معیارهای تشخیص حقّ از باطل
کمال گرایی و نقص گریزی امری فطری و طبیعی است. تنها بیمار دلان و کسانی که از فطرت سالم بیرون رفته اند و پرده بر قلب و گوش و چشم و دیگر منابع شناختی آنان افکنده شده، از کمال گریزان هستند و یا نقص را کمال می بینند و از باب اشتباه در تطبیق به سوی نقص می روند. حق، کمالی است که هر انسان سالمی به سوی آن گرایش دارد و از نقیض آن یعنی باطل می گریزد. با این همه، مردم بسیاری را می بینیم که به سوی باطل می روند و گرایشی به حق ندارند.
قرآن کریم می فرماید: أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِها، فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَداً رابِیاً، وَ مِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ، ابْتِغاءَ حِلْیَةٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ، کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ، فَأَمَّا الزَّبَدُ، فَیَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ، کَذلِکَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ[1] «خداوند از آسمان آبی فرستاد و از هر دره و رودخانه ای به اندازه آنها سیلابی جاری شد. سپس سیل بر روی خود کفی را حمل کرد، و از آنچه (در کوره ها) برای بدست آوردن زینت آلات یا وسائل زندگی آتش روی آن روشن می کنند نیز کفهائی مانند آن به وجود می آید، امّا کفها به بیرون پرتاب می شوند ولی آنچه به مردم سود می رساند (آب یا فلز خالص) در زمین می ماند. خداوند این چنین مثال می زند.»
آیه کریمه مورد بحث، از آیات برجسته قرآنی است که درباره طبیعت حقّ و باطل بحث نموده، و شکل گیری و کیفیت ظهور و آثار خاص هر یک از آن دو را خاطر نشان می سازد و سنّت خدای سبحان را در خصوص حقّ و باطل بیان می کند، و این بیان را در ضمن مثلی می آورد.
شناخت حقّ و باطل که همان شناخت واقعیّت ها از پندارها است، گاهی برای انسان چنان مشکل و پیچیده می شود که حتما باید سراغ نشانه ها رفت.
قرآن در مثال فوق این نشانه ها را چنین بیان کرده است:
الف) حقّ همیشه مفید و سودمند است، همچون آب زلال که مایه حیات و زندگی است.
اما باطل بی فایده و بیهوده است، همچون کف های روی آب که نه رفع تشنگی می کند، نه گیاهی می رویاند، نه تولید برق و انرژی می کند، و نه چرخ های آسیابی را به حرکت در می آورد.
ب) باطل همواره مستکبر، بالانشین، پر سر و صدا، پر قال و غوغا ولی توخالی و بی محتوا است. امّا حقّ متواضع، کم سر و صدا، اهل عمل و پر محتوا و سنگین وزن است.
ج) حقّ همیشه متکّی به نفس است، امّا باطل از آبروی حقّ مدد می گیرد و سعی می کند خود را به لباس او درآورد و از حیثیّت او استفاده کند.
همان گونه که «هر دروغی از راست فروغ می گیرد» و اگر سخن راستی در جهان نبود، کسی هرگز دروغی را باور نمی کرد، و اگر جنس خالصی در جهان نبود، کسی فریب جنس قلابی را نمی خورد، بنابراین حتّی فروغ زودگذر باطل و آبرو و حیثیّت موقّت او به برکت حقّ است، امّا حقّ همه جا متکّی به خویشتن است.
پی نوشت:
[1] رعد، 17.