✍ #سید_محمد_موسوی
لِلَّذینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنىٰ وَ زِیادَهٌ وَ لا یَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لا ذِلَّهٌ أُولٰئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّهِ هُمْ فیها خالِدُونَ(یونس۲۶)
برای کسانی که احسان کردند، پاداشِ نیک و فزونی خواهد بود و صورتهاشان را تاریکی و ذلت نمیپوشاند. آنان اهل بهشت هستند و در آن جاودانهاند.
«لِلَّذینَ» برای کسانی که «أَحْسَنُوا» احسان و نیکی کردند «الْحُسْنىٰ» پادشِ نیک است «وَ زِیادَهٌ» و فزونی و زیادی. یعنی خداوند به کسانی که احسان کردند، پاداشِ نیک میدهد و بیشتر هم عنایت میکند. «وَ لا یَرْهَقُ» نمیپوشاند «وُجُوهَهُمْ» صورتهاشان را «قَتَرٌ وَ لا ذِلَّهٌ» تاریکی و ذلت. قَتَر یعنی دود و غبارِ سیاه که در اثر گناه بر چهرۀ انسان ظاهر میشود. «أُولٰئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّه» آنان اهل بهشت هستند. «هُمْ فیها خالِدُون» همیشه در آن خواهند بود.
لِلَّذینَ أَحْسَنُوا الْحُسْنىٰ وَ زِیادَه؛ در این آیه خدای تعالی میفرماید: کسانی که احسان کنند، «حُسنیٰ» دارند. یعنی خداوند در جوابِ احسانشان، به آنها احسان میکند یا ثوابِ احسان را به آنها میدهد که این هم باز احسانی است از جانب خدا و زیادی هم میدهد؛ [یعنی بیشتر از آنچه کردند به آنها عطا میکند].
«احسان» که قرآن دربارۀ آن بسیار فرموده، به معنای نیکی و خوبی کردن است و از ریشۀ حُسن و حَسن گرفته شده. احسان هم میتواند به خود باشد و هم به دیگران.
امّا اینکه فرمود «حُسنیٰ» (پاداش نیک) به شما میدهیم، از فضلِ اوست. عنایتی از جانب حقتعالی است. ثوابهایی که خدای تعالی در مقابل طاعاتِ ما میدهد و بهشتی که وعده داده، عنایتِ خاص و فضلِ کریمانۀ اوست، وگرنه چه بهشتی باشد و چه نباشد، ما وظیفه داریم شکرگزارِ بودنمان باشیم؛ یک عمر ما را نگه داشت و انواع نعمتها را به ما داد و ما وظیفه داریم بهخاطرِ این عمری که به ما داده، شاکرش باشیم.
از این گذشته نفع همۀ واجبات و محرمات هم به خودمان بازمیگردد و در همین دنیا راحتیم. وقتی جنابعالی غیبت نمیکنی؛ تهمت نمیزنی، خودت راحتی. وقتی نماز میخوانی، روحیۀ تازهای پیدا میکنی؛ فرح مییابی. روزه همینطور؛ هم برای بدنت خوب است، هم برای روحت. پس «حُسنیٰ» فضلی است که خدای تعالی به ما میدهد. در مقابل انجامِ وظایفی که شکرِ نعمتهای اوست و خیرِ دنیوی برایمان دارد، اجرِ اخروی میدهد و زیادی هم میدهد.
بعضی هم گفتهاند: «زِیادَهٌ» چیزهایی است که اصلاً در ذهن نمیآید. «لا عینٌ رَأت و لا اُذُنٌ سَمِعَت و لا خَطَرَ عن قلبِ بشر» نه گوشی شنیده، نه چشمی دیده و نه به ذهن کسی خطور کرده. این عنایت خدای تعالی است.
نگویید اینها کجاست؟ اینها واقعیاتی است که همین الآن در روحیات و نفس هرکسی وجود دارد و اگر طلب کند، نشانش میدهند. البته بهتر است طلب نکند؛ چراکه"
اولاً: ممکن است نتواند از شدت شوق زندگی کند. بودند کسانی که بهخاطرِ اصرار زیاد، جایگاهشان را در برزخ نشانشان دادند، ولی نتوانستند زنده بمانند و پساز چند روز مردند؛ پس بهتر است مستور باشد.
ثانیاً: باید ندیده خرید. وقتی انسان ندیده قبول میکند، اهمیت بیشتری دارد. رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله به مولا امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود:
«یَا عَلِیُّ أَعْجَبُ النَّاسِ إِیمَاناً وَ أَعْظَمُهُمْ یَقِیناً قَوْمٌ یَکُونُونَ فِی آخِرِ الزَّمَانِ لَمْ یَلْحَقُوا النَّبِیَّ وَ حُجِبَ عَنْهُمُ الْحُجَّهُ فَآمَنُوا بِسَوَادٍ عَلَى بَیَاضٍ»[1]
«گروهى در آخرالزمان خواهند آمد که یقین و ایمانشان موجب شگفتى خواهد بود. با اینکه پیغمبرى ندیده و حجتِ ظاهرى از آنها پوشیده است، فقط با دیدن آثار ایمان مىآورند.»
وَ لا یَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لا ذِلَّه؛ «رَهق» یعنی پوشاندن. «وجوه» جمع وجه به معنای صورت است. «قَتَر» یعنی دود و غبارِ سیاه که در اثر گناه بر چهرۀ انسان ظاهر میشود.
آدمی معمولاً به صورت شناخته میشود و تا سر نباشد، کسی بدن را نمیشناسد. این صورت و چهره علاوه بر اینجا در عالم برزخ و قیامت هم هست. خدا میفرماید آقایانی که احسان کردند، چهرههاشان را غبار و دود و تاریکی نمیگیرد و ذلیل نمیشوند؛ در عالم برزخ ذلتی ندارند.
چرا ذلیل نیستند؟ چون مطیعِ نفس نشدند. ذلیل کسی است که از نفسش تبعیت میکند. ﴿إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوء﴾[2] (نفس همواره به بدیها دستور میدهد) ما مثل پیامبر نیستم که فرمود: «أسلَمَ شیطانی علی یدی» (شیطانم را با دست خود تسلیم کردم) حضرات معصومین علهیمالسلام نفسِ شیطانی ندارند و رحمانی هستند، ولی ما نفس داریم. آنکه از نفسش تبعیت میکند، ذلیل است.
وقتی نفستان میگوید: نماز نخوان یا یک دقیقه بخواب، بعد قضایش را میخوانی. میگویید: نه! باید نمازم را اول وقت بخوانم. بر سرِ نفس میزنید و بلند میشوید و نماز میخوانید. میگوید: حرف زدن تفریحِ آدم است. حالا یک غیبتی هم میکنیم، آسمان که به زمین نمیآید. میگویید: نه! خدا فرموده: ﴿وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضا﴾[3]میگوید: یک مسخرهای بکنیم. میگوید: نه! این «نه» گفتنها دلیلِ این است که شما ذلیلِ نفس نیستید و به همین خاطر در عالم برزخ هم ذلیل نیستید؛ صورتتان ذلت ندارد. کسیکه گناه میکند، همین الآن بر صورتش «قَتَر» یعنی غبارِ تاریکی و پردۀ آلودگی مینشیند و اگر توبه نکند، اثرش باقی میماند.
أُولٰئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّهِ هُمْ فیها خالِدُون؛ «اصحاب» جمع صاحب است. یعنی اینها مالکِ بهشت هستند یا بگو به بهشت چسبیدهاند. از خصوصیات بهشت، همانطور که قبلاً گفتیم، این است که یاد خدا مستمر و بدون لحظهای غفلت وجود دارد. در بهشت جز یاد خدا چیزی نیست، امّا نه بهصورت زبانی؛ یعنی آنجا هرچه میبینی، دستِ خدا را مشاهده میکنی. وقتی حوری و خوراکهای بهشتی و چیزهایی که در سورۀ واقعه و سورههای دیگر گفته شده، میبینی، انگار دست خدا را میبینی. از این جهت همیشه یاد خداست.
[1] ـ من لا یحضره الفقیه، ۴، ۳۶۶.
[2] ـ یوسف، ۵۳.
[3] ـ حجرات، ۱۲.