وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللّهِ
دستورات اخلاقى خداى متعال به پيامبر اكرم ص
پيامبر عزيز اسلام علاوه بر اين كه از سوى خدا در قرآن مجيد توصيه به حسنات اخلاقى شده، در غير قرآن هم از جانب حق به حسنات اخلاقى سفارش شده است، چنان كه در روايتى مىفرمايد:
أوصَانِى رَبّى بِتِسعٍ:
أوصانِى بِالإخلاصِ فِى السرّ وَالعَلانِيَةِ،
وَالعَدلِ فِى الرّضا وَالغَضَبِ،
وَالقَصدِ فِى الفَقرِ وَالغِنى،
وَأن أعفُوَ عَمّن ظَلَمَنِى،
وَأعطِىَ من حَرَمَنى، وَأصِلَ مَن قَطَعَنى،
وَأن يكونَ صَمتى فِكراً،
وَمَنطِقى ذِكراً،
وَنَظَرى عِبراً
تحف العقول: 36؛ بحار الانوار: 74/ 140، باب 7، حديث 8.
. پروردگارم مرا به نه چيز سفارش فرمود: سفارش كرد به اخلاص در نهان و آشكار، و عدالت در حالت رضا و غضب، و ميانه روى در هنگام فقر و ثروت، و اين كه ببخشم آن كس را كه بر من ظلم كرد، و عطا كنم به آن كه مرا محروم داشت، و صلهى رحم كنم با آن كه از من قطع رحم كرد، و اين كه سكوتم فكر، و سخنم ذكر و نگاهم ديدهى عبرت باشد.
براى توجه بيشتر به اين سفارشات و درك كردن معانى و مفاهيم با ارزش اين توصيههاى گرانبها از زبان ائمهى اطهار عليهم السلام به توضيح مختصر هر يك از اين وصايا مىپردازيم.
اخلاص
باارزشترين و مفيدترين و نجاتبخشترين عمل مؤمن، عملى است كه با هيچ هدفى جز به دست آوردن خشنودى حق انجام نگيرد و مايهى آن جز رضاى خدا چيزى نباشد و مدح و مذمت مردم در انجام يا تركش اثر نداشته باشد و از هر جهت خالص و بىغل و غش و پاك از همهى شوائب براى خدا انجام گيرد.
مؤمن بايد با به كارگيرى معرفت و بصيرتش و با به ميدان آوردن اراده و همتش و با مواظبت كامل از رفتار و منشش پيوسته زبان قال و عملش به پيشگاه پروردگارش اعلام كند:
إِنَّ صَلاتِي وَ نُسُكِي وَ مَحْيايَ وَ مَماتِي لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ
بىترديد نمازم و همهى عباداتم و حيات و مرگم فقط براى خدا، پروردگار جهانيان است.
عبادت كننده بايد اين حقيقت را به خود تلقين كند كه: كدام چرخ در آسمانها و زمين به ارادهى مردم مىچرخد، كدام فعل و انفعالات در عرصهى هستى به خواست مردم انجام مىگيرد، كدام موجود به ارادهى مردم به وجود مىآيد و مىميرد، كدام كليد از كليدهاى بهشت و دوزخ به دست مردم است كه من عبادت و كار خيرم را براى خوشايند آنان و جلب نظرشان انجام دهم؟!
اخلاص ورزيدن در همهى كارها بويژه عبادت و طاعات از آثار سودمند فراوانى برخوردار است از جمله: رساندن انسان به مقام قرب و سبب پذيرفته شدن اعمال و نجات از دوزخ و راه يافتن به بهشت و به خصوص باز شدن چشمههاى حكمت از قلب و جارى شدنش بر زبان، چنان كه حضرت رضا عليه السلام از پدرانش از پيامبر اسلام روايت كرده است:
مَا أخلصَ عبدٌ للَّهِ عَزّ وَجلّ أربَعين صَباحاً إلّاجَرَت يَنابِيعَ الحِكمةِ من قَلبِهِ عَلى لِسانِه
. بندهاى چهل روز نسبت به خدا اخلاص نورزيد مگر اين كه چشمههاى حكمت از قلبش بر زبانش جارى شد.
اسماعيل بن يسار مىگويد: از حضرت صادق عليه السلام شنيدم مىفرمود:
إنّ رَبَّكُم لَرَحيمٌ، يَشكُرُ القلِيلَ؛ إنّ العبدَ لَيُصلِّى الركعتَيْنِ يُريدُ بِها وجهَ اللَّهِ فَيُدخِلهُ اللَّهُ بِه الجَنّةَ
. همانا پروردگارتان مهربان است، عمل اندك را پاداش مىدهد، عبد دو ركعت نماز به خاطر خشنودى خدا به جا مىآورد، خدا به سبب آن او را وارد بهشت مىكند.
حضرت امام جواد عليه السلام فرمود:
أفضلُ العِبادَةِ الإخلَاص
. برترين عبادت اخلاص است.
و نيز حضرت امام عسكرى عليه السلام فرمود:
لَو جَعلْتُ الدُّنيا كُلَّها لُقْمَةً وَاحِدةً ولَقَمْتُها من يَعبُدُ اللَّهَ خَالِصاً لَرَأَيْتُ أنِى مُقَصِّرٌ فى حقِّهِ
. اگر همهى دنيا را يك لقمه كنم و آن را در دهان كسى كه خدا را خالصانه عبادت مىكند بگذارم فكر مىكنم در حق او كوتاهى كردهام!!»
حضرت صديقهى كبرى فاطمهى زهرا عليها السلام مىفرمايد:
مَن أصعَد إلى اللَّهِ خالِصَ عِبادَتِه، أهبَط اللَّهُ عزّ وجلّ إليه أفضلَ مَصلَحَتِهِ
كسى كه عبادت خالصش را به سوى خدا بالا فرستد، خداى (عز و جل) برترين مايهى شايستگى و صلاحيت او را به سوى او فرود آورد.
سفارش پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به معاذ
پيامبر در ضمن روايتى بسيار مفصل، به معاذ بن جبل براى خالص شدنش سفارشاتى دارند كه دانستنش بر همهى مؤمنان واجب است. در بخشى از آن روايت به معاذ مىفرمايد:
زبانت را از بدگويى به برادران دينىات و قاريان قرآن قطع كن، گناهانت را بر عهدهى خود گير، بر عهدهى برادران دينىات بار مكن، با زشت گويى از ديگران خود را از عيوب پاك مدار، با پايين بردن برادرانت خود را بالا مبر، با كارهايت ريا مكن، با امور دنيايى و مادى آخرت نمايى نداشته باش، در نشست و برخاستت فحش مده كه به خاطر اخلاق بدت از تو بپرهيزند، در حالى كه كسى نزدت قرار دارد درِ گوشى با كسى حرف نزن، بر مردم تكبّر نورز كه همهى خوبىهاى دنيا از تو قطع مىشود، وحدت مردم را به پراكندگى نينداز كه سگان دوزخ پاره پارهات خواهند كرد....
معاذ مىگويد به پيامبر خدا گفتم: چه كسى طاقت اين خصلتها را دارد؟
فرمود: معاذ بر كسى كه خدا بر او آسان گيرد آسان است
در هر صورت اخلاص در نيت و عمل چه در پنهان و چه در آشكار از توصيههاى بسيار مهم حضرت حق به رسول باكرامت اسلام و به همهى امت است.
معناى اخلاص
هنگامى كه انسان در زندگىاش نسبت به همهى امور، خدا را مورد نظر قرار دهد و هر كار پسنديدهاى را بدون توجه به مردم و تنها براى طلب خشنودى خدا انجام دهد، خورشيد اخلاص از افق قلبش طلوع مىكند و اين اخلاص به هر كارى كه انجام مىدهد، ارزشى فوق العاده مىبخشد و آن را به نقطهى قبولى حق مىرساند و سبب ورود انسان به حيات طيّبه در دنيا و ورود به بهشت و رضوان الهى در آخرت مىگردد.
براى اين كه بدانيم آيا اخلاص در دل ما ظهور كرده است يا نه، بايد تعريف و ستايش و مذمت و سرزنش مردم را نسبت به كار مثبت خود ملاك و معيار قرار دهيم، اگر از تعريف و ستايش مردم خوشحال شويم و از مذمت سرزنش آنان رنجيده خاطر گرديم هنوز به مقام اخلاص دست نيافتهايم، و اگر ستايش و سرزنش مردم براى ما تفاوتى نداشته باشد و هر ستايش و سرزنشى نسبت به حال ما يكسان باشد به توفيق حق به نقطهى اخلاص رسيدهايم.
امام صادق عليه السلام در اين زمينه روايت بسيار جالب و كلامى حكيمانه به اين مضمون دارند:
لَا يصيرُ العَبدُ عَبداً خالِصاً للَّهِ عَزّ وَجلّ حتّى يَصيرَ المَدحُ وَالذمُّ عِندَه سَواءٌ؛ لِأَنّ المَمدوحَ عِند اللَّهِ (عَزّ وَجلّ) لَايصيرُ مَذموماً بِذمِّهِم وَكَذلِكَ المذمومُ، فَلَا تَفرَحْ بِمدحِ أحدٍ؛ فَإنّه لَايزيدُ فِى منزِلَتِك عِندَ اللَّهِ (عَزّ وَجلّ) وَلَا يُغنيكَ عَن المَحكومِ لَك وَالمَقدورِ عَلَيك
. هيچ بندهاى به مقام اخلاص، نسبت به بندگى خداى (عزّ و جلّ) نايل نمىشود مگر اين كه مدح و ستايش و مذمّت و سرزنش نزد او يكسان گردد، زيرا انسانى كه نزد خدا مورد ستايش است با مذمت مردم مذموم نمىشود و كسى كه نزد خدا مذموم است با مدح مردم ممدوح نمىگردد، هرگز به مدح مردم شادمان مشو، زيرا مقام و منزلتت را نزد خدا نمىافزايد و آن حكم و مقدرى را كه دربارهى تو لازم شده از تو برطرف نمىكند.
مخلصين آن چهرههاى برجستهاى هستند كه با معرفت كامل راه زندگى را طى مىكند و با مقيد كردن هوا و شهوت به قيود الهى و ملكوتى عمر خود را با عمل كردن به دستورات و فرمانهاى حق مىگذرانند و ديگران را هم با نفس پاك و دم الهى خود به حقايق دعوت مىكنند.
از پيام سليمان به ملكهى سبا استفاده مىشود كه آن حضرت بر اساس اخلاص و مقام نبوت خود، به ملكهى سبا اعلام مىكند كه هم اكنون برخيز و بيا، من پيامبرم و كارى جز عمل به فرمانهاى حق و سر نهادن به پيشگاه ربّ و دعوت به سوى خدا ندارم، من عامل مقيّد كردن هوا و شهوت به قيود الهيهام نه شهوت پرست. اگر شهوتى دارم بر آن چيرهام نه اين كه اسير شهوت زيبارويان باشم، ريشهى وجودىام مانند ابراهيم خليل و ديگر پيامبران بت شكنى است.
اگر روزى گذر ما به بتكده افتد، نه تنها به بت سجده نمىكنيم بلكه بت در آن معبد پيش پاى ما به سجده مىافتد.
آرى، چنين است آن چهرهى برجستهى اخلاص و عمل، محمد صلى الله عليه و آله و سلم و آن بردهى هوا و شهوت، ابوجهل، هر دو گام به بتخانه گذاشتند ولى تفاوت زيادى است ميان آن دو گام!
پيامبر اسلام قدم در بتخانه گذاشت و بتها همگى در برابرش روى زمين افتادند، در حالى كه ابوجهل از اعماق جانش براى سجدهى بر بتها سر به زمين ساييد.
اين جهان كه نام ديگرش شهوتسراست بتخانه اى است كه آشيانه ى هر دو گروه متضاد پيامبران و كفّار است، با اين تفاوت كه شهوت، بردهى پاكان اولاد آدم است، چنان كه آتش طلا را نمىسوزاند تا تبديل به خاكسترش كند هم چنان شهوت نمىتواند پاكان اولاد آدم را بسوزاند و تباهشان سازد
اخلاص بىنظير امام مخلصان
دشمنان خدا و پيامبر و مخالفان حق و حقيقت هنگامى كه از متوقف كردن دعوت رسول اسلام مأيوس شدند، تصميم گرفتند از چهل قبيلهى پرقدرت عرب چهل نفر را براى كشتن پيامبر استخدام كنند تا در تاريكى شب دزدانه به خانهى حضرت هجوم برند و او را از ميان بردارند تا قريش براى خونخواهى از آن حضرت نتواند در برابر چهل قبيله مقاومت كند و در نتيجه آن خون پاك و پرقيمت پايمال گردد.
پيامبر اسلام از جانب حضرت حق مأمور به هجرت شد. داستان هجرت و اجتماع كافران را براى كشتنش با على عليه السلام كه در آن زمان بيش از بيست سال از عمر مباركش نگذشته بود در ميان گذاشت و از او دعوت كرد كه براى حفظ حالت طبيعى خانه در بسترش بخوابد تا او بتواند از مكه به مدينه برود و دعوتش را براى نجات مردم از كفر و شرك و گناه و فساد ادامه دهد.
على عليه السلام جانش را نثار خدا كرد و وجودش را به طاعت خدا فروخت و براى بذل كردن خون مباركش براى رهايى پيامبر از شرّ دشمنان اعلام آمادگى كرد.
او با اين نيت در بستر پيامبر آرميد. دشمنان خانه را محاصره كردند و منتظر فرصت ماندند تا ناجوانمردانه به آن بستر هجوم كنند و نيت شوم خود را عملى سازند.
اگر چنين داد و ستدى اتفاق نمىافتاد، تبليغ دين ناتمام مىماند و جان پيامبر در معرض خطر قرار مىگرفت و براى هميشه چراغ دين خاموش مىشد و حسودان نابكار و دشمنان غدّار به اهداف شوم خود دست مىيافتند!
دشمنان، اوّل طلوع سپيده به خانه هجوم بردند. وقتى على را ديدند كه در برابر آنان مقاومت كرد پراكنده شدند و از كشتن او منصرف شدند؛ تدبيرشان نابود شد و خانهى خيالات باطلشان فرو ريخت و به يأس و نااميدى دچار گشتند و آرزوهايشان بر باد رفت. پيامبر به سلامت به مدينه رفت و امور دين نظام گرفت و چراغ اسلام ابدى شد و بناى ايمان به استوارى رسيد و شيطان به بند شكست افتاد و كافران و مشركان خوار شدند و اين فضيلت و كرامت- كه احدى را در عالم هستى در آن شركت نيست- براى اميرالمؤمنين حضرت على عليه السلام ثبت شد و اين آيهى شريفه براى نشان دادن اخلاص آن امام مخلصان نازل گشت وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ
كس ديگر از مردم براى جشن خشنودى خدا جان خويش را فدا كند. خدا بر اين بندگان مهربان است.
در اين بيع وشرا وخريد وفروش وداد وستد، فروشنده اميرالمؤمنين عليه السلام، خريدار خدا، جنس جان، و قيمت نه بهشت بلكه رضا و خشنودى خدا بود و شايد معناى «وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» اين باشد كه من با آفريدن على و اين كارى كه او در آن شب انجام داد زمينهى استوارى دين و رساندن رحمتم را براى شما فراهم آوردم! و از طريق وجود على راه نجات از مهالك و جادهى رسيدن به سعادت ابد را براى شما آماده ساختم.
اخلاص بنا كنندهى مسجد گوهرشاد
اين مسجد در زمان شاهرخ ميرزا به وسيله ى زنى باكرامت كنار حرم حضرت امام رضا عليه السلام ساخته شد. شبانه روز چند هزار نفر در آن نماز واجب و مستحب مىخوانند و صدها نفر از مواعظ و سخنرانىهايى كه عالمان ربّانى ايراد مىكنند استفاده مىنمايند، و دهها نفر كنار كرسى فقه و اصول و تفسير علماى بزرگ بهرهها مىبرند و ميليونها نفر به هنگام ازدحام زائران رو به حرم حضرت رضا در آن مكان شريف زيارت مىخوانند و اين همه حكايت از اخلاص سازندهى آن دارد؛ زيرا اگر اخلاص او نبود اين همه سود معنوى از آن چشمهى زلال ملكوتى جارى نمىشد.
جوشش اخلاص از پاكدلى گمنام
عالمى بزرگوار و صاحب نفسى بردبار برايم حكايت كرد: اهل خيرى، كريم بزرگوارى مسجدى را در محلّى مورد نياز بنا كرد و آن را براى اقامهى نماز و مجالس مذهبى آماده نمود، ولى از اين كه آن را بر اساس علاقهاش به جاى گليم و موكت مفروش به فرشهاى قابل توجه كند به خاطر كمبود مال بازماند.
خادم مسجد گفت: شبى به منزل يكى از اقوامم كه فاصلهاى بسيار دور با مسجد داشت مهمان بودم، به خاطر گذشتن وقت نتوانستم به مسجد بازگردم، نزديك اذان صبح جهت آماده كردن مسجد براى نماز جماعت به مسجد بازگشتم، ديدم به جاى قفل درب زنجيرى به آن بسته شده، به نظرم آمد دزدى به مسجد زده و آنچه را توانسته برده، وقتى وارد مسجد شدم و چراغها را روشن كردم ديدم تمام محوطّهى نمازخانه با فرشهاى دست بافت شهر مشهد مفروش شده و چندين جعبه و كارتن كه محتوى انواع ظروف جهت پذيرايى از چند صد نفر است در گوشهى مسجد قرار دارد و نامهاى به اين مضمون روى يكى از جعبهها نهاده شده: اى خادم! چند شب بود مسجد را زير نظر داشتم تا شب گذشته ديدم مسجد را رها كردى و رفتى، با استمداد از حق تمام شبستان را فرش كردم و اين ظروف را براى مصرف در مجالس مذهبى محرم و صفر و افطار ماه رمضان آوردم؛ اگر بخواهى مرا بشناسى كه كيستم و از كجايم، قيامت از محضر حق بپرس، اگر صلاح بود مرا معرفى مىكند، اگر صلاح نبود معرفى نمىنمايد و من اين كار را در دنيا فقط براى رضاى محبوب انجام دادم و بس!!
اخلاص، مرتفعترين قلهى معنويت
قرآن مجيد مردم را از نظر عقايد و اعمال به چهار دسته تقسيم كرده است: مؤمن، مشرك، كافر، منافق.
مؤمن انسانى است كه باورهايش بر اساس حق و اعمالش پاك و همراه با نيت صادقانه و براى هميشه اهل نجات و سعادت است.
مشرك انسانى آلوده باطن است كه باورهايش شرك آلود و اعمالش ناخالص است، و اگر توبه نكند براى هميشه دچار شقاوت و عذاب اليم است.
كافر موجودى است كه باورهايش بر اساس گمان باطل و خيال فاسد و اعمالش شيطانى و براى هميشه اگر به خدا رجوع نكند بدبخت و خوار و اهل آتش است.
و منافق آلوده قلبى است كه از نظر قرآن از مشرك و كافر بدتر و عذابش دردناكتر و منزلتش از همهى موجودات پستتر است. ولى قرآن مجيد مىگويد اگر منافق توبهى واقعى كند و مفاسد گذشتهاش را اصلاح نمايد و به خدا تمسّك جويد و عبادتش را براى خدا خالصانه انجام دهد از گروه مؤمنان محسوب خواهد شد و به اجر عظيم خواهد رسيد.
«إِنَّ الْمُنافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيراً* إِلَّا الَّذِينَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ اعْتَصَمُوا بِاللَّهِ وَ أَخْلَصُوا دِينَهُمْ لِلَّهِ فَأُولئِكَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ وَ سَوْفَ يُؤْتِ اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ أَجْراً عَظِيماً
بىترديد منافقين در گودترين و پستترين جايى از آتش دوزخند، و براى آنان ياورى نخواهى يافت، مگر كسانى كه توبه كنند، و ظاهر و باطن خود را اصلاح نمايند و به خدا تمسّك ورزند، و عبادتشان را براى خدا خالص نمايند، اينان در نتيجه با مؤمنان خواهند بود، و خدا به زودى مؤمنان را پاداش بزرگ خواهد داد.
با خالصان باش
خداى متعال از اين كه ثروتمندان و صاحبان مال و جاه و زر و زيور نمىپسندند پيامبر بزرگ اسلام با فقيران مؤمن و تهيدستان پاك دل و خالصان مطيع حق نشست و برخاست داشته باشد و آنان را در محضر مباركش بپذيرد، اظهار نفرت كرد و خواستهى بىجاى آنان را مردود شمرد، و در آيهاى بسيار بسيار مهم وظيفهى پيامبر عزيز اسلام را در رابطه با آن چهرههاى نورانى و آن آلوده دلان بيان داشت:
«وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَيْناكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً
با آنان باش كه پيوسته پروردگارشان را در شب و روز عبادت مىكنند و تنها خشنودى و رضاى او را مىخواهند و ديده از آنان برمگير و روى از آنان برمتاب و از كسى كه دلش را از قرآنم و يادم بىخبر كردهام و هواى نفسش را پيروى مىكند و سراسر زندگىاش زيادهروى است پيروى مكن.
خدا و شيطان
پيامبر بزرگ اسلام در روايتى بسيار باارزش آنچه خوبى از انسان صادر مىشود و شرايط لازم در آن جمع است خالص و پاك براى خدا مىداند و آنچه زشتى از آدمى سر مىزند گرچه صورتى حق به جانب داشته باشد از شيطان به حساب مىآورد؛ او مىفرمايد:
يَا أيُّها النّاسُ إنَّما هُو اللَّهُ وَالشَّيطانُ وَالحقُّ وَالبَاطِلُ وَالهُدَى وَالضَّلالَةُ وَالرُّشْدُ وَالغَىُّ وَالعاجِلَةُ وَالآجِلَةُ وَالحَسناتُ وَالسَّيِّئاتُ، فَما كَانَ مِن حَسَناتٍ فَللَّهِ وَما كَانَ مِن سَيِّئاتٍ فَلِلشَّيطانِ لَعَنهُ اللَّهُ
. اى مردم خدا و شيطان و حق و باطل و هدايت و گمراهى و رشد و بيراهه، دنيا و آخرت، خوبىها و بدىها، پس آنچه از خوبىهاست براى خداست و آنچه از بدىهاست براى شيطان است كه لعنت خدا بر او باد.