مشورت در سيره پيامبر(ص)
محمد جواد حيدري خراساني
در اين مقاله بر آنيم تا مباحث زير را مطرح كنيم:
1 سيره در لغت و اصطلاح
2 مشورت در لغت و اصطلاح
3 نگاهى به اسرار و اهداف مشاوره در سيره معصومان(ع).
4 اسرار مشورت از ديدگاه مولوى
5 اهميت و ضرورت مشورت در قرآن و حديث
6 نمونههايى از مشاوره نبى اكرم(ص)
الف مشاوره در امور نظامى و مسائل جنگى
ب مشاوره در امور غير نظامى و مسائل فردى، خانوادگى و...
واژه سيره در لغت و اصطلاح
واژه سيره در لغت از كلمه سير به معناى رفتن و جريان داشتناست. سيره در اصطلاح منطق عملى و اصول عملى است كه همچونقوانين رياضى قابل تغيير نيست و راهنماى زندگى انسان است.
راغب اصفهانى مىنويسد: سير يعنى حركت در روى زمين، در زمينراه رفتن و گذشتن و عبور كردن. «سيره» يعنى حالت و روشى كهانسان دارد، نوع خاص حركت انسان نوع رفتار و كردار و عملكردانسان را «سيره» گويند. مورخانى كه در باره پيامبر اكرم(ص) و روش زندگى او كتاب نوشتهاند، تاريخ خود را «سيرهالنبى» ناميدهاند. سيرهشناسى به معناى سبكشناسى و رفتارشناسى است.
واژه مشورت و شورا در لغت و اصطلاح
مشورت و شورا در لغت از «شارالعسل» گرفته شده و به معناى بيرون آوردن عسل از كندوبه دست آوردن عسل ناب است. اين لغت در اصطلاح به معناى به دستآوردن راه درست و متقن از طريق نظر خواهى از عقلا و خردمندان است. وجه تسميه مشورت و مشاوره اين است كه به بهترين انديشه ومحكمترين راى از طريق نظر خواهى و گفتگو با ديگران همچون عسلناب استخراج شده از كند و به دست مىآيد و هدايت و صلاح و خيرهاو خوبيها در پرتو آن تحصيل و موجب پيروزى مىگردد. اين پرسشها اهميت و ضرورت بحث مشاوره و شورا را تبيين مىكند. شكى نيست كه عمل به شورا، از اصول مسلم سيره عملى پيامبر اكرم(ص) و اولياى الهى به شمار مىآيد.
نگاهى به اسرار و اهداف مشاوره در سيره معصومان(ع)
رسول خدا (ص) و جانشينان آن حضرت با آنكه معصوم بودند و حتىبا قطع نظر از وحى و مقام والاى الهى از نظر فكر و بينش و منشاز مشورت بى نياز بودند، با مشورت كردن دو نكته را تعقيبمىكردند:
1 اهميت مشورت و شورا را به مسلمانان ياد آورى كنند و اينروحيه را در عرصههاى مختلف جامعه اسلامى، ايجاد و تقويتنمايند.
2 ضمن آموزش عملى به مسلمانان بياموزند كه چگونه به اين سيرهعمل كنند و از ثمرات درخشان آن برخور دار شوند; پس از آنحضرت، اين سنت الهى را به نيكى استمرار بخشند و زندگى را براساس مشورت بنياد نهند.
3 نگاهى به اسرار و اهداف مشاوره در سيره معصومان(ع) يكى ازمسائل اساسى در سيره و منطق عملى پيشوايان معصوم(ع) مسالهمشورت و مشاوره است. در سيره پيامبر اكرم(ص) و اهل بيت(ع)مىخوانيم كه با اصحاب خود بسيار مشورت مىكردند، به طورى كه ازبرخى از اصحاب رسول اكرم(ص) و عايشه چنين نقل شده است: هيچ كسرا نديديم كه با اصحاب خود بيشتر از رسول خدا با اصحابش مشورتكند. در اينجا اين پرسشها به ذهن مىرسد: چرا رسول اكرم(ص) واهل بيت(ع) آنقدر مشورت مىكردند؟ آيا آنان به مشورت نيازداشنتد؟ مگر انديشه و قواى ذهنى آنان چنان كامل و نيرومندنبود كه حتى با قطع نظر از وحى و مقام خليفهاللهى، باز ازمشورت بى نياز بودند؟
آنان چه ضرورتى در اين اصل احساس مىكردند؟
آيا آنچه براى آنان اهميت داشت، پرورش روحيه مشورت در عرصههاىمختلف فرهنگى، اجتماعى، سياسى، نظامى و... بود يادستاوردهاى آن؟
آنان با چه كسانى مشورت مىكردند و چه كسانى با ايشان بهرايزنى مىپرداختند؟ آنان در نهايت چگونه تصميم مىگرفتند؟
شورا مايه انس و صفا و الفت اجتماعى، پيوند مردم، ارزش يافتنآنان، استفاده از ديدگاهها و مواضع فكرى و علوم و آگاهىديگران، پرهيز از استبداد راى و پىآمدهاى وخيم خود رايى،مشخص شدن قدر و جايگاه انسانها در امور اجتماعى و عرصههاىفكرى و فرهنگى مىگردد.
اهل حديث و مفسران و مورخان، در بيان سر مشورت آن حضرت مطالبمبسوطى را آوردهاند كه نشان مىدهد يكى از اهداف آن حضرت وجانشينان او در مشورت كردن با امت پرورش اين روحيه در مردم وارزش يافتن آنان نزد يكديگر بوده است.
ابو جعفر محمد بن جرير طبرى، ضمن مباحث مبسوطى در اين زمينه،مىنويسد: «ليتبعه المومنون بعده... و يستنوا بسنته فى ذلك.»
امام فخر رازى از حسن و سفيان بن عيينه چنين آورده است:
«ليقتدى به غيره فى المشاوره و يصيرسنه فى امته.» آلوسىبغدادى مىنويسد: «ان تكون سنه بعده لامته.» گروهى از مفسرانشيعه هدف حضرت را اقتداى امتبه اين سنت نيك دانسته، چنينتعبير كردهاند:
«لتقتدى به امته فى المشاوره» ابو الفتوح رازى مىگويد:
«خواست تا مردمان به او اقتدا كنند از پس او .» شريف لاهيجىنيز در تفسيرش مىنويسد: آنكه اين سنتحسنه مشورت در امت آنحضرت باقى بماند و بدون مشورت كارى نكنند.» دوران حكومتاسلامى نبى اكرم(ص) و زندگى آن حضرت بخوبى نشان داد كه يكى ازعوامل موفقيت پيامبر اكرم (ص) در پيشبرد هدفهاى اسلامى، همينمساله مشورت بوده است. آن حضرت نشان داد كه با مشورت و رعايتاصول و مبانى مديريت مىتوان جامعه را در موقعيتهاى بحرانى بهسلامت اداره كرد و خود رايى و خود سرى را، كه از بزرگترينآفتهاى فرهنگى و اجتماعى است، از ساحت اجتماع دور ساخت. آنحضرت به همگان آموخت كه همه انسانها، حتى آنها كه از فكر قوىبر خوردارند و صاحب بهترين افكار و انديشهاند، به مشورتنيازمندند و اگر خود را از مشاوره با ديگران بى نياز بينند،خوى استبداد و استكبار مىيابند. اما اگر با مردم مشاوره ورايزنى داشته باشند و شخصيت، ديدگاههاى آنان را ناديده نگيرندو از استعدادهاى آنان بهره برند، نه تنها از خطر فرو رفتن دراستبداد دور مىگردند; بلكه به آرا و انديشههاى محكم و متقندست مىيابند. تجارب تايخى نشان داده است كه بهترين افراد ومحكمترين نظامها در صورت فرو رفتن در استبداد به هلاكت مىرسند،جنبه مردمى خود را از دست مىدهند و در مسير انحطاط مىافتند.
اميرمومنان (ع) مىفرمايد:«من استبد برايه هلك.» هركس استبداد راى ورزد، هلاك مىشود.
«لاظهير او ثق من المشاوره.» هيچ پشتيبانى مطمئنتر از مشورتنيست. در مكتب اسلام مشورت كردن عين هدايت است; گرد آوردنخوبيها و خيرها در پرتو اين سنتحسنه به دست مىآيد و هركه باخردمندان مشورت كند، از انوار خردهاى آنان فروغ مىگيرد; «منالمشاور ذوى العقول استضاء بانوار العقول.» يكى از راههاىاساسى مشاركت در عقل و علم و دانش صاحبان انديشه و فرهنگ وخرد، مشورت كردن است. «و من شاور الرجال يشاركها فىعقولها.» به همين جهتبايد گفت:
آيه «وشاورهم فى الامر» به منظور لطف به امت و كرامتبه آنهاو فروغ بخشيدن به عقول آنان وارد شده است.
اسرار و اهداف مشورت از ديدگاه مولوى
مولوى در اين باره مىگويد:
امر شاورهم پيامبر را رسيد گرچه رايى نيست رايش را نديد در ترازو جور ضيق زرشدست نى از آنك جو چو زر گوهر شدست روح، قالب را كنون همره شدست مدتى سگ حارس درگه شدست مشورت كن با گروه صالحان بر پيمبر امر شاورهم بدان امر هم شورى براى اين بود كز تشاور سهو و كژ كمتر رود اين خردها چون مصابيح انور است بيست مصباح از يكى روشنتر ست
بنا بر اين، سركلام حضرت اميرمومنان (ع) روشن مىگردد كهمىفرمايد: براى در امان ماندن از لغزشها و پشيمانيها باصاحبان خرد مشورت كن. «شاور ذوى العقول تامن الزلل والنوم»
اهميت و ضرورت مشورت در قرآن و حديث
اخلاق رسول خدا(ص) قرآنبود و عمل او مشورت. مساله شورى در قرآن در كنار نماز وانفاق، به عنوان يكى از ويژگيهاى اساسى انسان رشد يافته، مطرحشده است: «... والذين استجابوا لربهم و اقاموا الصلاه و امرهمشورى بينهم و مما رزقناهم ينفقون والذين اذا اصابهم البغى همينتصرون.» و آنچه نزد خداستبهتر و پايدارتر استبراى كسانىكه ايمان آوردند... و دعوت پروردگارشان را اجابت كردند و نمازرا به پا داشتند و كارشان ميانشان به مشورت است و از آنچه بهآنان روزى داديم انفاق مىكنند و كسانى كه چون تجاوز مسلحانهاىبه آنان شود يكديگر را در انتفام كشيدن يارى مىدهند.
علامه طباطبايى در باره اين آيه مىگويد:
در جمله «و امر هم شورى بينهم» به ويژگى مهم و بنيادىمومنان اهل رشد و عمل اشاره شده، بدين صورت كه آنان در به دستآوردن انديشه صحيح و ديدگاه جامع و متقن به صاحبان عقل وانديشه و خرد مراجعه مىكنند و ضمن جمع آورى كليه ديدگاههابهترين آنها را گزينش و تبعيت مىكنند و در واقع اين آيه بهنظر من با آيه «والذين يستمعون القول فيتبعون احسنه» نزديكاست: و راه رسيدن به بهترين راههاى موجود در هر عرصهاى براىدستيابى به واقعيت مشورت است؛ چرا كه «و ماتشاور قوم الاوفقوا الاحسن ما فى ضميرهم» هيچ قومى در كارهايشان با يكديگرمشورت نكردند مگر آنكه به بهترين راههاى موجود دستيافتند. از ديدگاه پيامبر اسلام(ص)، جامعهاى كه فاقد سنت مشورت است ورهبران مستبد و خود سر و توانگران تنگ نظر دارد، حق حياتندارد. چرا كه فقدان سنت مشورت در جامعه شخصيت افراد را مىكشد و رشد فرهنگ و انديشهها را متوقف مىسازد. اين حقيقت در حديثنبوى چنين آمده است:
«اذا كان امراكم خياركم و اغنياءكم سمحاءكم و امركم شورىبينكم فظهر الارض خيرلكم من بطنها و اذا كان امراءكم شراركم واغنياءكم بخلا كم ولم يكن امر كم شورى بينكم فبطن الارض خيرلكممن ظهرها.» هرگاه زمامداران شما نيكان و توانگران شماسخاوتمندانتان باشد و كارهايتان به مشورت انجام شود، در اينموقع روى زمين از زير زمين براى شما بهتر است (و شايسته حياتو بقا هستيد); ولى اگر زمامدارانتان بدان و توانگرانتان بخيلانباشند و كارها با مشورت برگزار نشود، در اين صورت زير زمين ازروى آن براى شما بهتر است.
مشورت ادراك و هشيارى دهد عقلها مر عقل را يارى دهد مشورت در كارها واجب شود تا پشيمانى در آخر كم شود
نبى اكرم (ص) در امور مختلف مشورت مىكرد و سپس تصميم مىگرفت وعمل مىكرد.
چنانچه امام رضا(ع) فرمود: «ان رسول الله(ص) كانيستشير اصحابه ثم يعزم على ما يريد.» البته مشورت نبىاكرم(ص) در امور مربوط به خدا و رسولش كه حكم صريح داشت و بهعنوان نص ارائه مىشد، صورت نمىگرفت، بلكه مشورتها در امورمربوط به امت تحقق مىيافت. ضمير «هم» در آيه «و امر همشورى بينهم» به اين نكته اشاره دارد; زيرا اجتهاد در مقابلنص جايز نيست. و آيات متعددى از قرآن آن را باطل مىداند. «فلاو ربك لايومنون حتى يحكموك فيما شجر بينهم ثم لا يجدوا فىانفسهم حرجا مما قضيت و يسلموا تسليما.» نه به خدايتسوگند،ايمان نمىآورند تا تو را در اختلافهاى خويش حاكم كنند; سپس دردلهاى خود از آنچه حكم كردهاى، ملالى نيابند و كاملا تسليمگردند.
نمونههايى از مشاوره نبى اكرم(ص)
در اينجا نمونههايى ازمشاورههاى نبى اكرم (ص) و جانشينانش را نقل مىكنيم:
الف مشاوره در امور فرهنگى و مسائل نظامى
1 از نمونههاى برجسته سيره مشاوره پيامبر (ص) جنگ بدر است كهدر باره اصل جنگ، تعيين مكان نبرد و اسيران جنگ با ياران خودمشورت كرد و فرمود: «اشيروا اعلى ايهاالناس.» اى مردم آراءخود را برايم بگوئيد.
جنگ بدر در سال دوم هجرى روى داد. به پيامبر گزارش رسيد كهكاروانى از قريش اموال فراوان به طرف شام مىبرد.
حضرت به منظور مقابله به مثل از مدينه خارج شد، به تعقيبكاروان پرداخت و به آن دست نيافت. كاروان قريش به شام رفت، پساز مدتى گزارش دادند كه كاروان قريش در حال باز گشت است.
پيامبر(ص) با313 تن در ماه مبارك سال دوم براى مصادره اموالقريش، در مقابل اموال مصادره شده مسلمانان ; از مدينه خارجشد، نيروى كمكى مكه با تجهيزات كامل براى كمك با كاروان قريشحركت كرد. پيامبر(ص) اصحاب خود را گرد آورد و در مورد اينكهآيا دشمن را تعقيب كنند يا با گروه نظامى قريش رو به رو شوندو يا به مدينه باز گردند، با آنان مشورت كرد: «فاستشار الناسو اخبرهم عن قريش.» در اين جريان نخست ابوبكر بر خاست و نظرخويش را مبنى بر جنگ با دشمن اعلام كرد. سپس عمر نظرى مشابهنظر او داد. آنگاه مقداد برخاست و گفت: «اى رسول خدا، آنچهخداوند برايت مقرر فرموده عمل كن; ما با تو هستيم. به خداسوگند، ما آنچه را كه بنى اسرائيل به موسى گفتند به تونمىگوئيم كه «فاذهب انت و ربك فقاتلا انا ههنا قاعدون»; توبا پروردگارت برويد و خودتان جنگ كنيد كه ما اينجا نشسته ومنتظريم. ما مىگوييم: تو و پروردگارت برويد و بجنگيد و ما همبه امر شما جنگ مىكنيم.
رسول خدا(ص) مقداد را ستود، در حقش دعا كرد و باز فرمود:
«اشيروا على ايهاالناس.» و مقصود حضرت، انصار بودند زيرا ازطرف آنان، اكثريتبودند و از طرفى در عقبه با پيامبر(ص) پيماندفاعى بسته بودند. پيامبر(ص) مىخواست نظر آنان را در اين خصوصبداند. سعد ابن معاذ برخاست نظر خويش را مبنى بر حركت رسولخدا(ص) و اطاعت مطلق از وى است و جنگ با دشمن اعلام كرد.
سخنان سعد، انبساطى در رسول خدا(ص) ايجاد كرد و او را خشنودساخت. پس فرمود: «به راه افتيد و بشارت باد شما را كه خداوند(پيروزى بر) يكى از اين دو گروه را به من وعده داده است. (ياتصاحب كاروان و يا پيروزى بر قريش) سوگند به خدا، گويا هماكنون جاى كشته شدنشان را پيش روى خود مىبينم.» رسول خدا (ص)با به كارگيرى اين جلسه مشورتى از منزل «ذفران» حركت كرد;از گردنهاى كه موسوم به «اصافر» بود، گذشت; به سوى قريهاىكه در پايين گردنه قرار داشت، سرا زير شد; نزديك بدر فرود آمدو به كسب اطلاعات پرداخت. در دشت بدر آبهاى مختلفى بوسيلهچاههايى كه در آن حفر شده بود، وجود داشت و به همين جهت محلتوقف كاروانهابود، مسلمانها زودتر از قريش كنار چاهها فرودآمده بودند، واقدى مىگويد:
پس از فرود آمدن در كنار اولين چاه، پيامبر(ص) از اصحاب خودمشورتى خواست و فرمود: «اشيروا على فى المنزل» نظر مشورتىشما در باره اين مكان چيست؟ حباب بن منذر بر خاست و نظر خويشرا مبنى بر عدم مناسبت اين مكان براى نبرد با دشمن اعلام كرد وگفت: «اكنون كه فرمان خاص در مورد اين مكان نرسيده و صرفاتدبير جنگى است، دستور دهيد تا آخرين چاه، كه به دشمن نزديكاست، پيشروى كنيم و در آنجا اردو بزنيم. رسول خدا(ص) فرمود:
«راى صواب همان است كه گفتى. در اين داستان به مشاوره اصحابنيز با نبىاكرم (ص) اشاره شده است. بدين ترتيب، با استفاده ازيكى از اصول و مبانى مديريت و رهبرى حكيمانه و عمل به اصلاساس مشورت و بهرهگيرى از روشهاى نظامى بجا و روح ايمان،مسلمانان با وجود نيروى كم در مقابل نيروى بسيار دشمن بهپيروزى چشمگيرى دستيافتند و اسيران بسيار گرفتند.
پيامبراسلام(ص) در باره اسيران و امور ديگر مربوط به جنگ نيزبارها با اصحاب خود مشورت فرمود. مشاوره شيوه عملى رسولخدا(ص) در جنگهاى مختلف بود كه به نمونههاى ديگرى اشارهمىكنيم.
2 در نبرد احزاب يا خندق نيز همين شيوه به كار رفت. و حضرترسول (ص) با اصحاب خود، جلسه مشورتى تشكيل داد.
3 در پيكار بنى قريظه، در مورد كيفيت و كميت جنگ با يهوديانمدينه، مشورت كرد.
4 در پيكار نبى نضير، در بر خورد با يهوديان مدينه، نيز چنينكرد.
5 در روز حديبيه نيز در موضوعهاى مختلفى به مشورت پرداخت.
6 در فتح مكه، هنگامى كه آمدن ابوسفيان به حضرت گزارش شد،مشورت كرد.
7 در غزوه طائف، پس از محاصره آنها، پيامبر اسلام (ص) بااصحاب خود مشاوره كرد و سپس تصميم گرفت.
8 در غزوه تبوك، در امور مختلف، با اصحاب خود به مشورتپرداخت; «اشيروا على» فرمود و نظرهاى صائب و آراى صحيح ونوين اصحاب را مورد ستايش قرار داد.
9 در جنگ احد در باره اينكه سپاه اسلام در مدينه مستقر شود يابيرون رود; با اصحاب مشورت كرد و با اينكه خود موافق نبود نظراصحاب را پذيرفت.
اين نمونهها و دهها نمونه ديگر، حاكى از مشاوره نبى اكرم(ص)در امور جنگ بود.
ب مشاوره در امور غير نظامى و مسايل غير جنگى
مورخان دههانمونه ديگر از مشورتهاى نبى اكرم(ص) در امور غيرنظامى و مصالحغير جنگى در عرصههاى مختلف فرهنگى، اقتصادى، سياسى، اجتماعى وامور فردى و خانوادگى و غيره نقل كردهاند. اين موارد بيانگرآن است كه شورا و مشورت به عنوان يك امر اساسى در مسائلمديريت و حكومت و فرماندهى منحصر نيست; بلكه در همه شئون مربوط به امت راه دارد و ثمرات درخشانى در پى خواهد داشت.
برخى از اين موارد عبارت است از:
1 پيامبر (ص) در باره كسانى كه به عايشه تهمت زدند، با اصحابخود مشورت كرد و نظر آنها را خواست. مورخانى چون ابن اسحاق،واقدى، بخارى، مسلم، احمد بن حنبل، ترمذى، بيهقى و ديگران اينجريان را به طور مبسوط آوردهاند و ضمن اشاره به امور جلساتمشورتى نبى اكرم(ص) با اصحاب، تاكيد كردهاند كه نبى اكرم(ص)در اين حادثه با حضرت على بن ابيطالب (ع) و اسامه بن زيد بهطور ويژه مشورت كرد. مفسران اهل سنت نيز در ذيل آيات 11 تا16سوره نور كه مربوط به «افك» (تهمت عظيم) است، مطالب مبسوطىدر باره تهمتبه عايشه آوردهاند و به مواردى از مشورت نبىاكرم(ص) با اصحاب و مشورت اصحاب با حضرت اشاره كردهاند كه جاىنقد و بررسى دارد و مفسران شيعى به نقادى مطالب مفسران اهلسنت پرداختهاند.
2 پيامبر(ص) در مورد اعزام افراد براى تبليغ و اداره امور يكمنطقه و اعطاى مسئووليتبه افراد به منظور فرماندارى واستاندارى و مديريت و حكومتبخشى از مناطق تحت اداره خويش بااصحاب مشورت مىكرد.
اصحاب آن حضرت نيز، با پيروى از اين سنت نيكو، نه تنها بارسولاكرم(ص) در امور مختلف به مشورت مىپرداختند; بلكه باهمديگر نيز مشورت مىكردند. پژوهشى در باره روششناسى مشاورهنبىاكرم(ص) با اصحاب و بالعكس و همين طور مشاروههاى مسلماناندر صدر اسلام نيازمند مقاله مستقل و جامعى است.
آنچه گذشت، بخوبى نشان مىدهد كه پيامبر اسلام(ص) با وجود آنكهمعصوم بود و از نظر فكر و تدبير و تصميمگيرى به مشورت نيازنداشت، براى احياى اين سنت و آموزش و پرورش امت، پيوسته بااصحاب خويش مشورت مىكرد.
منبع: ماهنامه كوثر، شماره 24