم می شود».
قناعت نقطه مقابل حرص، بلایی بزرگ است. بدبختی هایی که دامان بسیاری را می گیرد علّتش نیازهای زندگی نیست، اگرچه مشکلات هست، ناراحتی هست، نیاز زندگی را تأمین کردن آن قدر مهم نیست، بلکه مهم مقابله با حرص است. حرص و طمع است که انسان را بدبخت می کند و هر چه بیشتر به دنبال حرص برود ادامه می یابد. بسیاری از رسوایی هایی که در مسائل مالی، رشوه، فساد و اختلاس پیدا می شود برای برطرف کردن نیازهای زندگی نیست، بلکه به علّت حرص و طمع است. یعنی عدم رضایت به روزی خداست. اختلاس ها و دزدی هایی که صورت می گیرد و آمار شگفت انگیزی که در جراید می نویسند به گونه ای است که اگر خودش و فرزندان و نوه و نتیجه هایش هم از آن استفاده کنند تمام نمی شود، مگر جز حرص علّت دیگری دارد؟

درباره مال و ثروت نظرهای متفاوتی در جهت افراط و تفریط وجود دارد:

برخی چنان اهمّیتی برای آن قائلند که آن را حلّال تمام مشکلات می دانند و جای تعجّب هم نیست که این گروه پیوسته به جمع اموال بپردازند و لحظه ای راحت ننشینند و هیچ قید و شرطی برای آن قائل نباشند و حلال و حرام در نظرشان یکسان باشد.

در نقطه مقابل جمعیتی اند که برای مال و ثروت کمترین ارزشی قائل نیستند، فقر را می ستایند و به آن ارج می نهند، حتّی مال را مزاحم تقوا و قرب خدا می دانند.

در برابر این دو عقیده افراطی و تفریطی، آنچه از قرآن مجید و روایات اسلامی استفاده می شود این است که مال خوب است امّا به چند شرط:

- «وسیله» باشد نه «هدف».

- انسان را «اسیر» خود نسازد، بلکه انسان «امیر» بر آن باشد.

- از طریق مشروع به دست آید و در راه رضای خدا مصرف شود.

علاقه به چنین مالی نه تنها دنیاپرستی نیست، بلکه دلیلی بر علاقه به آخرت است. لذا در حدیثی می خوانیم که وقتی امام صادق علیه السلام طلا و نقره را لعن کرد یکی از یاران در تعجّب شد، امام فرمود: «لَیسَ حَیثُ تَذهَبُ الَیهِ انَّما الذَّهَبُ الَّذی ذَهَبَ بِالدّینِ وَالفِضَّةُ الَّتی افاضَت الکفرَ؛ منظور از طلا چیزی است که دین را از بین ببَرد و منظور از نقره چیزی است که سرچشمه کفر و بی ایمانی می شود».[10] همچنین از امیرمؤمنان علی علیه السلام روایت شده است که فرمود: «السُّکرُ اربَعُ سَکراتٍ: سُکرُ الشَّرابِ وَسُکرُ المالِ وَسُکرُ النَّومِ وَسُکرُ المُلک؛ مستی چهارگونه است:

مستی شراب، مستی مال، مستی خواب، مستی قدرت».[11] بسا کسانی که تا پایان عمر به جمع آوری مال مشغولند و سرانجام آن را برای دیگران وامی گذارند، حسابش را آنها باید پس بدهند و بهره اش نصیب دیگران است، لذا در حدیثی می خوانیم که از امیرمؤمنان علی علیه السلام پرسیدند: «مَن اعظَمَ النّاسِ حَسرَةً؛ چه کسی حسرتش از همه بیشتر است؟» فرمود: «مَن رَأی مالَهُ فی میزانِ غَیرِهِ وَأدخَلَهُ اللّهُ بِهِ النّارُ وَادخَلَ وارِثَهُ بِهِ الجَنَّةَ؛ کسی که اموال خود را در ترازوی سنجش اعمال دیگران ببیند، خداوند او را به سبب اموالش وارد دوزخ کند و وارث او را به سبب آن وارد بهشت سازد».[12] در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه «کذلِک یرِیهِمُ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَیهِمْ؛ (آری،) خداوند این چنین اعمالشان را به صورتی حسرت آور به آنان نشان می دهد»[13] روایت کرده است که فرمود: «هُوَ الرَّجُلُ یدعُ المال لا ینفِقُهُ فی طاعَةِ اللّهِ بُخلًا ثُمَّ یمُوتُ فَیدَعُهُ لِمَن یعمَلُ بِهِ فی طاعَةِ اللّهِ أو فی مَعصِیتِهِ؛ این درباره کسی است که مالی را وامی گذارد و به سبب بخل، در راه اطاعت الهی انفاق نمی کند، سپس می میرد و آن را برای کسی می نهد که در طاعت الهی یا در معصیتش مصرف می کند».[14] سپس امام فرمود: «آن شخص اگر در طریق اطاعت خدا صرف کند آن را در میزان عمل دیگری می بیند و حسرت می خورد، برای اینکه مال او بوده و اگر در معصیت الهی صرف کند سبب تقویت او شده تا گناه کند (و باز عقوبت و حسرتش متوجّه اوست)».[15]

قناعت در روایات اسلامی
از علی علیه السلام نقل شده است که فرمود: «القَناعَةُ مالٌ لا ینفَدُ؛ قناعت ثروتی تمام نشدنی است».[16] در حدیثی رسول اللَّه صلی الله علیه و آله فرمود: «مَن قَنَعَ شَبِعَ وَمَن لَم یقنَع لا یشبَع؛ هر که قناعت کند سیر می شود و هر که قناعت نکند سیر نخواهد شد».[17] و از امام صادق علیه السلام روایت شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «طُوبی لِمَن أسلَمَ وَکانَ عیشَهُ کفافاً؛ خوشا به حال کسی که مسلمان باشد و زندگیش به اندازه احتیاجش باشد».[18] و در حدیثی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «فَقیرٌ کلُّ مَن یطمَعُ غَنی کلُّ مَن یقنَعُ؛ هر که طمع ورزد نیازمند است و هر که قناعت کند بی نیاز».[19]

پی نوشت ها

[1] اين تعبير در قرآن مجيد معمولًا اشاره به قيامت است و چون ملاقات حسّى درباره پروردگار مفهوم ندارد، زيرا او جسم نيست، در نتيجه برخى مفسّران ناچار شده‏اند به‏اصطلاح مضافى در تقدير بگيرند و بگويند منظور« لقاء ثواب اللّه» يا« ملاقات فرشتگان خدا» است. امّا« لقاء» را در اينجا مى‏توان به‏معناى لقاى حقيقى و با چشم دل گرفت، زيرا در قيامت حجاب‏ها كنار مى‏رود و عظمت خدا و آيات او از هر زمان ديگر روشن‏تر جلوه مى‏كند، انسان به مقام شهود باطنى و ديد قلبى مى‏رسد و هر كس به مقدار معرفت و عمل صالحش به مرحله عالى‏ترى از اين شهود نايل مى‏آيد.

فخررازى در تفسيركبير در ذيل آيه 44 سوره احزاب بيان جالبى دارد كه با آنچه گفتيم قابل جمع است. وى مى‏گويد: انسان در اين دنيا به سبب غرق شدن در امور مادّى و تلاش براى معاش، غالباً از خدا غفلت مى‏كند، ولى در قيامت كه همه اين مشغوليت‏هاى فكرى برطرف مى‏شود انسان با تمام وجود رو به پروردگار عالم مى‏آورَد و اين است معناى لقاء اللّه.(رجوع شود به: تفسير نمونه، ذيل آيه 44 سوره احزاب).

[2] كافى، ج 1، ص 98.

[3] سوره يوسف، آيه 91.

[4] سوره طارق، آيه 9.

[5] من لايحضره الفقيه، ج 1، ص 503.

[6] سوره ذاريات، آيه 4.

[7] كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 504.

[8] شيخ بهائى، مفتاح الفلاح، ترجمه على بن طيفور بسطامى، ص 11.

[9] رجوع شود به: تفسير نمونه، ذيل آيات 15- 20 سوره حشر، به نقل از مجمع‏البيان، ج 9، ص 265.

[10] بحارالانوار، ج 73، ص 141، ح 17.

[11] همان، ص 142، ح 18.

[12] بحارالانوار، ج 73، ص 142.

[13] سوره بقره، آيه 167.

[14] بحارالانوار، ج 73، ص 142.

[15] رجوع شود به: تفسير نمونه، ذيل آيه 1- 9 سوره همزه.

[16] بحارالانوار، ج 71، ص 344.

[17] مستدرك الوسائل، ج 15، ص 228.

[18] كافى، ج 2، ص 140.

[19] جامع ‏الاخبار، ص 126.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group