اخلاق پيامبر(ص) در حقيقت همان اتصاف به مكارم اخلاقي است. اگر انسان رذايل اخلاقي را از خويش دور كند و به فضايل اخلاقي متصف شود، به اخلاق پيامبر(ص) و اخلاق يك مسلمان واقعي نزديك شده است. مباحث مربوط به اخلاق بسيار گسترده است، بنابراين لازم است در اين زمينه شخصا مطالعه كنيد.
براي مطالعه اولا به كتابهايي كه در خصوص صفات اخلاقي و سيره رسول خدا صل الله عليه و آله نگاشته شده مراجعه فرموده و اخلاق و سيره ايشان را الگوي خود قرار دهيد. در اين رابطه مي توانيد به كتابهاي زير مراجعه نمائيد .
1- ترجمه سنن النبي - علامه طباطبايي
2- سيره رسول خدا – رسول جعفريان – انتشارات دليل ما
3- سيري در سيره نبوي – شهيد مطهري
4- سيماي آفتاب – ابوالفضل موسوي گرمارودي – انتشارات دليل ما
5- يكصدو بيست درس زندگي از سيره حضرت محمد (ص) - حميد رضا كفاش
گوشه هايي از اخلاق خاتم الانبيا حضرت محمد(ص):
در ادامه جهت آگاهي شما ما تنها به گوشه اي از اخلاق و رفتار كريمانه پيامبر خاتم(ص) اشاره مي كنيم زيرا ذکر تمام ويژگيهاي آن بزرگوار از عهده بشر عادي بر نمي آيد، لذا توجه شما را به اين مطالب جلب مي کنيم:
وقتى از همسر پيامبر(صلى الله عليه وآله) درباره اخلاق او پرسيدند، گفت:
«كان خلقه القرآن»1 ؛ «اخلاقش قرآن بود».
او قرآن مجسّم بود و اخلاق نيك او را قرآن مىستايد و مىفرمايد: «إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ »2.
ماه فروماند از جمال محمد(ص)
سرو نباشد به اعتدال محمد(ص)
قدر فلك را كمال و منزلتى نيست
در نظر قدر با كمال محمد(صلى الله عليه وآله)
سعدى اگر عاشقى كنى و جوانى
عشق محمد بس است و آل محمد3
به چند زاويه از ويژگى هاى رفتارى پيامبر خدا اشاره مى كنيم:
الف) عبادت
نشست و برخاستش، همراه با ذكر خدا بود. با آن كه «معصوم» بود، ولى آن قدر از خشيت خدا مىگريست كه سجدهگاهش خيس مىشد. «بنده خدا» بود و هنگام نيايش، همچون مسكينان نيازمند، دستها را بالا مى گرفت.
نماز را نور چشم خود مى دانست و «وقت» نماز را انتظار مى كشيد و هنگام نماز كه مى شد، مى گفت: اى بلال! خوشحالمان كن.(اذان بگو)
پارهاى از شب (گاهى نصف، گاهى ثلث و گاهى دو ثلث) را به عبادت مى پرداخت. با اين كه تمام روز، خصوصاً در اوقات توقف در مدينه، در تلاش بود، از وقت عبادتش نمىكاست و آرامش كامل خويش را در عبادت و راز و نياز با حق مىيافت. عبادتش به منظور طمع بهشت و يا ترس از جهنم نبود ؛ بلكه عاشقانه و سپاسگزارانه بود.
روزى يكى از همسرانش گفت: تو ديگر چرا اين قدر عبادت مىكنى ؛ تو كه آمرزيده هستى!
جواب داد: آيا يك بنده سپاسگزار نباشم؟
در حال تنهايى، عبادت را طول مىداد و گاهى ساعتها سرگرم تهجد بود ؛ اما در جماعت، به اختصار مىكوشيد و رعايت حال ضعيفترين افراد را لازم مىشمرد و به آن توصيه مىكرد.
بسيار روزه مىگرفت ؛ علاوه بر ماه رمضان و قسمتى از شعبان، يك روز در ميان روزه مىگرفت. در دهه آخر ماه رمضان، بسترش را به كلى جمع مىكرد و در مسجد، معتكف مىشد و يكسره به عبادت مى پرداخت ؛ ولى به ديگران مىگفت: كافى است در هر ماه، سه روز روزه بگيريد.
با رهبانيت، انزوا، گوشهگيرى و ترك اهل و عيال، مخالف بود. بعضى از اصحاب كه چنين تصميمى گرفته بودند، مورد ملامت وى قرار گرفتند و به آنها فرمود: بدن، زن، فرزند و ياران شما، همه حقوقى بر شما دارند كه بايد آنها را رعايت كنيد4.
ب) ادب ورزى
وقتى به در خانه كسى مىرفت - چون خانه ها گاهى پردهاى نداشتند - برابر آستانه نمىايستاد ؛ طرف راست يا چپ آن مىايستاد و مىفرمود: سلام بر شما ؛ سلام بر شما.
چنان شرم داشت كه به چهره كسى خيره نمىشد. شرم آن حضرت، چنان بود كه اگر ناگزير به انتقاد از كسى بود، به صراحت نمىگفت و مقصود خويش را با كنايه بيان مىداشت.
سكوتش به درازا مىكشيد و بدون ضرورت، لب به سخن نمىگشود5.
ج) خوش خلقى
انس مىگويد: ده سال خدمتش را كردم ؛ هرگز دشنامم نداد و كتكم نزد ؛ نه مرا از خود راند و نه به رويم اخم كرد. وقتى در كارى كه دستور فرموده بود، سستى مىكردم، سرزنشم نمىكرد
جز براى آفريدگار، خشمگين نمىشد و [ هرگاه خشمگين مىشد]، چيزى توان ايستادگى در برابر خشم وى را نداشت.
او مىفرمود: بدانيد كه بهترين مردمان كسى است كه دير به خشم آيد و آسان خشنود شود و بدترين انسانها كسى است كه زود به خشم آيد و دير خشنود شود. اگر مردى دير به خشم آيد و دير خشنود شود يا زود به خشم آيد و زود خشنود شود، آن هم چيزى است. همگان را به خوش اخلاقى توصيه مىكرد و مىفرمود:
نزديكترين همنشين من در رستاخيز،خوش اخلاقترين شماست و در ترازوى عمل كسى در روز قيامت، چيزى بهتر از خوش خلقى گذاشته نمىشود.
وى از همه خندهروتر بود ؛ يارانش مىگفتند: هيچ كس را نديديم كه بيش از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بر لبانش تبسم باشد. تا وقتى قرآن نازل نمىشد يا در موقعيت موعظه نبود، اهل مزاح و شوخى بود. خندههايش از حد تبسم فراتر نمىرفت و به قهقهه نمىرسيد.
در خوراك و پوشاك، خويش را برتر از غلامان و خادمان خود قرار نمىداد. هرگز به كسى دشنام نداد و با كسى به درشتى و تندخويى صحبت نكرد.
براى خدا خشمگين مىشد ؛ نه براى ارضاى خويش. اهل انتقام گرفتن نبود ؛ عفو مىكرد و مىگذشت.
عذرِ عذرخواهنده را مىپذيرفت و مىفرمود: آيا به شما خبر دهم كه بدترينتان كدام است؟ گفتند: آرى اى پيامبر خدا! فرمود: كسى كه از اشتباه در نمىگذرد ؛ پوزش را نمىپذيرد و از لغزش، چشم پوشى نمىكند.
او مىفرمود: آدمى با بردبارى، به مقام انسان روزهدارى مىرسد كه شبها را به عبادت مىگذراند.
بر جفا و تندخويى ديگران، صبور و حليم بود.
مىفرمود: خدا مرا به مدارا فرمان داده است ؛ آن گونه كه به نماز دستور داده است. مردمدار و خوش خلق بود و با ياران خود، حلقهوار مىنشست6.
د) با خانواده
پيامبر در خانواده، مهربان بود. انس مىگفت: كسى با زن و فرزندش مهربانتر از رسول گرامى نبود. او نسبت به همسران خود، هيچگونه خشونتى نمىكرد و اين، بر خلاف خلق و خوى مردم مکه بود. بدزبانى برخى از همسران را تحمل مىكرد ؛ تا آن جا كه ديگران از اين همه تحمل، رنج مىبردند. به حسن معاشرت با زنان توصيه مىكرد و مىگفت: همه مردم داراى خصلتهاى نيك و بد هستند. مرد، نبايد تنها جنبههاى ناپسند همسر خويش را در نظر بگيرد و او را ترك كند ؛ زيرا هرگاه از يك خصلت او ناراحت شود، خصلت ديگرش، مايه خشنودى اوست و اين دو را بايد با هم به حساب آورد. در كارهاى خانه، به خانواده كمك مىكرد.
با فرزندان و فرزندزادگان خود، مهربان بود و به آنها محبت مىكرد. آنها را روى دامن خويش مىنشاند و بر دوش خويش سوار مىكرد. آنها را مىبوسيد و اينها، همه برخلاف خلق و خوى رايج آن زمان بود. چون صبح مىشد، بر سر فرزندان و نوههايش دست مىكشيد. روزى در حضور يكى از اشراف، يكى از فرزندزادگان خويش، حضرت مجتبى(عليه السلام) را مىبوسيد. آن مرد گفت: من دو پسر دارم و هنوز حتى يك بار، هيچ كدام از آنها را نبوسيدهام. پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «كسى كه مهربانى نكند، رحمت خدا، شامل حالش نمىشود»7.
هـ) آراستگى
به نظافت و بوى خوش، علاقه زيادى داشت ؛ هم خودش رعايت مىكرد و هم به ديگران دستور مىداد.
به ياران و پيروان خود تأكيد مىكرد كه تن و خانه خويش را پاكيزه و خوشبو نگه دارند ؛ به خصوص روزهاى جمعه وادارشان مىكرد كه غسل كنند و خود را معطر سازند كه بوى بد از آنها استشمام نشود و آن گاه، در نماز جمعه حضور يابند.
به آيينه يا آب مىنگريست و موهايش را شانه مىزد.
افزون بر آراستگى براى همسرانش، براى دوستانش نيز خود را مىآراست. عايشه مىگويد: ديدم در پياله آبى كه در خانه بود، خود را مىنگرد و موهايش را مرتب مىكند و مىخواهد نزد دوستانش برود ؛ به او گفتم: پدر و مادرم فدايت! تو پيامبر و بهترين آفريدهها هستى ؛ به آب مىنگرى و خود را مىآرايى؟ فرمود: خداوند دوست دارد هرگاه بندهاى نزد دوستانش مىرود، خود را بيارايد.
همواره لباسش پاكيزه بود و مىفرمود: از عوامل ارجمندى مؤمن نزد خداى والا، پاكيزگى لباس اوست.
هنگامى كه هيئتى بر او وارد مىشدند، هم خود زيباترين لباسش را مىپوشيد و هم مهتران اصحابش را به اين كار دستور مىداد. لباس خشنى از پنبه يا كتان مىپوشيد و بيشترين لباسهايش سفيد بود و لباس مخصوصى براى نماز جمعه داشت8.
و) معاشرت
در معاشرت با مردم، مهربان و گشادهرو بود. به هر كسى كه مىرسيد، سلام مىكرد. در سلام كردن، از همه، حتى كودكان و بردگان، پيشى مىگرفت.
پاى خود را جلوى هيچ كس دراز نمىكرد و در حضور كسى، تكيه نمىزد.
غالباً دو زانو مىنشست و در مجالس، دايره وار مىنشست تا مجلس، بالا و پايينى نداشته باشد و همه، جايگاه مساوى داشته باشند.
از اصحابش، تفقد مىكرد و اگر سه روز يكى از اصحاب را نمىديد، سراغش را مىگرفت ؛ اگر مريض بود، او را عيادت مىكرد و اگر گرفتارى داشت، كمكش مىكرد.
در مجالس، تنها به يك فرد نگاه نمىكرد و يك فرد را مخاطب قرار نمىداد ؛ بلكه نگاههاى خود را ميان جمع تقسيم مىكرد.
از اين كه بنشيند و ديگران خدمت كنند، تنفر داشت ؛ از جا برمىخاست و در كارها شركت مىكرد.
با هر مسلمانى كه برخورد مىكرد، مصافحه مىكرد و دست خود را در دست او نگه مىداشت تاطرف مقابل، دست خود را عقب بكشد.
هرگاه كسى نزد او مىنشست و با او كار داشت، نمازش را سريع تمام مىكرد و به كار او مىرسيد.
متواضع بود و در مجلس، هر جا كه جا بود، مىنشست و جاى خاصى براى خود اختصاص نمىداد و ديگران را هم از اين كار، نهى مىكرد.
هر كسى را كه به خدمتش مىرسيد، مورد اكرام و احترام قرار مىداد. بزرگ هر قومى را احترام و او را به رياست و سرپرستى آنان تعيين مىكرد.
در پاسخ دوستان و غير دوستان و هر كس كه صدايش مىكرد، مىگفت: لبيك.
وقتى با دوستانش برخورد مىكرد، دستانشان را مىگرفت و مىفشرد و مىفرمود:
سه چيزند كه دوستى آدمى با برادر مسلمانش را زلال مىسازند ؛
1- هنگام ديدار با چهرهاى گشاده با دوستش رو به رو شود؛
2- زمان نشستن در مجلس، برايش جا باز كند؛
3- او را با محبوبترين نامش بخواند9.
ز) سادهزيستى
زهد و سادهزيستى، از اصول زندگى پيامبر(صلى الله عليه وآله) بود.
او ساده غذا مىخورد ؛ ساده لباس مىپوشيد و ساده حركت مىكرد.
زيراندازش، غالباً حصير بود. بر روى زمين مىنشست و عبايى داشت كه هر جا مىرفت، آن را «دولا» مىكرد و زير خود مىانداخت.
با دست خود، از بز، شير مىدوشيد و بر مركب بىزين و پالان سوار مىشد و از اين كه كسى در ركابش حركت كند، به شدت جلوگيرى مىكرد.
قوت غالبش، نان جو و خرما بود.
كفش و جامهاش را با دست خويش وصله مىكرد.
در عين سادگى، طرفدار فقر نبود و مال و ثروت را به سود جامعه و براى صرف در راههاى مشروع، لازم مىشمرد و مىگفت: «چه نيكوست ثروتى كه از راه مشروع به دست آيد ؛ براى آدمى كه شايسته داشتن ثروت باشد و بداند چگونه صرف كند» و نيز مىفرمود: «مال و ثروت، كمك خوبى است براى تقوا»10.
اميرمؤمنان(عليه السلام) در وصفش مىفرمود:
«پيامبر(صلى الله عليه وآله)، از دنيا چندان نخورد كه دهان را پر كند و به دنيا با گوشه چشم نگريست. دو پهلويش از تمام مردم، فرورفته تر و شكمش، از همه خالى تر بود. دنيا را به او نشان دادند؛ اما نپذيرفت و چون دانست كه خدا چيزى را دشمن مى دارد، آن را دشمن مى داشت. چيزى را كه خدا خوار مى شمرد، خوار مى انگاشت و چيزى را كه خدا كوچك مىشمرد، كوچك و ناچيز مىدانست.
پيامبر(صلى الله عليه وآله)، بر روى زمين مىنشست و غذا مىخورد و چون برده، ساده مىنشست و با دست خود، كفشش را وصله مىزد. جامه خود را با دست خود مىدوخت و بر الاغ برهنه مىنشست و ديگرى را پشت سر خود سوار مىكرد.
وقتى پردهاى بر در خانه او آويخته شد كه نقش و تصوير در آن بود، به يكى از همسرانش فرمود: «اين پرده را از برابر چشمان من دور كن» و همواره دوست داشت تا جاذبههاى دنيا از چشمانش پنهان بماند و از آن، لباس زيبايى تهيه نكند و آن را قرارگاه دائمى خود نداند و اميد ماندن در دنيا نداشته باشد ؛ پس ياد دنيا را از جان خود بيرون كرد و دل از دنيا بركند و چشم از دنيا پوشاند و كسى كه چيزى را دشمن دارد، خوش ندارد كه به آن بنگرد يا نام آن، نزد او بر زبان آورده شود.
در زندگانى رسول خدا(صلى الله عليه وآله)، براى شما نشانههايى است كه شما را به زشتىها و عيبهاى دنيا راهنمايى مىكند ؛ زيرا پيامبر، با نزديكان خود، گرسنه به سر مىبرد و با آن كه مقام و منزلت بزرگى داشت، زينتهاى دنيا از ديده او دور ماند ؛ پس پيروىكننده، بايد از پيامبر(صلى الله عليه وآله) پيروى كند و به دنبال او راه رود و قدم بر جاى قدم او بگذارد وگرنه از هلاكت، ايمن نمىباشد. همانا خداوند، محمد(صلى الله عليه وآله) را نشانه قيامت و مژده دهنده بهشت و ترساننده از كيفر جهنم قرار داد. او با شكمى گرسنه از دنيا رفت و با سلامت جسم و جان، وارد آخرت شد ؛ سنگى بر سنگى نگذاشت تا جهان را ترك كرد و دعوت پروردگارش را پذيرفت.
وه! چه بزرگ است منتى كه خدا با بعثت پيامبر(صلى الله عليه وآله) بر ما نهاد و چنين نعمت بزرگى به ما عطا فرمود ؛ رهبر پيشتازى كه بايد او را پيروى كنيم و پيشوايى كه بايد راه او را تداوم بخشيم»11.
ح) نظم و انضباط
پيامبر(صلى الله عليه وآله) كارهايش را منظم انجام مىداد و نظم بر امور زندگىاش حاكم بود. او اوقات خويش را تقسيم مىكرد و چنين توصيه مىكرد:
براى رسيدگى به كارها، تقسيم وقت كن و همه تلاش خود را به كار گير و كار هر روز را همان روز انجام بده و بهترين وقتهايت را براى رابطه خودت و پروردگارت اختصاص بده و چيزى را بر اداى واجبات، مقدم مشمار و بين خود و مراجعان، حجاب طولانى قرار مده كه بدگمانى مىآفريند و كارها را بر تو آشفته مىسازد12.
ط) تشويق به علم
پيامبر(صلى الله عليه وآله)، مردم را به علم و سواد تشويق مىكرد. كودكان اصحابش را وادار كرد تا سواد بياموزند و به برخى از يارانش فرمان داد تا زبان سريانى بياموزند. او مىگفت: «طلب دانش، بر هر مسلمان، واجب است» و نيز فرمود: «حكمت را در هر كجا و در نزد هر كس (حتى مشرك يا منافق( يافتيد، از او اقتباس كنيد». همچنين فرمود: «علم را جستوجو كنيد ؛ حتى اگر لازم باشد كه تا چين سفر كنيد».
دانش را پيشواى خرد مىدانست و مسلمانان را به پرسشگرى تشويق مىكرد و مىگفت: «دانش، گنجينه است و كليدش، پرسش ؛ خدايتان بيامرزد»،! او مىفرمود:
بپرسيد ؛ (زيرا در پرسش و پاسخهاى علمى)، چهار تن پاداش مىبرند ؛
پرسشگر، پاسخگو، شنونده و شيفته آنان13.
كلام آخر14 اين كه اميرمؤمنان(عليه السلام) فرمود:
پس به پيامبر پاكيزه اقتدا كن كه مايه فخر و بزرگى است ؛ براى كسى كه خواهان بزرگوارى است15.
جان گرامى، دريغ نيست زعشقش
جان من و صد چو من فداى محمد16
البته شما خواهرگرامي ميتوانيد به كتاب سنن النبي نوشته علامه طباطبايي مراجعه نموده و بيشتر از اين مسائل با رفتار پيامبر(ص)آشنا شويد.
-------------------
1- المعرفه و التاريخ، ج 3، ص 361 .
2- قلم (68 )، آيه 4 .
3- كليات سعدى، به كوشش مظاهر مصفا، كانون معرفت، تهران، ص 694 .
4- بحارالانوار، ج93، ص 363 ؛ مجمع الزوائد، ج 3، ص 150 ؛ سنن النبى، ص 251 .
5- سنن ابى داود، ج 2، ص 195 ؛ فتح البارى، ج 11، ص 21 .
6- طبقات الكبرى، ج 1، ص 372 ؛ شرح اصول كافى ج 1، ص 240 ؛ سنن النبى، ص 103 ؛ مسند احمد، ج 3، ص 19 ؛ عيون اخبار الرضا(عليه السلام)، ج 1، ص 41 ؛ وسائل الشيعه، ج 8، ص 507 ؛ اصول كافى، ج 2، ص 99 ؛ بحارالانوار، ج 7، ص 249 .
7- صحيح مسلم، ج 5، ص 114 ؛ مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 2، ص 254.
8- مجمع الزوائد، ج 5، ص 132 ؛ بحارالانوار، ج 16، ص 249 ؛ كنزالعمال، ج 7، ص 122 .
9- مستدرك الوسائل، ج 8، ص 281 ؛ سنن النبى، ص 123 ؛ بحارالانوار، ج 73، ص 23 ؛ مكارم الاخلاق، ج 1، ص 55 .
10- فيض كاشانى، محجة البيضاء، ج 6، ص 44 ؛ وسائل الشيعه، ج 12، ص 16 ؛ مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 2، ص 258 .
11- نهجالبلاغه، خطبه 160 .
12- دعائم الاسلام، ج 2، ص 251 ؛ مجموعه آثار، ج 2، ص 258 .
13- تحف العقول، ص 28 ؛ خصال، ص 522 ؛ كنزالعمال، ج 10، ص 135.
14- براى آشنايى بيشتر با ويژگىهاى رفتارى - اخلاقى پيامبر(صلى الله عليه وآله) به آثار ذيل مراجعه كنيد:
الف) سنن النبى، علامه طباطبايى .
ب) وحى و نبوت، مرتضى مطهرى .
ج) همنام گلهاى بهارى، حسين سيدى .
15- نهج البلاغه، خطبه 160.
16-عبدالرحمن جامى .