احسان به والدین
جهت شادی ارواح طیبه شهداء از صدر اسلام تا کنون، مخصوصا شهدای کربلاء و در رأس آنها سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبد الله الحسین (علیه السلام) و یاران با وفایش صلوات.ألّلهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم .
خطبه
أعوذ با الله من الشیطن الرّجیم. بسم الله الرّحمن الرّحیم. الحمد للّه الواحد الأحد، الفرد الصمد، ألّذی من صفاته لم یلد و لم یولد، و لم یکن لّه کفوا أحد. الصّلاة والسلام علی البشیر النّذیر، السراج المنیر، ألّذی سمّی فی السّماء بأحمد،و فی الأرضین بأبی القاسم محمد صلّی الله علیه و علی آله الطیّبین الطّاهرین المعصومین المکرّمین المنتجبین، سیّما بقیة الله فی الأرضین (روحی و أرواح العالمین لتراب مقدمه الفداء)، و لعنة الله علی أعدائهم أجمعین، من الآن إلی قیام یوم الدّین. أما بعد قال الحکیم، فی کتابه الکریم و قوله الحق و هو أصدق الصادقین. بسم الله الرحمن الرحیم. «وَ إِذْ أَخَذْنا ميثاقَ بَني إِسْرائيلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا»[1]
احسان به والدین در قرآن کریم
احسان و نیکی به پدر و مادر یکی از موضاعاتی مهمّی است که در آیات و روایات زیاد روی آن تأکید شده است، نکته جالب اینجا است که در قرآن کریم همیشه احسان و نیکی به پدر و مادر بعد از مسئله توحید مطرح شده که خود دلالت بر اهمیت این مطلب دارد، به عنوان مثال به این چند آیه توجه کنید:
اولین آیه همان آیه ای است که در صدر منبرم تلاوت کردم، خداوند تبارک و تعالی در این آیه می فرماید: «وَ إِذْ أَخَذْنا ميثاقَ بَني إِسْرائيلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا»[2] و چون از فرزندان اسرائيل پيمان محكم گرفتيم كه: «جز خدا را نپرستيد، و به پدر و مادر، و خويشان و يتيمان و مستمندان احسان كنيد، و با مردم [به زبانِ] خوش سخن بگوييد، و نماز را به پا داريد، و زكات را بدهيد» آن گاه، جز اندكى از شما، [همگى] به حالت اعراض روى برتافتيد.
خداوند درآیه دیگر چنین می فرماید:« وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْسانا.»[3] و خدا را بپرستيد، و چيزى را با او شريك مگردانيد و به پدر و مادر احسان كنيد.
در سوره انعام می فرماید: «قُلْ تَعالَوْا أَتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلاَّ تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَكُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَ إِيَّاهُمْ وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ.»[4] بگو: «بياييد تا آنچه را پروردگارتان بر شما حرام كرده براى شما بخوانم: چيزى را با او شريك قرار مدهيد و به پدر و مادر احسان كنيد و فرزندان خود را از بيم تنگدستى مكشيد ما شما و آنان را روزى مىرسانيم و به كارهاى زشت نزدیک نشوید.
در سوره اسراء چنین می فرماید: «وَ قَضى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَريماً.»[5] و پروردگار تو مقرر كرد كه جز او را مپرستيد و به پدر و مادر [خود] احسان كنيد. اگر يكى از آن دو يا هر دو، در كنار تو به سالخوردگى رسيدند به آنها [حتى] «اف» مگو و به آنان پرخاش مكن و با آنها سخنى شايسته بگوى.
آخرین آیه ای که می خواهم خدمت شما تقدیم کنیم این آیه است که خداوند می فرماید: «وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ إِحْساناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً وَ حَمْلُهُ وَ فِصالُهُ ثَلاثُونَ شَهْراً حَتَّى إِذا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعينَ سَنَةً قالَ رَبِّ أَوْزِعْني أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لي في ذُرِّيَّتي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَ إِنِّي مِنَ الْمُسْلِمينَ، أُولئِكَ الَّذينَ نَتَقَبَّلُ عَنْهُمْ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ نَتَجاوَزُ عَنْ سَيِّئاتِهِمْ في أَصْحابِ الْجَنَّةِ وَعْدَ الصِّدْقِ الَّذي كانُوا يُوعَدُونَ.»[6]
و انسان را [نسبت] به پدر و مادرش به احسان سفارش كرديم. مادرش با تحمّل رنج به او باردار شد و با تحمّل رنج او را به دنيا آورد. و بار برداشتن و از شير گرفتنِ او سى ماه است، تا آن گاه كه به رشد كامل خود برسد و به چهل سال برسد، مىگويد: «پروردگارا، بر دلم بيفكن تا نعمتى را كه به من و به پدر و مادرم ارزانى داشتهاى سپاس گويم و كار شايستهاى انجام دهم كه آن را خوش دارى، و فرزندانم را برايم شايسته گردان در حقيقت، من به درگاه تو توبه آوردم و من از فرمانپذيرانم. اينانند كسانى كه بهترينِ آنچه را انجام دادهاند از ايشان خواهيم پذيرفت و از بديهايشان درخواهيم گذشت در [زمره] بهشتيانند [همان] وعده راستى كه بدانان وعده داده مىشده است.
از این آیات به خوبی بر می آید که احترام به پدر و مادر تا چه اندازه اهمیت دارد که در همه این آیات بعد از مسئله توحید مطرح شده است، خصوصا احترام به مادر که در آیه اخیر به آن اشاره شده و ثمره احترام به پدر و مادر مخصوصا مادر ذکر شده و آن اینست که کسانی که به پدر و مادر خود احترام می کنند بهترین کارها را انجام داده و از ایشان خواهم پذیرفت و از بدیهای شان در خواهیم گذشت و اینها در زمره بهشتیانند. پس احترام به پدر و مادر انسان را بهشتی می کند، مخصوصا احترام به مادر که شاعر در باره آن می گوید:
شعر
آبروی اهل دل از خاک پای مادراست هرچه دارد این جماعت از دعای مادر است
آنقدر خوب است مادر داشتن بر هرکسی مصطفی را دخترش زهرا بجای مادر است
آن بهشتی را که قرآن می کند توصیف آن صاحب قرآن بگفتا زیر پای مادر است.
احسان به والدین در روایات
در روایات هم مانند آیات به احسان والدین زیاد سفارش شده است، و روایات در این زمینه به حدی است که مرحوم کلینی (ره) در کتاب شریف «کافی» یک باب مستقلیّ را تحت عنوان «باب بر الوالدین» منعقد کرده و روایات مربوط به احسان پدر و مادر در آنچه گرد آوری کرده است که من به عنوان نمونه فقط به دو روایت اشاره می کنم.
روایت اول از امام صادق (علیه السلام) چنین نقل شده است: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَبِي وَلَّادٍ الْحَنَّاطِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً مَا هَذَا الْإِحْسَانُ فَقَالَ الْإِحْسَانُ أَنْ تُحْسِنَ صُحْبَتَهُمَا وَ أَنْ لَا تُكَلِّفَهُمَا أَنْ يَسْأَلَاكَ شَيْئاً مِمَّا يَحْتَاجَانِ إِلَيْهِ وَ إِنْ كَانَا مُسْتَغْنِيَيْنِ أَ لَيْسَ يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّى تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ قَالَ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِع وَ أَمَّا قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِما يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کلاهما فلا تَقُلْ لهما أُفٍّ وَلا تنهرهما قَالَ إِنْ أَضْجَرَاكَ فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَ لَا تَنْهَرْهُمَا إِنْ ضَرَبَاكَ قَالَ وَ قُلْ لهما قَوْلًا كَرِيماً قَالَ إِنْ ضَرَبَاكَ فَقُلْ لَهُمَا غَفَرَ اللَّهُ لَكُمَا فَذَلِكَ مِنْكَ قَوْلٌ كَرِيمٌ قَالَ وَ اخْفِضْ لهما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ قَالَ لَا تَمْلَأْ عَيْنَيْكَ مِنَ النَّظَرِ إِلَيْهِمَا إِلَّا بِرَحْمَةٍ وَ رِقَّةٍ وَ لَا تَرْفَعْ صَوْتَكَ فَوْقَ أَصْوَاتِهِمَا وَ لَا يَدَكَ فَوْقَ أَيْدِيهِمَا وَ لَا تَقَدَّمْ قُدَّامَهُمَا»[7] ابو ولاد حنّاط می گوید: از امام صادق (علیه السلام) در مورد قول خداوند که فرمود: « و بالوالدین احسانا» پرسیدم که این احسان چیست؟ امام (علیه السلام) فرمود: احسان به پدر و مادر اینست که معاشرتت را با آنها نیکو گردانی و اگر چیزی می خواستند نباید بگذاری آنها به تو بگویند و از تو در خواست کنند که احتیاجات شان را بر آورده کنی، بلکه باید تو پیش از آن که آنها بخواهند به آنها رسیدگی کرده و احتیاجات شان را بر آورده کنی، بلکه حتی اگر آنها بی نیاز باشند باید به آنها رسیدگی کنید. مگر خداوند نمی فرماید: «هرگز به بر نمی رسید مگر اینکه انفاق کنید از چیزهایی که دوست دارید». سپس امام صادق (علیه السلام) فرمود: اما سخن خداوند که فرمود: «وقتی یکی از آنها یا هردوی آنها در نزد تو به پیری و سالخوردگی می رسند به آنها «اف» نگویید، و پرخاش نکنید» مقصود آن است که اگر آنها شمارا زجر دادند و اذیت هم کردند نباید «اف» بگویید، و اگر شما را کتک زدند به آنها پرخاش نکنید، بلکه برای آنها از خداوند طلب مغفرت کنید و بگویید: خدایا!آنها را بیامرز! و نگاه شما به آنها باید مهربانانه و همراه با رحمت و شفقت باشد، و همین معنا مراد خداوند است که فرمود: «و اخفض لهما...» و صدای خود را بلند تر از صدای آنها نکنید، و نه دست خود را بالای دست آنها و در قدم زدن جلو تر از آنها حرکت نکنید.
روایت دوم اینست که محمد بن مسلم از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند که احسان به پدر و مادر اختصاص به این دنیا ندارد بلکه بعد از مرگ پدر و مادر هم می توان این احسان را انجام داد، در این روایت چنین آمده است: «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ إِنَّ الْعَبْدَ لَيَكُونُ بَارّاً بِوَالِدَيْهِ فِي حَيَاتِهِمَا ثُمَّ يَمُوتَانِ فَلَا يَقْضِي عَنْهُمَا دُيُونَهُمَا وَ لَا يَسْتَغْفِرُ لَهُمَا فَيَكْتُبُهُ اللَّهُ عَاقّاً وَ إِنَّهُ لَيَكُونُ عَاقّاً لَهُمَا فِي حَيَاتِهِمَ غَيْرَ بَارٍّ بِهِمَا فَإِذَا مَاتَا قَضَى دَيْنَهُمَا وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمَا فَيَكْتُبُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بَارّاً»[8] امام باقرعلیه السلام فرمود: گاهی بعض از انسانها در زمان حیات به پدر و مادر شان نیکی و احسان می کنند، ولی وقتی پدر و مادر از دنیا رفتند دین های آنها را پرداخت نمی کنند و برای آنها استغفار نمی کنند، خداوند چنین فرزندانی را عاق والدین قرار می دهد، وبعض از فرزندان در دنیا عاق والدین هستند، ولی چون بعد از مرگ پدر و مادر دیون آنها را پرداخت کرده و برای آنها استغفار می کنند خداوند آنها را جزء کسانی قرار می دهد که به پدر و مادر شان احسان و نیکی کرده اند.
آثار و برکات احسان به پدر و مادر
احسان و احترام به پدر و مادر آثار و برکات فروان مادّی و معنوی دارند، که بعض از آن آثار در آخرین آیه اشاره شد که عبارتند از: 1. قبولی اعمال کسانی که به پدر و مادر احترام می کنند، به عنوان افضل اعمال. 2. آمرزیده شدن گناهان آنها. 3. داخل شدن در بهشت. ولی غیر از این اثرات اخروی احسان به پدر و مادر آثار و برکات دنیوی نیز به همراه دارد که داستان ذیل که در روایت طولانی از امام رضا علیه السلام در مورد گاو بنی اسرائیل ذکر شده یکی از برکات احسان به پدر و مادر است، داستان گاوی بنی اسرائیل را شنیده اید، که در این روایت نیز بیان شده است. البته چون روایت طولانی است فقط ترجمه آن را خدمت عزیزان تقدیم می کنم.
داستان گاو بنی اسرائیل و احسان به پدر و مادر
« در كتاب عيون اخبار الرضا ، و تفسير عياشى، از بزنطى روايت شده كه گفت: از حضرت رضا (ع) شنيدم، مىفرمود: مردى از بنى اسرائيل يكى از بستگان خود را بكشت، و جسد او را برداشته در سر راه وارستهترين اسباط بنى اسرائيل انداخت، و بعد خودش بخونخواهى او برخاست. بموسى (ع) گفتند: كه سبط آل فلان، فلانى را كشتهاند، خبر بده ببينيم چه كسى او را كشته؟ موسى (ع) فرمود: بقرهاى برايم بياوريد، تا بگويم: آن شخص كيست، گفتند: مگر ما را مسخره كردهاى؟ فرمود: پناه مىبرم بخدا از اين كه از جاهلان باشم، و اگر بنى اسرائيل از ميان همه گاوها، يك گاو آورده بودند، كافى بود، و لكن خودشان بر خود سخت گرفتند، و آن قدر از خصوصيات آن گاو پرسيدند، كه دائره آن را بر خود تنگ كردند، خدا هم بر آنان تنگ گرفت. يك بار گفتند: از پروردگارت بخواه تا گاو را براى ما بيان كند كه چگونه گاوى است، فرمود: خدا مىفرمايد: گاوى باشد كه نه كوچك و نه بزرگ بلكه متوسط و اگر گاوى را آورده بودند كافى بود بى جهت بر خود تنگ گرفتند خدا هم بر آنان تنگ گرفت. يك بار ديگر گفتند: از پروردگارت بپرس: رنگ گاو چه جور باشد، با اينكه از نظر رنگ آزاد بودند، خدا دائره را بر آنان تنگ گرفت، و فرمود: زرد باشد، آنهم نه هر گاو زردى، بلكه زرد سير، و آنهم نه هر رنگ سير، بلكه رنگ سيرى كه بيننده را خوش آيد، پس دائره گاو بر آنان تا اين مقدار تنگ شد، و معلوم است كه چنين گاوى در ميان گاوها كمتر يافت ميشود، و حال آنكه اگر از اول يك گاوى را بهر رنگ و هر جور آورده بودند كافى بود. باز باين مقدار هم اكتفاء ننموده، با يك سؤال بيجاى ديگر همان گاو زرد خوش رنگ را هم محدود كردند، و گفتند: از پروردگارت بپرس: خصوصيات اين گاو را بيشتر بيان كند، كه امر آن بر ما مشتبه شده است، و چون خود بر خويشتن تنگ گرفتند، خدا هم بر آنان تنگ گرفت، و باز دائره گاو زرد رنگ كذايى را تنگتر كرد، و فرمود: گاو زرد رنگى كه هنوز براى كشت و زرع و آبكشى رام نشده، و رنگش يك دست است خالى در رنگ آن نباشد. گفتند: حالا حق مطلب را اداء كردى، و چون بجستجوى چنين گاوى برخاستند غير از يك رأس نيافتند، آنهم از آن جوانى از بنى اسرائيل بود، و چون قيمت پرسيدند گفت: به پرى پوستش از طلا، لا جرم نزد موسى آمدند، و جريان را گفتند: دستور داد بايد بخريد، پس آن گاو را بان قيمت خريدارى كردند، و آوردند. موسى (ع) دستور داد آن را ذبح كردند، و دم آن را بجسد مرد كشته زدند، وقتى اينكار را كردند، كشته زنده شد، و گفت: يا رسول اللَّه مرا پسر عمويم كشته، نه آن كسانى كه متهم بقتل من شدهاند. آن وقت قاتل را شناختند، و ديدند كه بوسيله دم گاو زنده شد، بفرستاده خدا موسى (ع) گفتند: اين گاو داستانى دارد، موسى پرسيد: چه داستانى؟ گفتند: جوانى بود در بنى اسرائيل كه خيلى بپدر و مادر خود احسان مىكرد، روزى جنسى را خريده بود، آمد تا از خانه پول ببرد، ولى ديد پدرش سر بر جامه او نهاده، و بخواب رفته، و كليد پولهايش هم زير سر اوست، دلش نيامد پدر را بيدار كند، لذا از خير آن معامله گذشت و چون پدر از خواب برخاست، جريان را بپدر گفت، پدر او را احسنت گفت، و گاوى در عوض باو بخشيد، كه اين بجاى آن سودى كه از تو فوت شد، و نتيجه سخت گيرى بنى اسرائيل در امر گاو، اين شد كه گاو داراى اوصاف كذايى، منحصر در گاو شود، كه اين پدر بفرزند خود بخشيد، و نتيجه اين انحصار هم آن شد كه سودى فراوان عايد آن فرزند شود، موسى گفت ببينيد نتيجه احسان چه جور و تا چه اندازه به نيكوكار مىرسد. »[9]
ذکر مصیبت
السلام علیک یا ابا عبد الله، السلام علیک یابن رسول الله، السلام علیک یابن امیر المؤمنین، السلام علیک یابن فاطمة سیدة نساء العالمین. هر چند مصیبت های روز عاشورا از سنگین ترین و استثنایی ترین مصیبت های تاریخ بشریت است، ولی شهادت حسین بن علی (علیه السلام) میان دیگر مصیبت های نیم روز عاشورا یک استثناء است؛ زیرا امام سجاد (علیه السلام) در بیان مصیبت شهادت پدرش هنگام ورود به شهر کوفه رو به مردم این چنین فرمودند: «أنا بن من قتل صبرا و کفی بذالک فخرا» من پسر کسی هستم که به «قتل صبر» کشته شد و همین افتخار برای من بس است. قتل صبر یعنی هرگاه انسان یا حیوانی را بسته نگهدارند و با تدریج و با ضربات متعدد زجر کش کنند به چنین کشتنی «قتل صبر» می گویند. امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا زجر کش شد؛ زیرا باچشم خودش دید که دستهای ابو الفضل العباس (ع) را از بدنش جدا کردند، تیر به چشمش زدند، عمود آهنین به فرقش زدند، علی اکبر را در پیش چشمش قطعه قطعه و اربا اربا کردند، قاسم را زیرسم اسپ ها لگد مال کردند، علی اصغر را روی دستش با تیر سه شعبه سیراب کردند، وقتی خودش در میدان زخمی شده بود و نمی توانست حرکت کند، دشمن دستور داد به خیام حرم حمله کنند، همه اینها مصیبت های بود که باعث شد امام حسین (علیه السلام) به قتل صبر به شهادت برسد.[10]
«ألا لعنة الله علی القوم الظالمین، و سیعلم الّذین ظلموا أی منقلب ینقلبون»
دعا
اللّهم عجل لولیک الفرج، و اجعلنا من خیر أعوانه و أنصاره،والمستشهدین بین یدیه، أللهم انصر الاسلام و المسلمین، و اخذل الکفار و المشرکین و المنافقین، اللهم ایّد الدین و حماة الدین، أللهمّ احفظ قائدنا الخامنه ای.
محمد عیوض اشرفی
[1] سوره بقره/ آیه 83.
[2] سوره بقره/ آیه 83.
[3] سوره نساء/ آیه36.
[4] سوره انعام/ آیه151.
[5] سوره اسراء/ آیه 23.
[6] سوره الاحقاف / آية 15، 16
[7] محمد بن یعقوب، کلینی، الکافی، ج2، ص157، باب بر الوالدین، دار الکتب الاسلامیة، تهران- ایران، 1407ه ق، چهارم.
[8] همان، ص163.
[9] میرزا حسین، نوری، مستدرک الوسائل، ج15، ص231، مؤسسة آل البیت (علیهم السلام)، بیروت- لبنان، 1408ه ق، اول. محمد حسین طباطبایی، (علامه طبا طبایی)، المیزان، ج1، ص204، مؤسسة الاعلمی، بیروت- لبنان، 1393ه ق، سوم، سید محمد باقر، موسوی، همدانی، ترجمه المیزان، ج1، ص 309-310، دفتر انتشارات اسلامی، قم- ایران، 1374ش، پنجم.
[10] محمد تقی، قادری، برکدامین مصیبت باید گریست، ص275-283، نصایح، قم- ایران، 1389، اول.