بعثت از دیدگاه علی (ع)
ماه رجب را ماه اعیاد باید نامید. درنخستین روز آن، مدینه پیامبر شاهد ولادت با سعادت امام محمد باقر سلام الله علیه در سال 57 هجری بود.
دومین روز آن به روایتی فرخنده زادروز امام هادی (ع) است.و طبق روایتی دهمین روز ماه رجب،ولادت سراسر نور امام محمد جواد علیه الصلاه و السلام است.و می توان گفت درخشنده ترین روزهای این ماه پر برکتسیزدهم رجب است که نور تابان علی از درون خانه خاص خدا، سرزمین بطحا را روشن و پر فروغ ساخت و همانا در روز بیست و هفتم این ماه مبارک استاد بزرگ بشریت و اشرف کائنات و برترین انسان کامل، به پیامبری و نبوت برانگیخته شد. آن هم در چنان محیط خشن و سرتاپا وحشیگری که سنگدلان جاهلیت، با پنجههای درشتخود، پارههای تنشان را زنده به گور می کردند و از منشهای انسانی هیچ بهرهای نبرده بودند.
در چنان روزگاران سیاهی که اندیشههای مردم نادان به پائین ترین سطح خود تنزل کرده بود و به جای تفکر و اندیشه، خیال و وهم حکمفرما بود، به جای پرستش خالق یکتا، از خاک و شن و یا از خرما بتهای بی جان و خرد با دستخود می ساختند و در برابرش تعظیم کرده، خم و راست می شدند، در آن دوران انحطاط اخلاقی که تاریخ مانندش را سراغ ندارد، چنان باغبانی به عالم وجود پای نهاد که خس و خاشاک را مبدل به گلهائی لطیف و میوه هائی شیرین کرد و خارهای دست و پا گیر را با سلاح ایمان و توکل از میان برداشت و به جای آنها درختانی سرسبز کاشت که ریشههایش در اعماق زمین دوانیده و شاخههایش سر به فلک کشیده «اصلها ثابت و فرعها فی السماء» رسول الله چنان درس رحمت و مهری به آنان آموخت که همان عربهای بیابانی سنگدل وقتی برای فتح مصر وارد آن دیار شدند، در خیابان خیمه زدند (همان جائی که اکنون فسطاط نام دارد) و پس از چند روز استراحت،هنگامی که خواستند به سوی آبادیهای مصر حرکت کنند، دیدند در یکی از چادرهای صحرائی، کبوتری لانه گرفته و در آشیانه اش تخم گذاری کرده، به فرمانده سپاه مسلمین مراجعه کردند، او اجازه نداد خیمه را بر سر لانه کبوتری که به آنجا پناه آورده، ویران کنند.
و بدینسان پیامبر اینچنین خارها را به گل تبدیل کرد از بعثت پیامبر و این راز آفرینش و واسطه وجوب و امکان و انسان کامل چه بگوئیم و چه بنویسیم که هرچه در لابلای 32 حرف ابجدی مینگریم، واژه ای را نمیتوان یافت که آن را بشناساند و یا به زبان آشنا ترجمه کند جز از زبان کسی که در دامان محمد صلی الله علیه و آله تربیتیافته و در آغوش او درس جاودانه بودن را آموخته و به قول خود رسول الله جز او و خدایش کسی او را نشناخته، علی باید بعثت پیامبر را بیان کند، همو که کعبه آمال عارفان و قبله پارسایان است، فاتح اقلیم عشق و مصباح جمال ازلی، که کوکب دری وجودش از درون مقدس ترین نقطه روی زمین، خانه خدا و کعبه ناسکان، بر جهان مادی تابید تا معنویت را در سراسر گیتی بگستراند و جهانیان را به عبادت خدای کعبه و اطاعت رسول خدا دعوت نماید و بیرقهای گمراهی و جهالت را از فراز خانه بلند خدا به حضیض اسفل السافلین افکند و رایتسبز هدایت را برافرازد که راهبرش و برادرش رسول الله فرمود: «لاعطین الرایه غدا رجلا یحب الله و رسوله و یحبه الله و رسوله کرار غیر فرار» و اینسان علی با برق ذوالفقارش قلب بت پرستان تاریخ را تا قیام قیامتبه لرزه درآورد و خروش رعدآسای شمشیرآخته اش، هراس و رعب را در دل دشمنان خدا و دشمنان رسول خدا انداخت تا آنجا که هنوز نام نامی و اسم گرامیش مایه امید و نوید دوستان و پیروانش میباشد، چنانکه مایه رعب و وحشت اعداء و دشمنانش است. از مطلب دور نشویم، و فراز سخن را به نخستین استاد سخن و فصاحتبسپاریم که او خود، بعثت رسول الله را توضیح دهد و از سخنان گرم و دلنشینش دوستان و محبانش را شاد سازد که سخن معشوق چه دلربا و شیرین است.
وانگهی علی آینه تمام نمای محمد است که تمام اشعه تابناک علم و عمل و اخلاق و منش پیامبر در وجودش کاملا منعکس شده است. (1)
1 - «و اشهد ان محمدا عبده و رسوله، ابتعثه و الناس یضربون فی غمره، و یموجون فی حیره، قد قادتهم ازمه الحین، و استغلقت علی افئدتهم اقفال الرین» و گواهی می دهم که محمد، بنده و فرستاده او است، او را در حالی برانگیخت که مردم در گرداب جهل فرو رفته بودند و در گمراهی و سردرگمی غوطه ور بودند.
خداوند در حالی رسولش را مبعوث کرد که مردم از شدت جهل و نادانی در گردابی از گرفتاریها و بدبختی ها به سر میبردند، در حیرت و سردرگمی غرق شده بودند. از سویی جهالت و گمراهی آنان را احاطه کرده و از سویی دیگر جنگ ها و حق کشی ها زندگی را بر آنان تلخ کرده بود.
در تاریخ بسیار دیده شده که همین جاهلان تند خوی بر سر یک مد طعام، سالهای متمادی به جنگ و خونریزی میپرداختند و با بهانه ای سست و واهی، دو طایفه بزرگ روبروی یکدیگر صف آرایی میکردند و آنقدر کشتار و خونریزی زیاد میشد تا آنکه از جنگ خسته شوند و دست از کارزار بردارند! حضرت امیر(ع) مردم آن دوران را به شترهایی تشبیه کرده است که افسارشان در دست دیگران است و آنان را به کشتارگاه میکشانند، زیرا هیچ فسادی در جهان مادی زیانبارتر از گمراهی و جهالت نیست و حضرت ادامه میدهد که بر دلهای تاریکشان چنان قفلی از زنگار گناه و گمراهی زده شده بود که راه حق را هرگز نمییافتند تا جایی که فطرت انسانی خویش را نیز از یاد برده بودند، در چنین اوضاع و احوالی لازم بود که خداوند به حسب لطفش، رسولی را بفرستد تا مردم را به فطرت اولیه خود بازگرداند و آنان را از منجلاب گرفتاریها و جهالت ها برهاند و پرده را از جلوی دیدگانشان بردارد و راه مستقیم خدا را به آنان بنمایاند.
2- «ارسله علی حین فترة من الرسل و طول هجعة من الامم، و اعتزام من الفتن و انتشار من الامور، و تلظ من الحروب و الدنیا کاسفه النور ظاهرة الغرور، علی حین اصفرار من ورقها و ایاس من ثمرها، و اغورار من مائها.
قد درست منار الهدی، و ظهرت اعلام الردی، فهی متجهمه لاهلها عابسة فی وجه طالبها، ثمرها الفتنه و طعامها الجیفة و شعارها الخوف و دثارها السیف»
(خطبه 89 نهج البلاغه)
پیامبرش را هنگامی به سوی مردم فرستاد که دیگر پیامبران نبودند و مردم در خوابی دراز می غنودند.
اسب فتنه در جولان،کارها پریشان، آتش جنگها فروزان ،جهان تیره و تار، فریب دنیا بر همگان چیره، باغ آن افسرده، برگ آن پژمرده، از میوه اش نومید، آبش در دل زمین ناپدید، نشانه های رستگاری ناپیدا، علامتهای گمراهینمایان، دنیا با مردم خود ناخوش روی و با خواهنده خویش ترشروی، بارش محنت و آزار و خوردنیهای دنیا مردار، درونش بیم و خوف و بیرونش شمشیر آخته.
دراین فراز حضرت امیر (ع) وضعیتبسیار هولناک و تاریک آن روزگار جاهلی را ترسیم میکند که مردم عبرت بگیرند و از خود وی که جانشین پیامبر است فاصله نگیرند ولی چه باید کرد ؟ با اینکه چند صباحی از رحلت پیامبر نگذشته بود جاهلیتبه آن مردم بازگشت و بسیاری علی را رها کردند و به سوی دیگران شتافتند.
علی (ع) آنها را یادآوری میکند که شما در چنان وضعیت فلاکتباری به سر می بردید ولی پیامبر شما را به آغوش اسلام راهنمایی کرد و از منجلاب هلاکت ها نجات داد «و کنتم علی شفا حفرة من النار فانقذکم منها» ولی چه شده است که امروز دارید همانند دیروز عمل می کنید ؟ اکنون فتنه بر شما فرود آمده همچون شتری که مهارش جنبان است و میانش سست و نااستوار.
از این دامی که دنیا برایتان گسترده خود را برهانید و بسوی وحی و وارث و جانشین به حق رسول (ص) بازگردید ! ولی چه شود که دگر بار ابرهای تیره ضلالتبر سر آنان سایه افکند و پرده های گمراهی دیده گانشان را از دیدن حق باز داشت تا آنجا که در روایت آمده است : «ارتد الناس بعد الرسول الا خمسة او سبعة».
مردم پس از رسول خدا به قهقرا باز گشتند (به جاهلیت پیوستند) جز پنج نفر یا هفت نفر.
3- «ان الله بعث محمدا (ص) و لیس احد من العرب یقرا کتابا و لا یدعی نبوة، فساق الناس حتی بواهم محلتهم و بلغهم منجاتهم، فاستقامت قناتهم و اطمانت صفاتهم.
اما و الله ان کنت لفی ساقتها حتی تولتبحذافیرها ما ضعفت و لا جبنت و ان مسیری هذا کمثلها، فلانقبن الباطل حتی یخرج الحق من جنبه» (خطبه 33)
خدا محمد را بر انگیخت در حالی که از عرب کسی کتابی نخوانده بود و کسی ادعای پیامبری نکرده بود. محمد مردم را به راه راست دعوت کرد و آنان را به آن سوی کشاند و به رستگاری رساند تا آنکه کارشان استوار و جمعیتشان بر قرار گردید.
به خدا قسم من همواره در صف پیکار بودم تا سپاه جاهلیت از پای در آمد و روی برگرداند.
نه ضعیف بودم و نه هراس داشتم امروز هم همانگونه ام و آنان هم همان. باطل را چنان میشکافم تا حق از کنار آن آشکار گردد.
راستی چقدر این جاهلان نادان و این وارثان مشرکان درد به دل علی کردند که پیوسته از آنان مینالد و گله میکند.
چه شد که یک باره به یاد گذشته خویش افتادند و از اسلام علی دوری جستند و به جاهلیتخود بازگشتند و دست از کینه نکشیدند و کار را به جائی رساندند که در صحنه عاشورا به فرزند علی به صراحت و با کمال جسارت میگویند: ما به خاطردشمنی با پدرت تو را میکشیم !
4 - «... ان الله بعث رسولا هادیا بکتاب ناطق و امر قائم، لا یهلک عنه الا هالک. ان المبتدعات المشبهات هن المهلکات الا ما حفظ الله منها. و ان فی سلطان الله عصمه لامرکم فاعطوه طاعتکم غیر ملومة و لا مستکرة بها» (خطبه 169)
همانا خداوند پیامبری راهنما را برانگیختبا کتابی که به حق گویا بود و شریعتی برپا داشت هر که با او استبیگمان رستگار و پیروز است ولی آن کس که از پیامبر روی برگرداند، هلاک است و تبهکار. همانا آنچه در دین نبود و تازه پیدا شده و پدید آمده است و آنچه سنت نیست ولی شکل و شمایل سنت را دارد موجب تباهی است جز آنکه خدا رحم کند و بندگان را از آن برهاند. حکومتی که از جانب خدا برپا شده نگهبان کارهای شماست. پس اطاعت کنید و فرمانش را گردن نهید بدون کراهت و با طیب خاطر.
5 - «و اشهد ان محمدا عبده و رسوله ارسله بالدین المشهور و العلم الماثور و الکتاب المسطور و النور الساطع و الضیاء اللامع و الامر الصادع، ازاحة للشبهات و احتجاجا بالبینات و تحذیرا بالآیات و تخویفا بالمثلات و الناس فی فتن انجذم فیهاحبل الدین و تزعزعتسواری الیقین و اختلف النجر و تشتت الامر و ضاق المخرج و عمی المصدر فالهدی خامل و العمی شامل، عصی الرحمن و نصر الشیطان و خذل الایمان، فانهارت دعائمه و تنکرت معالمه و درستسبله و عفتشرکه.
اطاعوا الشیطان فسلکوا مسالکه و وردوا مناهله، بهم سارت اعلامه و قام لواؤه فی فتن داستهم باخفافها و وطاتهم باظلافها و قامت علی سنابکها فهم فبها تائهون حائرون جاهلون مفتونون فی خیر دار و شر جیران» (خطبه 2 نهج البلاغه)
و گواهی میدهم که محمد صلی الله علیه و آله نبی او و پیامبر اوست. او را فرستاد با دین آشکار و نشانههای پدیدار و قرآنی روشن، که نوری است درخشنده و چراغی است فروزنده. دستورهایش روشن است و عیان، تا گرد دودلی از دلها بزداید و با حجت و برهان مردم را ملزم گرداند.
نشانههایش را ببینند و بیش از این با یکدیگر نستیزند و از گناه بر خویشتن بترسند و پارسا گردند و این در حالی بود که مردم گرفتار بلاها بودند.
رشته دین سستبود و نا استوار و پایههای ایمان ناپایدار. حقیقتبا خیال به هم آمیخته و تمام کارها آشفته، چراغ هدایتبی فروغ، دیدگان حقیقتبین کور، همگی از خدا روی بر گرفته و به سوی شیطان شتافته بودند.
پایههای دین ویران و شریعتبینام و نشان بود چرا که راههایش پوشیده و ناهموار، شیطان را میپرستیدند و از او رهنمایی میجستند و همچون گله ای که به آبشخور رود در پی او میرفتند، تخم دوستی شیطان را در دل خویش کاشتند و پرچمش را برافراشتند و فتنه همواره آنان را پایمال میکرد و ناخنهای تیزش را در بدنشان فرومیبرد و آنان در منجلاب فتنه سرگردان و درمانده بودند و به نادانی فریب شیطان میخوردند...
6- «... الی ان بعث الله سبحانه محمدا رسول الله صلی الله علیه و آله لانجاز عدته و تمام نبوته، ماخوذا علی النبیین میثاقه، مشهوره سماته، کریما میلاده و اهل الارض یومئذ ملل متفرقة و اهواء منتشرة و طوائف متشتتة، بین مشبه لله بخلقه او ملحد فی اسمه او مشیر الی غیره، فهداهم به من الضلالة و انقذهم بمکانه من الجهالة» پس خدای متعال برای اینکه وعده خود را (که توسط پیامبران گذشته به مردم داده بود) محقق سازد در حالی که از پیامبران پیمان گرفته شده بود، محمد بن عبدالله(ص) را مبعوث کرد.
زادروزش فرخنده و نشانه هایش شهرت یافته بود. و مردم در آن زمان از گروههای مختلف و نژادهای گوناگون تشکیل یافته بودند، گروهی خدا را به مخلوقاتش تشبیه میکردند و گروهی در نام خدا تصرف مینمودند (نام بتها را به نام خدایان میخواندند) و برخی از بردن نامش خودداری مینمودند، پس خدای متعال به وسیله آن حضرت، مردم را از گمراهی درآورد و از کژی و جهالت رهانید و باسستی و درستی رهنمون ساخت.
امیدواریم همچنانکه پیامبر مردم را در آن دوران جاهلیت زا انسانهایی خداشناس تربیت کرد، اکنون نیز رهنمودهای او و قرآنش و پیام رسانانش ما را به راه راست هدایت کند و از تیرگیهای ظلمت آسای جاهلیت کنونی برهاند.
آمین یا رب العالمین
پینوشت :
1. حضرت امیر در این باره میفرماید: «و شما منزلت مرا نزد رسول خدا میدانید و از نسبت و خویشاوندیم را با آن حضرت آگاهید. آنگاه که کودکی بودم، مرا در آغوش خود میگرفت و بر سینه خویش جای میداد. مرا در بستر خویش میخوابانید چنانکه تنم به تن او میچسبید و بوی خوش و معطرش را به من میبویانید. و گاهی غذای خود را میجوید، سپس آن را به من میخورانید. از من هرگز دروغی در گفتار نشنید و در کردار خطائی نیافت.» (از خطبه قاصعه نهج البلاغه)
منبع: پاسدار اسلام , مهر 1379 - شماره 226