رسول اعظم و حقوق كودك
محمد علي ابراهيمي
مقدمه
در جهان مدرن امروز حقوق كودك يكي از چالشهاي موجود ميباشد. قدرتهاي استيلا طلب حقوق زنان، حقوق بشر، آزادي، جهاني شدن و حقوق كودك را مستمسك خود قرار داده و از روزنه آن بهكشورهاي ديگر عيب و ايراد ميگيرند.
در اكثر كشورها براي كودكان حقوق ويژه لحاظ شده و در قوانين موضوعه منظور گرديده است كه شامل اصل برائت در جرايم و عدم قابليت انتساب بزه بهآنان ميباشد. اگر كودك مميز، مرتكب جرم گردد بايد در دادگاه ويژه اطفال بهجرايم آنان رسيدگي شود، كودك محكوم، كمتر متحمل مجازات گرديده و دورة محكوميت خود را در پرورش گاهها خواهند گذراند.
اما در گذشته وضعيت چنين نبود، مخصوصاً در قرون اوليه حتي براي انسان بالغ آزاد، حقوق مدون وجود نداشت تا چه رسد به اطفال و كودكان. بنابراين طبيعت تكامل و شكوفايي انديشه بشر امروز، مقتضي وضع قوانين ويژه براي نو نهالان بوده و چيزي غير از آن را برنميتابد.
اسلام بهعنوان كامل ترين دين الهي منادي نجات بشريت در سراسر عالم است. رسول أعظم(ص) بهعنوان دريافت كننده وحي و ابلاغ كننده پيام الهي، رسالت تبيين و تطبيق قوانين حيات بخش اسلام را عهده دار بود.اكنون كنكاش در سنت آن ابر مرد ضرورت دو چندان پيداكرده است، چون مفهوم علمي سنت عبارت از گفتار، رفتار و امضاء نبي مكرم ميباشد و همين طور كه اين سنت در ساير ابعاد زندگي سر مشق و راهنما است، در بحث عنواني اين نوشتار نيز كار برد ويژه دارد.
بنابراين فرضيه ما نحوة شكل گيري حقوق كودك در سنت رسول أعظم(ص) است و سؤال اصلي اين خواهد بود كه در آن روزگار تاريك، تجلي اسلام چه تغييري در سرنوشت كودكان ايجاد نمود؟ بهعبارت ديگر پيامبر از مردم جاهل بدوي انسانهاي وارسته، فداكار و خدا پرست ساخت، اما زاويه ديد آن بزرگوار راجع بهكودكان چگونه بود؟ و ظهور آن حضرت بهعنوان خاتم پيامبران چه تحولي در سرگذشت كودكان پديد آورد؟
اين تحقيق ضمن ارائه تعريف كودك، تبيين حقوق كودك در خانواده و اجتماع جهان امروز، رفتار رسول اكرم با كودكان و حقوق كودكان از نظر پيامبر(ص) كوشيده است پاسخ مناسب و منطق با معيارهاي پژوهش براي سؤلات فوق يافته و در قالب اين مقاله خدمت جويندگان سنت راستين رسول أعظم(ص) تقديم نمايد، بهاميدي اين كه توانسته باشد، از عهدة مسؤليت خود بر آمده باشد.
تعريف مفهوم كودك
شايد تعريف كلمه كودك و بيان مفهوم آن كمي خنده آور بهنظر آيد، چون ممكن است تصور شودكه معناي كودك از بدهيات است. اما علماي حقوق و فقهاء بهجهت تأثيرات خاصي كه دورة كودكي در حقوق و تكاليف دارد اقدام بهتعريف آن نمودهاند. از نظر عرف دوره كودكي پس از نوزادي شروع و تا رسيدن بهسن قانوني ادامه مييابد. حد فاصل ميان نوزادي و نوجواني را عرف عام دورهاي كودكي ميگويند.
علماء حقوق ذيل كلمه صغير ميگويند: پسر و دختري كه بهبلوغ شرعي نرسيده است از محجورين است، بهمحض رسيدن بهبلوغ حجر او محو ميشود، بدون اين كه احتياج بهصدور حكم از سوي حاكم شرع باشد، اگر پيش از بلوغ بهحدي رسد كه داراي تميز باشد او را صغير مميز گويند.[1]
همچنين ذيل واژة بلوغ مينويسند: سن بلوغ و رشد با پيدايش يكي از پنج وضعيت براي طفل حاصل ميشود كه عبارت از روئيدن موي در بعض قسمتهاي بدن، (در صورت، زير بغل و اطراف آلت)، احتلام در پسران، حيض در دختران، رسيدن به سن 9 سال تمام در دختران و 15 سال تمام در پسران، و استعداد بارور شدن دختران خواهد بود. [2] اگر اين ويژگيها در كسي به منصة ظهور و مشاهده نرسد كودك است و الا نوجوان يا جوان خواهد بود. و نيز گفته شده كه صغار جمع صغير است و در اصطلاح «صغير» بهكسي گفته ميشود كه از نظر سن بهنمو جسماني و روحي لازم براي زندگاني اجتماعي نرسيده باشد.[3]
فقها هم در بخشهاي وسيع از فقه به تناسب بحث، بهتعريف كودك پرداخته اند. حضرت امام خميني(ره) در تحرير ميفرمايد: «الصغير وهو الذي لم يبلغ حد البلوغ محجور عليه شرعا لا تنفذ تصرفاته في أمواله» صغير كسي است كه بهحد بلوغ نرسيده باشد، اين شخص از تصرفات در اموال خود ممنوع خواهد بود و در ادامه ميافزايد: هرچند كه در كمال تميزي و رشد باشد و تصرفاتش در نهايت سود و صلاح صورت گيرد.[4] چنين شخصي از نظر فقها كودك تلقي ميگردد.
دكتر وهبة الزحيلي در «الفقه الاسلامي و ادلته» مينويسد: «الصغر: طور به كل إنسان، يبدأ من حين الولاده الي البلوغ» كودكي دورهاي است كه به هر انساني خواهد گذشت، آغاز آن هنگامه ولادت و پايان آن رسيدن به حد بلوغ است. و در ادامه ميگويد: علما حنفي و مالكي گفته اند: صغير يا مميز است يا غير مميز، و غير مميز كسي است كه هفت سال تمام را سپري نكرده است. و مميز به كسي گويند: كه هفت سال تمام از عمرش گذشته است. چون پيامبر(ص) فرموده است: وقتي فرزندان تان به هفت سالگي رسيدند، آنان را به نماز عادت دهيد.[5]
بنابراين مقطعي از عمر انسان به دورة كودكي اختصاص دارد، هر چند كه از لحاظ عرفي، حقوقي و فقهي، مرز دقيقي براي آن تعيين نشده است. چون اوضاع شرايط محيطي، وراثتي و تغذيه در آن مؤثر است. اما با پيدايش يكي از حالات فوق انسان از وضعيت كودكي خارج و به دورهاي نوجواني و جواني وصل ميگردد.
شناخت حقوق كودك
از شناخت حقوق كودك در جوامع بشري زمان زيادي نميگذرد، اين يك حقوق نوپا و نوظهور ميباشد. بشر هنوز به تمام زواياي آن آگاهي نيافته و الزامي در رعايت آن نميبيند و به تدريج ابعادي از اين حقوق در حال كشف و توسعه است تا به حدي تكاملي خود نايل گردد.
زندگي اطفال در طول تاريخ حالت يكساني نداشته است و اين طور نبوده كه هميشه در ناز و نعمت گذرانده باشند. زندگي آنان پيوسته در فراز و نشيب گزارش شده و در اعصار گذشته توأم با نوسان بوده است. ويلدورانت در تاريخ تمدن صحنههاي غم انگيزي از زندگي كودكان در شرق و غرب عالم نقل ميكند. وي با اين كه مشرق زمين را در محبت، احترام و رعايت حقوق كودكان ميستايد اما ميگويد: در چين اگر دختري بر دختران متعدد خانواده افزوده ميشد، امكان داشت كه نوزاد بيگناه را رها كنند تا در سرماي شب بميرد يا خوراك گرازان طعمه طلب شود. در ژاپن پدر بزرگ ميتوانيست فرزندان را به گناه بيعفتي يا جرم بزرگ ديگر بكشد، كودكان را به برده داران يا روسپي داران بفروشد. همچنين ميگويد: در آتن براي پيشگيري از افزايش جمعيت و تجزيه فقر آور اراضي، شرع و عرف كشتن نوزادان را مباح ميداند، هر پدري كه فرزندي ضعيف يا ناقص به وجود آورد يا او را از صلب خود نداند در كشتن مختار است. و از زبان افلاطون نقل ميكند كه وي ميگويد: همة كودكان ناتوان و نيز اطفالي كه از پدر و مادر منحط يا پير به وجود آيند بايد نابود شوند. و تولد در روم خود يك حادثهاي خطر خيز بود. اگر كودك كژ و كوژي يا دختر بود پدر بهحكم سنت ميتوانيست او را بكشد.[6]
در كتاب اسلام، تعليم و تربيت، نقل شده كه پدران استراليائي وقتي براي دام ماهيگيري خود طعمهاي نمييافتند پارهاي از گوشت فرزندان خود را ميبريد تا بدان وسيله ماهي شكار كند، بعض قبايل آمريكائي كودكان خود را برابر اندكي شراب ميبخشيدند، در جزاير فيجي بدون هيچ علت (براي تفريح يا منافع آني و يا بعلت خشم) كودكان خود را ميكشتند، جهان گردان در سفرهاي دورهاي خود مشاهده كردند كه قبايل اين جزيره كودكان خود را به رئيس قبيله اهداء ميكردند بدين منظور كه رئيس قبيله آنها را بخورد.[7]
فرزند كشي مخصوصاً « دختر» در شرق و غرب عالم رواج داشت و خانوارها از ترس فقر و فقدان غذاي كافي اقدام به قتل، بردگي و فروختن اولاد خود ميكردند، تا فروغ اسلام در اين جهلستان تاريك غمبار، درخشيد و با قانون متعالي و شريعت آسماني خود بهمدد بشريت آمد و روش زندگي سالم را براي فرزندان آدم آموخت. قرآن كريم ميفرمايد: ]ولا تقتلوا أولادكم خشية إملاق[ (أسرى 31.)
عبدالله بن مسعود از رسول اكرم(ص) پرسيد: بزرگترين گناهان چيست؟ حضرت فرمود: «أن تقتل ولدك من أجل أن يأكل معك»[8] كشتن فرزند بهخاطري كه در خوردن با تو شريك است. و بعد از فتح مكه در جريان بيعت از زنان يكي از موادي كه بايد آنان با رسول خد(ص) متعهد ميشدند اين بود كه فرزندان خود را نكشند (كه جزء متن آيه 12 از سوره ممتحنه است ]ولا يقتلن أولادهن[). بدين وسيله اسلام به كودكان حق حيات قايل شد. زندگي آنان را تضمين كرد و ساير حقوق آنان را به رسميت شناخت و در جامعه تثبيت نمود.
رفتار رسول خدا با كودكان
رسول اكرم(ص) به كودكان احترام ميگذاشت، از كنار بازي آنها به آرامي ميگذشت تا مزاحم لحظههاي شاد آنان نگردد، هيچ وقت آنان را موجود كوچك و حقير به حساب نميآورد، و با همة بچهها در خور شأن و منزلت آنان رفتار مينمود. أنس بن مالك ميگويد: رسول خد(ص) وقتي از كنار بچهها ميگذشت به آنها سلام ميكرد.[9]
سسيا نقل ميكند پيامبر(ص) بر جوانان در حال بازي كردن وارد شده به آنان سلام مينمود. همچنين ميگويد: ما بچههاي نوجواني بوديم رسول خد(ص) بر ماواريد شد و به ما سلام نمود. [10]
در سنن كبراي بيهقي آمده است كه ابن عباس ميگويد: پيامبر(ص) از كشتن كودكان مشركين خودداري ميكرد و هيچ يكي از آنان را بهقتل نميرساند. بعد ميگويد: كشتن اطفال جايز نيست مگر اين كه به اندازهي حضرت خضر، راجع به كسي كه ميكشي آگاهي داشته باشي. «واما صبيان المشركين فان رسول الله(ص) لم يقتل منهم احدا فلا تقتل الا ان تعلم ما علم الخضر من الغلام الذى قتله»[11]
نقل شده كه در زمان پيامبر(ص) مردم اطفال كوچك خود را خدمت حضرت ميآوردند تا پيامبر(ص) براي آنان دعا كند و اسمي براي آنان انتخاب نمايد. حضرت اطفال را با نهايت احترام در بغل گرفته و نسبت بهوالدين آنها اظهار محبت مينمود. گاهي پيش ميآمد كه بچهها در بغل حضرت ادرار ميكردند، والدين شان از اين كار بچه ناراحت شده سر آنان داد ميكشيدند، اما پيامبر(ص) بهشدت از اين كار منع ميكرد و ميگذاشت تا نوزادان قضاي حاجت نمايند. آنگاه اسمي براي آن برگزيده و در حق شان دعا ميفرمود و طفل را بهوالدين ميسپرد. بعد از رفتن آنان لباس خود را آب ميكشيد، و با اين كار خود موجب سرور و خوش حالي مردم ميگرديد.[12]
همچنين محمد بن علي بن الحسين ميگويد: رسول خد(ص) توصيه ميفرمود: «مَنْ كَانَ عِنْدَهُ صَبِيٌّ فَلْيَتَصَابَ لَهُ»[13] كسي كه در نزد وي كودكي است، بايد كودكانه رفتار نمايد. بدين سان روشن ميگردد كه حضرت عملاً و با رفتار مناسب خود خط بطلان بر تمام سنتهاي گذشته كشيد و رفتار انساني او موجب حيات بشريت گرديد و حقوق از دست رفتهاي كودكان در سيرة آن حضرت تجلي يافته و رونق پيداكرد، همان طور كه در برخورد با عثمان بن مظعون آمده كه پيامبر(ص) وي را ديد كه پسر بچهاي با خود دارد و او را ميبوسد. رسول خد(ص) پرسيد: اين بچة خودت است؟ گفت: بلي. فرمود: دوستش داري عثمان؟ گفت: بلي اي رسول خدا، بخدا قسم دوستش دارم! فرمود: آيا محبت تو را نسبت بهاو بيشتر نكنم؟ عرض كرد: چرا پدر و مادرم فدايت. فرمود: <إنه من يرضى صبيا له صغيرا من نسله حتى يرضى ترضاه الله يوم القيامة حتى يرضى>[14] هركس كودك خردسالي از نسل خود را خوش حال كند، خداوند در روز قيامت او را خوش حال گرداند.
حقوق كودك از نظر پيامبر(ص)
كودكان شكوفههاي زندگي، جوانههاي تداوم نسل آدمي و شاخسار تبار خاندان آدميت هستند؛ گرمي خانواده با شرين كاريها و شرين زبانيهاي آنان حرارت بيشتر يافته و دلچسپ ميگردد. تكثير نسل بشر و پيدايش جوامع بزرگ بر اثر رشد سالم و بهثمر رسيدن اطفال امكان پيدا كرده و عينيت مييابد.
البته (همان طور كه گذشت) كودكان در طول تاريخ از احترام و شخصيت قابل توجه بهرهمند نبودند، در قرون اوليه و وسطي بيشترين لطمات را ديده و سخت ترين شرايط را سپري كردند، تاريخ تمدن بشر نشان ميدهد كه در حق كودكان چه جفاهاي صورت گرفته و چه آسيبهاي به آنان رسيده است؟!
وقتي تحولات اجتماعي را ملاحظه ميكنيم ميبينيم بچه كشي، فرزند فروشي، بردگي، در سراسر عالم غوغا كرده است، دختر كشي در ميان چينيها، اعراب و دختر فروشي ميان ژاپنيها رواج داشته است. بشر پس از قرنها ارتكاب جرم و جنايت، سرانجام به اين نتيجه رسيدند كه از فرزندان خود حمايت كنند. حقوق آنان را برسميت بشناسند، بهتعليم و تربيت آنان اهتمام ورزند، با ملاطفت و محبت با آنان برخورد كرده و بسوي آموزش و فراگيري دانش رهسپار شان سازند.
در حالي كه اديان الهي تمام رفتار فاجعه آميز و دهشتبار را در حق كودكان محكوم كردند. پيامبران بسي فراوان آمدند تا رسم زندگي را به فرزندان آدم آموزش دهند، پيامهاي وحياني آمد تا زمينه ساز تكامل انديشه بشري شده و تحولي در زندگي اجتماعي آنان ايجاد نمايد. اما وصول به اين اهداف قرنها بهطول انجاميد و هنوز هم ميسر نگرديده است.
مهمترين اين اديان كه با مترقي ترين قانون از طرف ذات بيهمتا بر بشريت ارزاني شد اسلام است، ديني كه سالها قبل از قرون وسطي (در عصر تاريكي و جهالت محض) ندايي آسماني قرآن را آورد و پيامبر بسي دلسوز را ميان مردم بر انگيخت كه شعارش در غرور آميز ترين صحنههاي پيروزي و شكست دشمن اين بود كه: امروز، روز رحمت و عزت قريش است. «اَلْيَومُ يَومُ الْمَرْحَمَةٌ، اَلْيَومُ أَعَزَّ الله قُرَيْشاً»[15] و با چتر رحمت خود همه بشريت را تحت پوشش گرفت و براي همگان پيام صلح و بندگي خداي بيهمتا را ارزاني داشت.
اكنون بايد ديد كه اين پيامبر رحمت نسبت به كودكان چه نظري داشته و با چه عنايتي نسبت به آنها نگريسته است؟ در ذيل نمونههاي از حقوق كودكان را كه در سيره رسول خد(ص) بهآن تصريح شده است باهم مرور ميكنيم.
1. بازي با كودكان
تقريباً تمام ساعات شبانه روز كودكان در خواب و بازي ميگذرد، كودكاني كه بهمدرسه نميروند عاشق بازي و سرگرمي اند، ميخواهند بدوند، پرش كنند، جيغ بكشند، بخندند و همه چيز را بهم بريزند. بسياري از اين حركات براي ما بزرگترها ناخوش آيند و ناراحت كننده است. گاهي تحمل آن براي ما سخت و دشوار خواهد بود، لذا ميگويم: ساكت باشيد، آرام بگيريد، نميتوانيد ساكت بمانيد، چرا اذيت ميكنيد و سر آنان داد ميكشيم.
بچهها شيفتهي بازي اند و با هر وسيلهاي كه دم دست شان باشد خود را سرگرم ميكنند براي آنان نوع وسيله كمتر فرق ميكند حتي كودكان با آب، آتش، خاك، ظروف منزل و هر چيزي ديگر بازي خواهند كرد.
بعضي از اين وسايل را ما براي آنان خطر ناك تشخيص ميدهيم و فوراً از جلوي دست آنها برداشته يا منع ميكنيم. بعضي از اين وسايل موجب كثيفي و آلودگي بچه ميگردد. و بعض ديگر سبب ايجاد امراض ميشود، لذا از آنان ميخواهيم كه دست به آنان نزنند.
سهل بن سعد ميگويد: روزي پيامبر(ص) از كنار كودكان ميگذشتند، آنان سر گرم خاك بازي بودند يكي از اصحاب آنان را از خاك بازي منع كردند، اما پيامبر(ص) فر مود: بگذاريد بازي كنند، خاك بهار بچهها است.
(دعهم فان التراب ربيع الصبيان)[16]
يكي از ويژگيهاي پيامبر(ص) هم بازي با فرزندان بود. او هميشه با فرزندان حضرت زهرا همبازي ميشد، آنان را در آغوش گرفته بر دوش و پشت خود سوار ميكرد. جابر ميگويد: بر پيامبر(ص) وارد شدم ديدم كه حسن و حسين(ع) بر پشت آن حضرت سوارند و پيامبر(ص) براي آنان زانو زده و خم شده است و ميفرمايد: چه شتر خوبي داريد و چه بار خوبي هستيد شما. «نِعْمَ الْجَمَلُ جَمَلُكُمَا وَ نِعْمَ الْعَدْلانِ أَنْتُمَاٍ». همين طور عمر بن خطاب ميگويد: حسن و حسين را سوار بر دوش رسول خد(ص) ديدم گفتم: چه اسب خوبي داريد شما. رسول خد(ص) فرمود: و چه سواران خوبي هستند اين دو. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) وَ نِعْمَ الْفَارِسَانِ هُمَا» [17]
پس همبازي با كودكان جزء سنت و سيره رسول خد(ص) است. ما نه تنها در بسياري اوقات حق منع كردن دويش، پرش و تفريح فرزندان خود را نداريم كه حتي وظيفه داريم با آنان هم آوا شده لحظات شاد و كودكانه را براي بچهها فراهم ساخته و محيط مناسب براي شادي آنها را ترتيب دهيم.
2. انتخاب نام نيك براي كودكان
يكي از مهمترين حقوق فرزندان و كودكان بر والدين نامگذاري نيك و شايسته است. اولاد هميشه حقير و كوچك نميمانند، بزودي آنها قد كشيده در ميان اجتماع وارد خواهند شد، ارتباطات دنياي امروز بسيار گسترده است و هر انساني جهت اشتغال و كسب در آمد با چندين نفر ديگر در تعامل ميباشند.
كودكان در بدو تولد قادر به انتخاب و گزينش نام نيك براي خود نيستند، و خداوند اين حق را براي والدين داده است، از طرف ديگر انتخاب اسم يك ضرورت است و انسان فاقد مسمي قابل تعريف و تشخيص نخواهد بود. خداوند در قرآن كريم ميفرمايد: ]يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ[ حجرات / (13) اى مردم! ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را تيرهها و قبيلهها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد (اينها ملاك امتياز نيست،) گرامىترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست خداوند دانا و آگاه است!. مهمترين فلسفه نامگذاري همين است كه انسان قابل خطاب باشد و ديگران بتوانند بخوبي با او ارتباط بر قرار نمايد.
اسامي حقير و پست، در ادوار طفلي چندان مشخص نيست، اما فرد وقتي فرد بالغ و رشيد گرديد براي خود شخصيت و ارزش قايل خواهد شد. و اسم پست ميتواند براي او آزار دهنده باشد، لذا ممكن است بر خلاف ميل والدين خود اقدام بهتغيير نام كند و اين ميتواند سر آغاز مخالفت با انتخاب والدين باشد.
براي اينكه در آينده چنين مشكلاتي حادث نگردد و دامنگير خانوادهها نشود رسول خد(ص) سفارش نموده اسم نيكو براي اولاد برگزينيد و آن را بهعنوان يك حق از طرف فرزندان بهعهدة والدين قرار داده و فرموده است: «حق الولد على الوالد أن يحسن اسمه»[18] همچنين ميفرمايد: «إنكم تدعون يوم القيامة بأسمائكم وأسماء آبائكم ، فأحسنوا أسمائكم»[19] يعني شما در روز قيامت بهنام خود و پدران تان خوانده ميشويد پس در انتخاب نام نيك اهتمام كنيد.
3. رعايت تساوي بين كودكان
يكي ديگر از حقوق كودكان از نظر رسول خد(ص) رعايت تساوي، توازن و عدالت بين فرزندان است. تساوي بين كودكان در خانوادههاي پر جمعيت بهعنوان يك مشكل در آمده است. انسانها داراي توانايي و استعداد متفاوت ميباشند. ممكن است اين تفاوتها در خانوادهها خودش را نشان دهد. بعض از فرزندان در جلب نظر والدين مهارتهاي خاص دارند، و شگردهاي ويژه بهكار ميبرند تا امتيازات بيشتري تحصيل نمايند.
اما والدين نبايد جوگير شوند و تحت تأثير جو قرار گيرند و از حالت اعتدال خارج گردند، بلكه آنها وظيفه دارند كه مهر، عاطفه و بخشش خود را بين آنان بهتساوي تقسيم نماند تا موجب عقده حقارت و انتقام جويي بين آنان ايجاد نگردد. البته بعض امتيازات به تناسب اوضاع و شرايط طبيعي است و نميشود راجع به آن توصيه هم نمود. مثل بالغ شدن يكي از فرزندان يا رسيدن به سن رشد و كمال يا كسب تجارب و كسب مقامات علمي يا تفاوت بين فرزندان ذكور و اناث. والدين لازم است كه بهكوشش و پشت كار آنان احترام بگذارند. اما در تقسيم فرصتها و پشتيبانيها امتياز قايل شدن بيعدالتي خواهد بود. و آنچه كه مورد نكوهش قرار گرفته و بهعنوان برخورد تبعيض آميز تلقي شده اين است كه در تقسيم امتيازات مادي، والدين دچار ظلم ناروا گردند.
بنابراين پيامبر(ص) در اين راستا فرمايشات بسيار گرانسنگي نموده است كه توجه بهآن ميتواند بحرانهاي داخلي خانوادهها را حل نمايد و راه گشاي مناسب براي ايجاد تساوي بين اعضاء خانواده باشد. همان طور كه ميفرمايد: «ساووا بين أولادكم في العطية، فلو كنت مفضلا أحدا لفضلت النساء» در دادن هديه بين فرزندان خود مساوات را رعايت كنيد و اگر بنا است كسي را ترجيح دهيد بايد دختران را نسبت به پسران مقدم كنيد. يا فرمود: «اعدلوا بين أولادكم في النحل كما تحبون أن يعدلوا بينكم في البر واللطف» ميان فرزندان خود در عطا و بخشش بهعدالت رفتار كنيد، همان طور كه دوست داريد آنان نيز، در احترام و محبت ميان شما عادلانه عمل كنند. يا فرمود: «اتقوا الله واعدلوا بين أولادكم كما تحبون أن يبروكم» از خدا بترسيد و ميان فرزندان خود بهعدالت رفتار كنيد، همان طور كه شما نيز دوست داريد آنها اطاعت و احترامتان كنند. يا فرمود: «إن الله تعالى يحب أن تعدلوا بين أولادكم حتى في القُبَل» [20] خداوند متعال دوست دارد كه ميان فرزندان خود يكسان عمل كنيد، حتي در بوسيدن آنان. يا فرمود: « اعدلوا بين أولادكم في السر كما تحبون أن يعدلوا بينكم في البر و اللطف»[21] ميان فرزندان خود در نهان بهعدالت رفتار كنيد، همان گونه كه شما خود نيز دوست داريد آنان در احترام و محبت (نسبت بهشما) بهعدالت رفتار كنند.
4. تأديب كودكان
حق ديگر كودكان تأديب و تربيت صحيح آنان است، انسان در بدو تولد فاقد هر نوع انديشه و خلاقيت است، اما استعداد فوقالعاده جهت فراگيري و آموزش دارد. اگر در دوران طفوليت اين ظرفيت و قابليتها با اصول علمي اشباع نشود جاي آن را مشاهدات و تجربيات اضافي، مضر و كم مصرف پر خواهد نمود، بهطوري كه ميان نياز و اندوخته اصطكاك ايجاد خواهد شد. و اين ميتواند براي آينده كودك زيانبار باشد.
كارشناسان تربيتي معتقد اند: «كودك در اوايل وجود، هنوز شكل نگرفته و براي هر يك از سعادت و شقاوت قابليت دارد. ميتواند يك انسان كامل گردد و ميتواند بهصورت يك حيوان پست و فرومايه در آيد. سعادت و شقاوت آيندة هر فرد بهكيفيت پرورش او بستگي دارد».[22]
استاد شهيد مرتضي مطهري ميفرمايد: «تربيت در انسان بايد بر شكوفا كردن روح باشد، آيا دورههاي مختلف هم از اين نظر فرق ميكند يا نه؟ مسلم فرق ميكند. بعضي دورهها تناسب و موقعيت بسيار بهتري براي شكوفا شدن استعدادها دارد، همين دوره بعد از هفت سالگي، دورة بسيار مناسبي است براي شكوفا شدن روح از انواع استعدادها و لذا جزء بهترين دوران عمر هركسي همان دوران محصل بودن او است»[23]
ما در تربيت فرزندان خود احتياج به الگوهاي مناسب داريم، و چه اسوة بالاتر از رفتار پيامبر أعظم(ص) در اين راستا ميتواند باشد؟ بدون شك راهنمايي آن حضرت ميتواند كمك بسيار مؤثر و سودمند براي آينده فرزندان ما باشد و بكار گيري آن، هم سرنوشت فرزندان ما را تغيير داده و بهسوي كمال سوق خواهد داد و تأكيد حضرت نيز خود گواه اين مطلب ميباشد كه بارها فرموده است: «أدبوا أولادكم على ثلاث خصال : حب نبيكم ، وحب أهل بيته ، وقراءة القرآن ، فان حملة القرآن فظل الله يوم لا ظل إلا ظله مع أنبيائه وأصفيائه» فرزندان خود را بر سه خصلت تربيت كنيد: دوست داشتن پيامبر تان، دوست داشتن اهل بيت او و قرآن خواندن، چون حافظان قرآن روز قيامت در پناه خدا و با انبياء و برگزيدگان او اند. و باز فرمود: «أكرموا أولادكم ، وأحسنوا آدابهم» بهفرزندان خود احترام بگذاريد و آنان را نيكوتر تربيت نماييد. و باز فرمود: «ما نَحَلَ والِد وَلَدَهُ افضَلَ من أدبٍ حسنٍ»[24] هيچ پدري بهفرزند خود چيزي بهتر از تربيت نيكو نبخشيد.
از اين فرمايشات گوهر بار بهخوبي روشن ميشود كه رسول خد(ص) نسبت بهاطفال تا چه ميزاني عنايت و ملاطفت داشته و تا چه ميزاني اهتمام بهتريبت و أدب آنان نموده است؟ چون ساختار آينده امت اسلامي را فرزندان مسلمانان شكل ميدهند. اگر اين زير ساختها درست پايگذاري نگردد امنيت امت اسلامي بهمخاطره قرار ميگيرد، لذا عنايت خاص رسول معظم(ص) اين بوده كه نسبت به تربيت نسل مسلمانان توجه كافي صورت بگيرد تا هيچ خطري اين امت را تهديد نكند و با ارائه اين الفاظ زيبا سعي كرده تا مسلمانان را نسبت بهحقوق مسلم اولاد خود منتبه سازد.
5. آموزش كودكان
از نظر پيامبر اسلام حق ديگر كودكان آموزش آنان است، چون دين آن حضرت روي آموزش عنايت خاص داشته كه در قرآن كريم طي آيات متعدد بهآن اشاره شده است (مثل آنچه كه در سور مباركه علق و ديگر آيات الهي آمده است).
در خصوص آموزش فرزندان، پيامبر(ص) روي چند محور تأكيد فراوان دارد كه والدين بايد آن را رعايت كند. يكي از اين محورها آموزش قرآن است، رسول خد(ص) ياد دادن قرآن را بهعنوان يك حق مطرح كرده و پدران را ملزم بهأداي آن نموده است. دومين محور از ديدگاه رسول أعظم تأكيد روي آموزش شنا و تير اندازي است كه باز بهعنوان يك حق روي آن تأكيد شده كه پدران وظيفه دارند فرزندان خود را با اين فنون آشنا و مجهز سازند. چون اين دو فن از رشتههاي ورزش مفرح شمرده ميشود و تأثير فراوان روي شادابي و طراوت بچهها ميگذارد.
سومين محور اين است كه پدر لازم است تكيه گاه و مددكار فرزندان خود بوده و او را در سراشيبي زندگي ياري رساند، همان طور كه ميفرمايد: «عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِيعبد الله(ع) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): رَحِمَ اللَّهُ وَالِدَيْنِ أَعَانَا وَلَدَهُمَا عَلَى بِرِّهِمَا» [25] خدا رحمت كند پدران و مادراني را كه فرزندانشان را بر نيكي كردن بهخودشان كمك كنند. و نيز فرمود: (عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): رَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَعَانَ وَلَدَهُ عَلَى بِرِّه)ِ[26] خدا رحمت كند پدري را كه فرزندش را بر نيكي كردن بهخود كمك كند.
توفيق در زندگي وابسته بهدانش و تجربه است، اما تايم عمر انسان بهاندازهاي نيست كه بهخوبي و مهارت تمام دانش اندوزي و كسب تجربه نمايد، لذا اگر بخواهيم قلههاي پيروزي را بهسرعت پشت سر بگذاريم ناگزير از انتقال تجارب و مهارتهاي ضروري بههمديگر هستيم، هرچه سرعت انتقال بالاتر باشد شانس ظفرمندي نيز افزايش پيدا ميكند. با توجه بهقلت فرصت و ضرورت دانش اندوزي است كه سخنان رسول اكرم(ص) عمق يافته و روش عملي آن جناب بيشتر دست يار ما ميگردد، و زودتر به نتيجه ميرساند. طبيعي است كه حضرت آنچه را كه فرموده خود اولين كسي بوده كه بر صحت آن اعتقاد داشته و عملي ساخته و اصحاب خود را نيز در آن جهت سوق داده باشد. بنابراين اگر بخواهيم از سنت رسول أعظم(ص) بهرهمند شويم لازم است كه به ژرفاي اين سنت نفوذ كنيم و تمام زواياي آن را مورد نظر و توجه قرار دهيم تا استعداد خود را شكوفا سازيم و بتوانيم اندوختههاي خود را افزايش دهيم.
6. ازدواج فرزندان
كودكان پس از مدتي بهسن رشد و كمال ميرسند، نيازهاي آنان افزايش يافته و به تناسب آن توقعات شان هم بالاتر ميرود. با توجه به حساسيت اين دوره و وجود زمينههاي كجروي و انحراف، ميتوان به عمق ديدگاه رسول اكرم(ص) رسيد و اين كه چرا حضرت فرموده است: «إن من حق الولد على والده أن يزوجه إذا بلغ»[27] از جمله حقوق فرزند بر پدرش اين است كه هر گاه به سن بلوغ رسيد او را همسر دهد.
تزويج و تشكيل خانواده پس از قابليت يافتن، جزء الزامات قوانين شرعي بوده و عقلاً نيز ضرورت آن انكار ناپذير است. هر چند كه بحث ما روي حقوق كودك است ولي حق تزويج پس از رسيدن به سن رشد و تكليف نيز در ادامهي حقوق كودك قرار دارد و جزء الزامات شرعي و عرفي ميباشد: پس طرح و ياد آوري آن منافات با مبحث مورد نظر ندارد و ميتواند در راستاي ساير حقوق كودك قابل تذكر باشد.
شريعت اسلام كه بر خاسته از كتاب، سنت و ساير ادله ميباشد، تأكيد فراوان روي عملي سازي و عينيت دهي اين امر مقدس دارد و در منابع روايي بهعنوان مستحب مؤكد مورد عنايت واقع شده و از زبان رسول أعظم(ص) نقل شده كه: «وَ مِنْ سُنَّتِيَ النِّكَاحُ» يافرمود: «وَ إِنَّ مِنْ سُنَّتِيَ النِّكَاحَ»[28] و از جملة سنت من نكاح است.
فقها با توجه به اين احاديث شريف بخشي از فقه را بهبيان احكام نكاح اختصاص داده و در باب مقدمات نكاح تأكيد جدي بر التزام ازدواج نموده و والدين را به عنوان اين كه اولي به امور فرزندان خود اند و مصالح آنها را از هركسي ديگر سريعتر تشخيص ميدهند اين افتخار را يافته اند كه آخرين مسؤليت پدري خود را به فرجام رساند و جهت تحقق اين امر خير، آستين همت بالا زند تا با اقدام بهموقع خود (ضمن فراهم سازي زمينههاي تزويج) شاهد پرشكوه ترين صحنههاي زندگي اولاد خود باشند تا جاي كه در فرهنگ اسلامي آخرين آرزوي والدين ديدن فرزندان در رخت عروسي و دامادي بوده و توجه مسلمانان به آن قابل تحسين ميباشد.
7. احترام خاص دختران
بخشي از كودكان ما جنس مؤنث هستند، إناث بهخاطري كه پس از دورة كودكي بايد منزل پدري خود را ترك كرده زندگي جديدي را در محيط غريب آغاز نمايند، ميشود گفت: بهترين دورة عمر آنها زندگي در سايه پر مهر والدين ميباشد. به تجربه ثابت شده كه همه دختران شانس بالا و اقبال موفقيت آميز در خانه شوهر ندارند. ما هر روز متأسفانه شاهد از هم گسيختگي كانونهاي خانوادهها هستيم و ميزان ناكامي دختران در خانه بخت قابل توجه ميباشد.
از آنجا كه ما باور داريم كه رسول خد(ص) براي تربيت، تبليغ و تكامل بشر از سوي خداوند مبعوث گرديده است و هيچ حكمي و كلامي را بدون علت بزبان جاري نميكند. همان طور كه قرآن ميفرمايد: و هرگز از روى هواى نفس سخن نمىگويد، آنچه مىگويد چيزى جز وحى كه بر او نازل شده نيست! ]وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى، إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى[ النجم 53 / (3 و 4) پس سنت رسول خد(ص) نيز در امتداد وحي الهي و الهام گرفته از انفاس قدسي ميباشد.
قرآن در مورد فرهنگ جاهلي ميفرمايد: در حالى كه هر گاه به يكى از آنها بشارت دهند دختر نصيب تو شده، صورتش (از فرط ناراحتى) سياه مىشود و به شدّت خشمگين مىگردد، بهخاطر بشارت بدى كه به او داده شده، از قوم و قبيله خود متوارى مىگردد (و نمىداند) آيا او را با قبول ننگ نگهدارد، يا در خاك پنهانش كند؟! چه بد حكم مىكنند!. ]وَ إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالاُنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظيمٌ يَتَوارى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ أَ يُمْسِكُهُ عَلى هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ أَلا ساءَ ما يَحْكُمُونَ[ النحل 16/ (58 و59) حمزه بن حمران در حديثي مرفوع ميگويد: مردي در خدمت پيامبر(ص) بود كه خبر بهدنيا آمدن فرزندش را به او دادند، رنگش برگشت. پيامبر فرمود: چه شده است؟ عرض كرد: خير است. پيامبر فرمود: بگو. عرض كرد: وقتي از خانه بيرون آمدم همسرم درد زايمان داشت و حالا برايم خبر آوردند كه دختر زاييده است. پيامبر(ص) فرمود: سنگيني او روي زمين است و بر سرش آسمان سايه ميافكند و خدا روزيش ميدهد و او يك دستة گل است كه ميبويي. «فَقَالَ لَهُ النَّبِيُّ(ص) الأَرْضُ تُقِلُّهَا وَ السَّمَاءُ تُظِلُّهَا وَ اللَّهُ يَرْزُقُهَا وَ هِيَ رَيْحَانَةٌ تَشَمُّهَا».
باز فرمود: خداوند تبارك و تعالي به زنان مهربانتر از مردان است. هيچ مردي نيست كه زني از محارم خود را خوشحال سازد، مگر اين كه خداي متعال در روز قيامت او را شادمان گرداند. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى الإِنَاثِ أَرْأَفُ مِنْهُ عَلَى الذُّكُورِ وَ مَا مِنْ رَجُلٍ يُدْخِلُ فَرْحَةً عَلَى امْرَأَةٍ بَيْنَهُ وَ بَيْنَهَا حُرْمَةٌ إِلا فَرَّحَهُ اللَّهُ تَعَالَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ»[29] ابن مسعود ميگويد: از رسول خد(ص) شنيدم كه فرمود: هركه دختري داشته باشد و او را نيكو تربيت كند و به خوبي آموزش دهد و از نعمتهاي كه خداوند ارزانيش كرده او را به وفور بهرهمند سازد، آن دختر براي وي مانع و پردهأي در برابر آتش دوزخ خواهد بود. (عن ابن مسعود قال سمعت النبي(ص) يقول: من كانت له ابنة فأدبها وأحسن أدبها وعلمها وأحسن تعليمها وأوسع عليها من نعم الله التي أوسع عليه كانت له منعة وسترا من النار)[30]
بنابراين پيامبر(ص) در امتداد مبارزه با فرهنگ جاهليت و اصلاح ساختار جامعه تلاش كرد تا جايگاه كودك دختر را در خانوادهها استوار سازد و حفظ حرمت و احترام او را براي والدين شفاف نمايد تا در هيچ برهة از تاريخ كسي به خود اجازه ندهد نسبت به دختران دهنكجي نمايد.
تذكر
آنچه در اين مختصر مورد عنايت قرار گرفت بررسي كلي و جامع سنت رسول اكرم(ص) در مورد حقوق كودك نيست، بلكه شمة از چشمه سار نوراني پيامبر گرامي(ص) بود كه در حد يك نوشتهاي كوتاه مورد كنكاش قرار گرفت اما نگاه عميق در اين خصوص نيازمند فرصت وسيع و مجالي كافي است كه اگر توفيق رفيق گرديد در نوبت ديگر به آن پرداخته خواهد شد.
جمع بندي و نتيجه
كودكان عصاره وجودي انسان، و ثمرة زندگي ميباشند، همان طور كه انسان موجود كريم و قابل احترام است، كودكان نيز قابليت و شايستگي تكريم را دارا هستند. بنابراين لازم است كه در هر برهه بر حقوق آنها توجه شود و رعايت آن جزء سرخط زندگي قرار گيرد.
پيامبر عزيز اسلام(ص) در بدو بعثت و نيز پس از حاكميت و تشكيل حكومت، در سنت درخشان خود مسير روشن و يادگار تابناك براي امت اسلامي بر جاي نهاد، كه اينك در آثار علما، محدثان و مورخان ثبت گرديده و در امتداد تاريخ نسل اندر نسل دست به دست شده تا در اختيار بشر امروزي قرار گرفته است. در اين سنت، مترقي ترين قانون زندگي تجلي يافته، كه اگر به درستي مورد استفاده قرار گيرد نهتنها در حق كودكان كه حتي در حق هيچ بشري روي زمين اجحاف و ستم نخواهد شد.
پس اگر در جوامع مسلمين كجروي است دليل آن ناآشنايي با فرامين حيات بخش اسلام و سيره نوراني نبي اكرم(ص)ميباشد. يا اين كه ما عادت نكرده ايم زندگي در سايه قانون را جدي تلقي نمايم، لذا با مشكلات عديده مواجه هستيم. پس راه حل معضلات اجتماعي ما و زدودن ظلم و بيعدالتي از جامعه، برگشت به قوانين شرعي و التزام به مقررات ديني است و همين طور فهم و تبيين درست احكام خدا و درك درست سنت و اعتقاد به درستي و اهتمام به رعايت تمام جزئيات آن. در اين نوشتار كوتاه ديديم كه رسول خد(ص) به شايستگي تلاش كرد تا عملاً و قولاً ثابت كند كه كودكان چه موجودات ارزشمندي هستند و چه حقوقي در جامعه ميتوانند داشته باشند و چه رفتار در خور شأن كودكان نمود تا خط روشني باشد براي تمام كساني كه به انسانيت و كرامت انساني ميانديشند.
پي نوشتها:
[1] . محمد جعفر لنگرودي، مبسوط در ترمينولوژي حقوق،ص 2352، ج 3، چاپ دوم 1381، نشر گنج دانش.
[2] . همان، ج 2، ص 882.
[3] . حبيب الله طاهري، حقوق مدني، ص 124؛ ج 1، چاپ دوم 1376، دفتر انتشارات اسلامي قم.
[4] . سيد روح الله الموسوي الخميني، تحرير الوسيله، الجزء الثاني، ص 12، القول في الصغر، چاپ سوم 1408هـق، مؤسسه اسماعليان قم.
* دانش پژوه كارشناس ارشد
[5] . الدكتور وهبه الزحيلي، الفقه الاسلاميه و ادلته، ص 4467 ج 6، الطبعه الرابعه 1418 هـ0ق-1997م دارالفكر بدمشق.
[6]. ويل دورانت، تاريخ تمدن، جلدهاي 1، 2، و 3 صفحات 854، 318 و 66، مترجمان احمد آرام، عسكري پاشاني و امير حسين آريان پور، چاپ نهم 1382، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، تهران.
[7]. سيد محمد باقر حجتي، اسلام تعليم و تربيت، ص 171، چاپ 1358، دفتر نشر فرهنگ اسلامي تهران.
[8] . الشيخ الطوسي، المبسوط، ج 7 ص 4، صححه وعلق عليه محمد الباقر البهبودي، عنيت بنشره ،المكتبة المرتضوية لإحياء الآثار الجعفرية ،چاپ حيدري 1351 ش.
[9] . رضى الدين حسن بن فضل طبرسى، مكارم الأخلاق،ص 16، چاپ 1412 هـ.ق، انتشارات شريف رضى، قم
[10] . أبي داود سليمان بن الاشعث السجستاني الازدي، سنن ابي داود، ج 4، ص 147، ح 5202 و 5203، چاپ اول دارإبن حزم، بيروت لبنان
[11] . ابي بكر أحمد بن الحسين بن علي البيهقي،،وفات 458هـق، السنن الكبير، ج 9، ص 53، المطبعه دارالفكر النشر: دارالفكر، بيروت لبنان، بيتا.
[12] . رضى الدين حسن بن فضل طبرسى، مكارم الأخلاق، پيشين، ص 25.
[13] . شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 483، ح 4707، انتشارات جامعه مدرسين قم، 1413 هـق. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة، ج 21، ص 486، ح 27695، مؤسسه آل البيت عليهمالسلام قم، 1409 هـق.
[14] . المتقي الهندي، كنز العمال، پيشين، ج 16، ص 586، ح 45958.
[15] . ابن ابى الحديد معتزلى، شرح نهج البلاغة، ج 17، ص 272، انتشارات كتابخانه آيت الله مرعشى قم، چاپ 1404 هـق.
[16] . الحافظ نور الدين علي بن ابي بكر الهيثمي، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، المتوفى سنة 807 بتحرير الحافظين الجليلين: العراقي وابن حجر، ج 8، ص 195، چاپ 1408 ه 1988م، دار الكتب العلمية بيروت لبنان.
[17] . علامه مجلسى، بحار الأنوار، ج 43، ص 285، ح 50، مؤسسة الوفاء بيروت - لبنان، 1404 هـق.
[18] . العلامة علاء الدين على المتقى بن حسام الدين الهندى، المتوفى سنة 975، تحقيق محمود عمر الدمياطىّ، كنزالعمال فى سنن الأقوال و الأفعال،ج 16، ص 416، ح 45191 الي 45193، الطبعة الاولى 1419 هق، 1998 ميلادى، دار الكتب العلمية، بيروت لبنان.
[19] . همان ج 16، ص 418 ح 45201.
[20] . المتقي الهندي، كنز العمال، پيشين، ج 16، ص 444، ح 45346 و 45347 و ص 445، ح 45348 الي 45358.
[21] . رضى الدين حسن بن فضل طبرسى، مكارمالأخلاق، پيشين، ص 220
[22] . ابراهيم اميني، آيين تربيت، ص 11، چاپ دوازدهم 1368، انتشارات اسلامي، تهران.
[23] . مرتضي مطهري، تعليم و تربيت در اسلام، ص 63، چاپ 24 1273، انتشارات صدرا تهران.
[24] . المتقي الهندي، كنز العمال، پيشين، ج 16، ص 456، ح 45409 الي 45411.
[25] . محدث نورى، مستدرك الوسائل، ج 15، ص 168، ح 2، 5، 7، و 9، مؤسسه آل البيت قم، 1408 هـق.
[26] . ثقة الاسلام كلينى، الكافي، ج 6، ص 50، ح 6، دار الكتب الإسلامية تهران، 1365 هـش.
[27] . المتقي الهندي، كنز العمال، پيشين، ج 16، ص 457، ح 45416. . رضى الدين حسن بن فضل طبرسى، مكارمالأخلاق، پيشين، ص 220.
[28] . شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة، ج 20، ص 107، ح 25158 و 25159، مؤسسه آل البيتA قم، 1409 هـق.
[29] . ثقة الاسلام كلينى، الكافي، پيشين، ج 6، ص 5، ح 6، 7.
[30] . الحافظ نور الدين علي بن ابي بكر الهيثمي، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، پيشين، ج 8، ص 158.
منبع: فصلنامه فقه پژوهان