حضرت خديجه (سلام الله عليها) مادر امت
محمدمحسن طبسى
سخن از خديجه، سخن از يك دنيا عظمت و پايداري و استقامت در راه هدف است. به حق قلمفرسايي در باره كسي كه خداوند بر او سلام و درود فرستاد، بسي مشكل است. اما به مصداق «مالا يدرك كلّه لا يترك كلّه،» به بررسي گوشههايي از شخصيت و زندگي اين بزرگ بانو ميپردازيم:
ولادت و خانواده
خديجه عليهاالسلام 68 سال قبل از هجرت بدنيا آمد.(1) خانوادهاي كه خديجه را پرورش داد، از نظر شرافت خانوادگي و نسبتهاي خويشاوندي، در شمار بزرگترين قبيلههاي عرب جاي داشت. اين خاندان در همه حجاز نفوذ داشت. آثار بزرگي و نجابت و شرافت از كردار و گفتار خديجه پديدار بود.(2)
خديجه از قبيله هاشم بود و پدر و اقوامش از ثروتمندان قريش بودند. پدرش خويلدبن اسد قريشي نام داشت. مادرش فاطمه دختر زائد بن اصم بود.(3)
اخلاق خديجه عليهاالسلام
خديجه در بين اقوام خود يگانه و ممتاز و ميان اقران كم نظير بود. او به فضيلت اخلاقي و پذيراييهاي شايان بسيار معروف بود و بدين جهت زنان مكه به وي حسد ميورزيدند.
دخترت خويلد در سجايا و كمالات اخلاقي زبانزد و نمونه بود و به حق ايشان كُفو خوبي براي پيامبر صلياللهعليهوآله بود. بيترديد ميتوان گفت كه اين سجايا و فضايل اخلاقي سبب شد تا خديجه براي همسري پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله شايسته شمرده شود. طبق روايات، او براي پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله ياوري صادق بود.(4)
آيا خديجه عليهاالسلام قبل از پيامبر صلياللهعليهوآله ازدواج كرده بود؟
معروف است(5) اولين كسي كه به خواستگاري خديجه آمد يكي از بزرگان عرب به نام «عتيق بن عائذ مخزومي» بود. او پس از ازدواج با خديجه، در جواني در گذشت و اموال بسياري براي خديجه ارث گذاشت. پس از او «ابيهالة بن المنذر الاسدي» كه يكي از بزرگان قبيله خود او بود، با وي ازدواج كرد. ثمره اين پيوند فرزندي به نام «هند» بود كه در كودكي در گذشت. ابيهاله نيز پس از چندي، وفات يافت و ثروت بسيار از خويش بر جاي نهاد.
هرچند اين مطلب كه پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله سومين همسر خديجه بود و جز عايشه با دوشيزهاي ازدواج نكرد، نزد عامه و خاصه معروف است؛ ولي مورد تأييد همگان نيست. جمعي از مورخان و بزرگان، نظر مخالف دارند؛ براي مثال «ابوالقاسم كوفي»، «احمد بلاذري»، «علم الهدي»، (سيدمرتضي) در كتاب «شافي» و «شيخ طوسي» در «تلخيص شافي» آشكارا ميگويند كه خديجه، هنگام ازدواج با پيامبر، «عذرا» بود. اين معنا را علامه مجلسي نيز تأييد كرده است. او مينويسد: «صاحب كتاب انوار و البدء» گفته است كه زينب و رقيه دختران هاله، خواهر خديجه بودند.(6)
برخي از معاصران نيز چنين ادعا كردهاند و براي اثبات ادعاي خود كتابهايي نوشتهاند.(7)
آشنايي با حضرت محمد صلياللهعليهوآله
فضايل اخلاقي خديجه، بسياري از بزرگان و صاحب منصبان عرب(8) را به فكر ازدواج با وي ميانداخت. ولي خاطرات همسر پيشين به وي اجازه نميداد شوهري ديگر انتخاب كند. تا اينكه با مقامات معنوي حضرت محمد صلياللهعليهوآله آشنا شد و آن دو غلامي كه براي تجارت همراه پيامبر صلياللهعليهوآله فرستاده بود، مطالب و معجزاتي كه از وي ديده بودند، براي خديجه نقل كردند. خديجه فريفته اخلاق و كمال و مقامات معنوي پيامبر صلياللهعليهوآله شد. البته او از يكي از دانشمندان يهود و نيز ورقة بن نوفل، كه از علماي بزرگ عرب و خويشان نزديك خديجه به شمار ميرفت، در باره ظهور پيغمبر آخرالزمان و خاتم الأنبيا صلياللهعليهوآله مطالبي شنيده بود.(9) همه اين عوامل موجب شد تا خديجه حضرت محمد صلياللهعليهوآله را به همسري خود انتخاب كند.
ازدواج خديجه
زفاف خديجه با حضرت محمد صلياللهعليهوآله 2 ماه و 75 روز پس از بازگشت از سفر تجارت شام(10) تحقق يافت. در آن زمان، حضرتمحمد صلياللهعليهوآله 25 سال داشت (11)و خديجه چهل ساله بود.(12) ابن عباس سنّ ايشان را 28 سال نقل ميكند.(13) هرچند بعضي از مورّخان اهلسنّت سعي ميكنند اين سخن را رد كنند؛ چون راوي آن محمد بن صائب كلبي از شيعيان است و آنها او را ضعيف ميدانند.
خديجه به سبب علاقه به حضرت محمد صلياللهعليهوآله و مقام معنوي او با رسول خدا ازدواج كرد و تمام دارايي و مقام و جايگاه فاميلي خود را فداي پيشرفت مقاصد همسرش ساخت.
در عقد ازدواج حضرت محمد صلياللهعليهوآله و خديجه، عبداللّه بن غنم(14) به آنها چنين تبريك گفت:
هنيئاً مريئاً يا خديجة قد جرت
لك الطيرفيما كان منك باَسعد
تزوجت خير البريّة كلّها
و من ذا الذي في الناس مثل محمّد؟
و بشّر به البُرّان عيسي بن مريم
و موسي ابن عمران فياقُرْب موعد
أقرّت به الكتاب قدماً بِاَنّه
رسولٌ من البطحاء هادو مهتد(15)
گوارا باد بر تو اي خديجه كه طالع تو سعادتمند بوده و با بهترين خلايق ازدواج كردي. چه كسي در ميان مردم همانند محمد صلياللهعليهوآله است. محمد صلياللهعليهوآله كسي است كه حضرت عيسي و موسي به آمدنش بشارت دادهاند و كتب آسماني به پيامبري او اقرار داشتند. رسولي كه سر از بطحاء (مكه) در ميآورد و او هدايت كننده و هدايت شونده است.
احترام پيغمبرخدا صلياللهعليهوآله به خديجه
احترام حضرت محمد صلياللهعليهوآله به خديجه، به خاطر عقيده و ايمان او به توحيد بود.(16)
خصال خديجه عليهاالسلام
خديجه از بزرگترين بانوان اسلام به شمار ميرود. او اولين زني بود كه به اسلام گرويد؛ چنان كه عليبن ابيطالب عليهالسلام اولين مردي بود كه اسلام آورد.(17) اولين زني كه نماز خواند، خديجه بود. او انساني روشن بين و دور انديش بود. با گذشت، علاقهمند به معنويات، وزين و با وقار، معتقد به حق و حقيقت و متمايل به اخبار آسماني بود.(18) همين شرافت براي او بس كه همسر رسول خدا صلياللهعليهوآله بود و گسترش اسلام به كمك مال و ثروت او تحقق يافت.(19)
خديجه از كتب آسماني آگاهي داشت و علاوه بر كثرت اموال و املاك، او را «ملكه بطحاء» ميگفتند. از نظر عقل و زيركي نيز برتري فوق العادهاي داشت و مهمتر اينكه حتي قبل از اسلام وي را «طاهره»(20) و «مباركه» و «سيده زنان» ميخواندند.(21) جالب اين است او از كساني بود كه انتظار ظهور پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله ميكشيد و هميشه از ورقةبن نوفل و ديگر علما جوياي نشانههاي نبوت ميشد. اشعار فصيح و پر معناي وي در شأن پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله از علم و ادب و كمال و محبت او به آن بزرگوار حكايت ميكند.(22) نمونهاي از اشعار خديجه در باره پيامبراكرم صلياللهعليهوآله چنين است:
فلوانّني امسيتُ في كل نعمة
و دامت لي الدنيا و تملك الاكاسرة
فما سُوِّيت عندي جناح بعوضة
اذا لم يكن عيني لعينك ناظرة(23)
اگر تمام نعمتهاي دنيا از آن من باشد و ملك و مملكت كسراها و پادشاهان را داشته باشم، در نظرم هيچ ارزش ندارد زماني كه چشم به چشم تو نيافتند.
ديگر خصوصيت خديجه اين است كه او داراي شمّ اقتصادي و روح بازرگاني بود و آوازه شهرتش در اين امر به شام هم رسيده بود.(24)
البته سجاياي اخلاقي حضرت خديجه چنان زياد است كه قلم از بيان آن ناتوان است. پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله ميفرمايد:
«افضل نساء اهل الجنّة خديجه بنت خويلد و فاطمه بنت محمد و مريم بنت عمران و آسيه بنت مزاحم.»(25)
پيامبر صلياللهعليهوآله فرمود: هرگز از تو تقصيري نديدم و نهايت تلاش خود را به كار بردي. در خانهام بسيار خسته شدي و
اموالت را در راه خدا مصرف كردي. چه ميتوان گفت در شأن كسي كه مايه آرامش و تسلاي خاطر رسول خدا صلياللهعليهوآله بود؟! در تاريخ ميخوانيم:
«حضرت محمد صلياللهعليهوآله هر وقت از تكذيب قريش و اذيتهاي ايشان محزون و آزرده ميشدند، هيچ چيز آن حضرت را مسرور نميكرد مگر ياد خديجه؛ و هرگاه خديجه را ميديد مسرور ميشد»(26)
ذهبي ميگويد: مناقب و فضايل خديجه بسيار است؛ او از جمله زنان كامل، عاقل، والا، پايبند به ديانت و عفيف و كريم و از اهل بهشت بود. پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله كراراً او را مدح و ثنا ميگفت و بر ساير امّهات مؤمنين ترجيح ميداد و از او بسيار تجليل ميكرد. به حدي كه عايشه ميگفت: بر هيچ يك از زنان پيامبر صلياللهعليهوآله به اندازه خديجه رشك نورزيدم و اين بدان سبب بود كه پيامبر صلياللهعليهوآله بسيار او را ياد كرد.(27)
درود خدا بر خديجه
خديجه كبربي چنان مقام والايي داشت كه خداوند عزّوجل بارها بر او درود و سلام فرستاد. طبق روايتي از حضرت امام محمد باقر صلياللهعليهوآله : پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله هنگام باز گشت از معراج، به جبرئيل فرمود: «آيا حاجتي داري؟»
جبرئيل عرض كرد: خواستهام اين است كه از طرف خدا و من به خديجه سلام برساني»(28)
در روايتي ديگر ميخوانيم:
روزي خديجه به طلب رسول خدا صلياللهعليهوآله بيرون آمد. جبرئيل به صورت مردي با وي رو به رو شد و از خديجه احوال رسولخدا صلياللهعليهوآله را پرسيد. خديجه نميتوانست بگويد رسول خدا صلياللهعليهوآله در كجا به سر ميبرد. او ميترسيد اين مرد از كساني باشد كه قصد كشتن پيغمبر صلياللهعليهوآله را دارد. وقتي كه خدمت آن حضرت رسيد و قصه باز گفت، حضرت محمد صلياللهعليهوآله فرمود: «آن جبرئيل بود و امر كرد كه از خدا تو را سلام برسانم.»(29)
نقش خديجه در پيشبرد اسلام
وقتي حضرت خديجه دريافت كه سعادتمند شده، هرچه داشت در راه پيشرفت و موقعيت پيغمبر اسلام صلياللهعليهوآله انفاق كرد. او تمام اموال خويش را به پيامبر صلياللهعليهوآله بخشيد و در راه نشر اسلام به مصرف رساند. تا جايي كه هنگام ارتحال، پارچهاي براي كفن نداشت.
ابن اسحاق جملهاي در شأن خديجه دارد كه گوياي همكاري و صداقت او در پيشبرد اسلام است. او ميگويد: «خديجه ياور صادق و با وفايي براي پيامبر صلياللهعليهوآله بود و مصيبتها در پي رحلت خديجه و ابوطالب بر پيامبر صلياللهعليهوآله سرازير شد.»(30)
گويا اين دو، در برابر هجوم ناملايمات بر پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله ، سدي بلند و مستحكم بودند.
اين جمله، معروف كه اسلام رهين اخلاق پيامبر صلياللهعليهوآله ، شمشير علي عليهالسلام ، و اموال خديجه است(31) از نهايت همكاري و صداقت خديجه پرده بر ميدارد.
فرزندان خديجه
در تعداد فرزندان حضرت خديجه، ميان مورّخان اختلاف است. به گفته مشهور: ثمره ازدواج رسول خدا و خديجه، شش فرزند بود.
1 ـ هاشم. 2 ـ عبداللّه. به اين دو «طاهر» و «طيّب» ميگفتند.(32). 3 - رقيه. 4 ـ زينب 5 ـ ام كلثوم. 6 ـ فاطمه.
رقيه بزرگترين دخترانش بودو زينب، ام كلثوم و فاطمه به ترتيب پس از رقيه قرار داشتند. پسران خديجه پيش از بعثت پيامبر صلياللهعليهوآله ، بدرود زندگي گفتند. ولي دخترانش، نبوت پيامبر صلياللهعليهوآله را درك كردند.(33)
گروهي از محققان معتقدند: قاسم و همه دختران رسول خدا صلياللهعليهوآله پس از بعثت به دنيا آمدند و چندروز پس از پيامبر خدا صلياللهعليهوآله به مدينه هجرت كردند.(34)
وصيت خديجه
حضرت خديجه عليهاالسلام سه سال قبل از هجرت بيمار شد.(35) پيغمبر صلياللهعليهوآله به عيادت وي رفت و فرمود: اي خديجه، «اما علمت انّ اللّه قد زوّجني معك في الجنة»؛ آيا ميداني كه خداوند تو را در بهشت نيز همسرم ساخته است؟!
آنگاه از خديجه دل جويي و تفقّد كرد؛ او را وعده بهشت داد و درجات عالي بهشت را به شكرانه خدمات او توصيف فرمود.(36)
چون بيماري خديجه شدت يافت، عرض كرد: يا رسول اللّه! چند وصيّت دارم:
من در حق تو كوتاهي كردم، مرا عفو كن.
پيامبر صلياللهعليهوآله فرمود: هرگز از تو تقصيري نديدم و نهايت تلاش خود را به كار بردي. در خانهام بسيار خسته شدي و اموالت را در راه خدا مصرف كردي.
عرض كرد: يا رسول اللّه! وصيت دوم من اين است كه مواظب اين دختر باشيد. ـ و به فاطمه زهرا عليهاالسلام اشاره كرد.ـ چون او بعد از من يتيم و غريب خواهد شد. پس مبادا كسي از زنان قريش به او آزار برساند. مبادا كسي به صورتش سيلي بزند. مبادا كسي بر او فرياد بكشد. مبادا كسي با او برخورد غير ملايم و زنندهاي داشته باشد. اما وصيت سوم را شرم ميكنم برايت بگويم. آن را به فاطمه عرض ميكنم تا او برايت بازگو كند. سپس فاطمه را فرا خواند و به وي فرمود: «نور چشمم! به پدرت رسول اللّه بگو: مادرم ميگويد: من از قبر در هراسم؛ از تو ميخواهم مرا در لباسي كه هنگام نزول وحي به تن داشتي، كفن كني.»
پس فاطمه زهرا عليهاالسلام از اتاق بيرون آمد و مطلب را به پيامبر صلياللهعليهوآله عرض كرد. پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله آن پيراهن را براي خديجه فرستاد و او بسيار خوشحال شد. هنگام وفات حضرت خديجه، پيامبر اكرم صلياللهعليهوآله غسل و كفن وي را به عهده گرفت. ناگهان جبرئيل در حالي كه كفن از بهشت همراه داشت، نازل شد و عرض كرد: يا رسول اللّه، خداوند به تو سلام ميرساند و ميفرمايد: «ايشان اموالش را در راه ما صرف كرد و ما سزاوارتريم كه كفنش را به عهده بگيريم.»(37)
وفات خديجه عليهاالسلام
خديجه در سن 65 سالگي(38) در ماه رمضان(39) سال دهم بعثت در خارج از شعب ابوطالب(40) جان به جان آفرين تسليم كرد. پيغمبرخدا صلياللهعليهوآله شخصاً خديجه را غسل داد، حنوط كرد و با همان پارچهاي كه جبرئيل از طرف خداوند عزوجل براي خديجه آورده بود، كفن كرد. رسول خدا صلياللهعليهوآله شخصاً درون قبر رفت، سپس خديجه را در خاك نهاد و آنگاه سنگ لحد را در جاي خويش استوار ساخت. او بر خديجه اشك ميريخت، دعا ميكرد و برايش آمرزش ميطلبيد. آرامگاه خديجه در گورستان مكه در «حجون» واقع است.(41)
رحلت خديجه براي پيغمبر صلياللهعليهوآله مصيبتي بزرگ بود؛ زيرا خديجه ياور پيغمبرخدا صلياللهعليهوآله بود و به احترام او بسياري به حضرت محمد صلياللهعليهوآله احترام ميگذاشتند و از آزار وي خودداري ميكردند.
ياد خديجه
رسول خدا صلياللهعليهوآله با اين كه بعد از رحلت حضرت خديجه عليهاالسلام با زناني چند ازدواج كرد؛ ولي هرگز خديجه را از ياد نبرد. عايشه ميگويد: هر وقت پيغمبرخدا صلياللهعليهوآله ياد خديجه ميافتاد، ملول و گرفته ميشد و براي او آمرزش ميطلبيد. روزي من رشك ورزيدم و گفتم: يا رسول اللّه، خداوند به جاي آن پيرزن، زني جوان و زيبا به تو داد.
پيغمبر صلياللهعليهوآله ناگهان بر آشفت و خشمگينانه دست بر دست من زد و فرمود: خدا شاهد است خديجه زني بود كه چون همه از من رو ميگردانيدند، او به من روي ميكرد؛ و چون همه از من ميگريختند، به من محبت و مهرباني ميكرد؛ و چون همه دعوت مرا تكذيب ميكردند، به من ايمان ميآورد و مرا تصديق ميكرد. در مشكلات زندگي مرا ياري ميداد و با مال خود كمك ميكرد و غم از دلم ميزدود.(42)
حضرت امام صادق عليهالسلام فرمود: «وقتي خديجه از دنيا رفت، فاطمه كودكي خردسال بود، نزد پدر آمد و گفت: «يا رسول اللّه اُمّي» ؛ مادرم كجاست؟
پيامبر صلياللهعليهوآله سكوت كرد. جبرئيل نازل شد و گفت: خدايت سلام ميرساند و ميفرمايد: به زهرا بفرما، مادرت در بهشت و در كاخ طلايي كه ستونش از ياقوت سرخ است و اطرافش آسيه و مريم هستند، جاي دارد.(43)
سوگند به خدا اى فاطمه(س)! راضى نخواهم شد تا اين كه تو راضى شوى! نه به خدا سوگند راضى نمىشوم مگر آن كه تو راضى شوى! نه به خدا سوگند راضى نخواهم شد مگر آن كه تو رضا شوى!» (8)
پى نوشت ها
1 ـ با توجه به اين كه سن حضرت خديجه هنگام ازدواج با پيامبر(ص) كمتر از سي سال بوده، پس تاريخ ولادت ايشان غير از آن است كه در متن گفته شده است.
2 ـ اعلام النساء، عمر رضا كحاله، ج 1، ص 275.
3 ـ تنقيح المقال، ج 3، ص 77.
4 ـ سيراعلامالنّبلاء، ج 2، ص 114.
5 ـ بحارالانوار، ج 16، ص 10؛ تنقيح المقال، ج 3، ص 77؛ رياحين الشريعه، ج 2، ص 202.
6 ـ تنقيح المقال، ج 3، ص 77.
7 ـ ر.ك: بنات النبي(ص) ام ربائبه نوشته علامه سيد جعفر مرتضي، ص 88.
8 ـ عتبه، شيبه، عقبة بن ابي معيط، ابو جهل و... رياحين الشريعه، ج 2، ص 239.
9 ـ بحار الانوار، ج 16، ص 61.
10 ـ همان، ص 20.
11 ـ زندگاني فاطمه زهرا(س)، حسين عمادزاده، ص 29.
12 ـ بحار الانوار، ج 16، ص 3.
13 ـ زندگاني فاطمه زهرا(س)، ص 29.
14 ـ بحار الانوار، ج 16، ص 12؛ سير اعلام النّبلاء، ج 2، ص 111.
15 ـ يكي از رجال قريش و شاعر بود. (بحار الانوار، ج 16، ص 14.)
16 ـ سفينة البحار، ج 2، ص 570؛ وفات الزهرا(س)، سيد عبدالرزاق مقرّم، ص 7.
17ـ تنقيح المقال، ج 3، ص 77.
18 ـ بحارالانوار، ج 16، ص 21 و 79.
19ـ تنقيح المقال، ج 3، ص 77.
20 ـ سير الاعلام النّبلاء، ج 2، ص 111.
21 ـ رياحين الشريعه، ج 2، ص 207.
22 ـ سير الاعلامالنّبلاء، ج 2، ص 111.
23 ـ بحارالانوار، ج 16، ص 52.
24 ـ زندگاني فاطمه زهرا(س)، ص 31.
25 ـ رياحين الشريعه، ج 2، ص 204.
26 ـ همان، ص 205.
27 ـ سيرالاعلامالنّبلاء، ج 2، ص 111.
28 ـ بحارالانوار، ج 16، ص 7.
29ـ رياحين الشريعه، ج 2، ص 206.
30 ـ سيره ابن هشام، ج 1، ص 426.
31 ـ الصحيح في سيرة النبي الاعظم(ص)، علامه سيد جعفر مرتضي عاملي، ج 3، ص 198.
32 ـ بعضي مدّعي هستند كه پيامبر اكرم(ص) از خديجه دو پسر به نام قاسم و عبداللّه داشت كه ملقّب به طيّب و طاهر بودند نه اين كه غير از قاسم و عبداللّه فرزنداني به نام طيب و طاهر داشته باشد. (رياحين الشريعه، ج 2، ص 267.)
33 ـ فروغ ابديت، ج 1، ص 167.
34 ـ تنقيح المقال، ج 3، ص 77.
35 ـ رياحين الشريعه، ج 2، ص 270.
36 ـ بحار الانوار، ج 19، ص 20.
37 ـ شجره طوبي، ج 2، ص 235؛ پند تاريخ، ج 2، ص 22.
38 ـ چنانكه گفتيم سنّ ايشان كمتر از اين مقدار بوده است.
39ـ سيراعلام النّبلاء، ج 2، ص 112؛ طبق قولي حضرت خديجه(س) در ماه رجب رحلت كرد. (المصباح، ص 566.)
40 ـ بحار الانوار، ج 19، ص 14.
41 ـ همان، ص 21.
42 ـ همان، ج 43، ص 131.
43 - المجالس، ص 110.
منبع: ماهنامه كوثرشماره 34