شنبه 9 تير 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

 


 

 
یاد تو در ضمیرم و مهـر تو در دلـم      باشی به اندرون شد و با جان به در رود
 
گر بکنم ز تو مهر و بردارم از تو دل     آن مـهر بـر کـه افـکـنم  آن دل کجا برم
 
نامـم به کارخـانـه عـشـاق محـو بـاد      گـر جـز محـبـت تـو  بـاد شـغـل دیگرم
 
ای عـاشـقان کـوی تو از ذره بـیـشتر      من کی رسم به وصل تو کز ذره کمترم
 
شاها من هم به عرش رسانم سریر فضل      ممـلوک آن جنـابـم و مسـکـیـن آن درم
 
عواقب صلوات نفرستادن
 
کسی عمداً موقع شنیدن نام پیامبر ذکر صلوات را نگوید مذمت شدید شده است. حتی در بعضی از روایات تهدید شده که باعث رفتن در آتش جهنم می شود. همان طور که در گفتن و شنیدن باید احترام کرد در نوشتن هم باید احترام کرد. دستور داریم در موقع نوشتن نام پیامبر و ائمه علیه السلام و صلی الله علیه و آله را مرقوم کنیم. یک رسم غلط و ناپسندی باب شده که کنار اسم امام عین و کنار اسم پیامبر صاد می گذارند. این کار بسیار غلطی است. شیخ عباس قمی در سفینه نوشته اولین کسی که این را اختراع کرد دستش فلج شد، شل شد. عین یا صاد به درد نمی خورد باید عین صلوات یا علیه السلام را بنویسیم. اگر کسی که اسم پیامبر را می نویسد صلّی الله علیه و آله و سلّم را بنویسد تا وقتی که این مکتوب و نوشته وجود دارد ملائکه برایش دعا می کنند و صلوات می فرستند. در روایتی داریم که اگر کسی غیر عمد هم فراموش کند باز هم خدای متعال توبیخش می کند. «مَنْ ذُكِرْتُ عِنْدَهُ فَنَسِيَ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَيَّ خَطَأَ اللَّهُ بِهِ طَرِيقَ الْجَنَّةِ» (شیخ کلینی/ الكافي/ ج2/ ص:491) . اگر کسی اسم پیامبر را شنید و فراموش کرد (در حالت فراموشی معمولاً تکلیف برداشته می شود. اما فراموشی انسان جاهایی برایش پیش می آید که به مسئله اهمیت نمی دهد. هیچ وقت شده مثلاً کسی افطار خوردن را فراموش بکند. اصلاً ثانیه شماری می کند، موقع افطار بشود. آیا کسی حقوق اول ماهش از یادش می رود؟ امکان ندارد، چون برایش خیلی مهم است. چیزهایی که مهم اند فراموش نمی شوند. لذا صلوات فرستادن موقع شنیدن نام پیامبر آن قدر مهم است که پیامبر عظیم الشأن می فرماید: اگر کسی نام و ذکر من را بشود و فراموش بکند حتی غیر عمد هم باشد خدا کاری می کند که راه بهشت را گم می کند. یعنی گیجش می کند. معلوم می شود راه بهشت یاد خدا و پیامبر و اهل بیت است. راه بهشت صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السلام است.
 
سخاوتمندی باعث عاقبت بخیری و جلب رحمت خداوند
 
یکی از راه های جلب رحمت خدا مهربانی و مهرورزی و رحم ورزی است. هر چقدر شما به دیگران مهربان باشید خدا با شما مهربان تر خواهد بود. رحم کن تا به شما هم رحم کنند. بی رحمی نکن تا به شما هم بی رحمی نکنند. از هر دست که بدهی از همان دست هم خواهی گرفت.
 
یکی از راه های جلب رحمت خدا سخاوت است. اگر می خواهیم مورد رحمت خدا قرار بگیریم باید رحم و انصاف و مروت و سخاوت داشته باشیم. خدای متعال دست دهنده را دوست دارد. مرحوم آیت الله بروجردی رحمه الله در موقع جان دادن نگران بودند به ایشان گفتند: چرا نگران هستید؟ ایشان گفتند: هر چه اموال داشتم بخشیدم. ایشان معمولاً از بیت المال استفاده نمی کردند. حتی یک موقعی یک ملک پدری در بروجرد داشتند که فروخته بودند و پول این ملک را که به صورت یک چک بود زیر تشک گذاشته بودند. یک فقیری بود که هر ماه می آمد از آقا یک مبلغ جزئی می گرفت. آقا هم دست زیر تشک می کرد به پول آن زمان دو تومان یک تومان به او می داد، که پول حسابی بود. یک بار این فقیر می آید آقا دست می کند اشتباهی آن چکی که پول آن ملک بوده به ایشان می دهد فکر می کرد مثلاً این یک دو تومانی است و این فقیر هم می رود و می بیند مبلغ خیلی بالا است. از ماهانه او خیلی بالاتر است می آید به آقا می گوید: مثل این که اشتباه شده شما به جای پول ماهانه چک دادید. ایشان نگاه می کنند می گویند: مثل این که قسمت شما بوده که ما این را به شما بدهیم. دیگر برنگردان چیزی که ما دادیم دیگر برنمی گردانیم.
 
مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی رحمه الله  در زمان خودشان تک مرجع بودند. یعنی کل دنیا، آسیا، اروپا، آفریقا و هر جای دنیا که شیعه ای بود از مرحوم سید ابوالحسن تقلید می کردند. مرحوم آیت الله کمپانی معتقد بودند که از نظر علم خیلی بالاتر از سید هستند. آقا امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف را خواب می بیند. از آقا سؤال می کند که چرا مرجعیت و زعامت و رهبری به دوش ایشان افتاد؟ آقا می فرمایند: به خاطر سخاوت و دست دهنده فوق العاده ای که این سید دارد. می فرماید: شما فردا برو از ایشان چیزی بخواه، از دیگران هم چیزی بخواه، ببین چقدر فرق است. این آقا هم فردا می آید از مرحوم سید ابوالحسن چیزی می خواهد و ایشان مبلغ زیادی به ایشان کمک می کند. سخاوت کار خداست، آقایی و بزرگی می آورد. آتش جهنم آدم سخی را نمی سوزاند و لو غیر مؤمن و غیر مسلمان باشد. حاتم طائی کافر و بت پرست بود ولی به خاطر جود و سخاوتش پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم می فرماید: آتش جهنم نمی تواند او را بسوزاند. سخاوت رحمت خدا را جذب می کند و چه بسا افراد زیادی که سخاوت دارند و در پایان کار مؤمن وعاقبت به خیر می شوند. مرحوم سید ابوالحسن رحمه الله اولین بار که مرجعیت را به ایشان محول کردند ماه اول شهریه نبود به طلاب بدهد خانه شخصی اش را فروخت و شهریه داد. خیلی از ماه ها شهریه نمی رسید دل و جگر و قدرتش خیلی زیاد بود می گفت: من آبرو دارم از آبروم می توانم استفاده کنم. قرض می کرد مطمئن بود که مؤمنین قرضش را می دهند. مرحوم سید ابوالحسن بعد از مردن هم قرض زیاد داشت تجار جمع شدند قرض ایشان را دادند.
 
طلبه ای وضع مالی اش بد بود خدمت حاج سید ابوالحسن می آید می گوید: آقا یک استخاره برای من بگیرید. استخاره می کنند می گویند خوب است. می گوید: آقا من استخاره کردم شما به من پول بدهید خوب آمد. حاج سید ابوالحسن می گوید: برای شما خوب آمده برای من هم خوب است. خلاصه به عنوان این که استخاره خوب آمده از آقا یک پول حسابی می گیرد. خدا آدم های سخاوتمند را خیلی دوست دارد. اگر غرق گناه هم باشند از آن ها دستگیری می کنند.
 
اهمیت حمد و ثنا قبل از دعا در استجابت دعا
 
یکی از اساتید ما می فرمودند: که تعریف خیلی خوب است در دعاها هم داریم که اگر می خواهید دعا کنید اول بسم الله و «الْحَمْدُ لِلَّهِ» (الفاتحة: 2). و حمد و ثنا بگویید. یک دفعه نگو خدایا فلان چیز را به من بده. اول بگو چیزهای زیادی به من دادی ممنونت هستم متشکرم. بعد بگو این را هم بده. هم شکر قبلی ها را به جا بیاور و هم تعریف کن. هیچ چیز در خدا اثر ندارد ولی این وسیله ریزش رحمت است. بدترین چیزها است تملق و چاپلوسی است. اما پیش خدا و اهل بیت ستایش کردن عیب نیست. در روایت داریم اول ستایش کن، حمد کن، ثنا کن بعد حاجتت را بخواه. یکی از اساتید ما می گفت: خانم من خیلی رند است خیلی زیرک است. هر وقت می خواهد جیبم را خالی کند می آید کفش هایم را تمییز می کند می گوید: چه حاج آقای خوبی دارم. از این حاج آقا بهتر در این عالم نیست. بعد وقتی حسابی اعصاب ما را راحت کرد می گوید: حاج آقا رد کن بیاید. با این تعریف هایی که می کند جیب ما را خالی می کند من هم دیگر خجالت می کشم می دهم. بچه های ما هم بلد شدند سر سفره می نشینند می گویند چه بابای خوبی داریم برای ما غذا می آورد، وسایل می خرد، لباس می خرد، کیف می خرد... بعد که خوب تعریف ما را کردند می گویند: بابا جان پس کی برای ما خانم می گیری.
 
سیره ائمه و علما در برخورد کریمانه با مردم
 
بنده خدایی خیلی گرفتار بود دنبال بهانه می گشت از آقا پول بگیرد. خدمت آقا می آمد می گفت: خانم من وضع حمل کرده است. آقا هم یک مقداری به او کمک می کرد. می گفت: آقا که پیر است حواسش نیست. سه ماه دیگر هم می آمد می گفت: بچه دار شدم. آقا یادش بود، ولی به او می داد. چون آدم کریم اگر بخواهند گولش بزنند گول می خورد. چهار ماه دیگر دوباره می آمد می گفت: آقا خدا به ما بچه ای مرحمت کرده است و پول می گرفت. چهار، پنج باری می آید به قول ما سر سید را کلاه می گذارد پول می گیرد. یک بار آقا برای این که متوجه اش بکند که حواسش جمع است می گوید قدر این خانمت را بدان. چون خانم های ما از نه ماه زودتر نمی زایند ولی خانم شما دو سه ماه یک بار می زاید.
 
مرحوم سید ابوالحسن پسر جوانی داشتند. روزی در صف نماز جماعت یک نفر حمله کرد و پسر ایشان را کشت. قاتل پسرش را گرفتند می خواستند اعدام کنند که سید فرمود: ولی خون، ولی دم من هستم من هم عفو می کنم. قاتل پسرش را عفو کرد. فردا بنا بود تشییع جنازه پسر سید باشد دیدند مرحوم سید هی این طرف و آن طرف را نگاه می کند. گفتند: آقا چرا این قدر این طرف و آن طرف را نگاه می کنید؟ فرمود: به یک طلبه ای وعده دادم پول بدهم الآن می گردم او را پیدا کنم. یک علامت مؤمن این است که به وعده اش وفا می کند. حدیث داریم اگر به بچه تان هم وعده می دهید حتماً سعی کنید وفا کنید. یک نفر دید قاطری زیر پای امام حسن علیه السلام است خیلی خوشش آمد نقشه کشید که این قاطر را از دست امام حسن بگیرد. یعنی یک کاری کند که آقا این حیوان را این قاطر را به او ببخشد. آمد با چند نفر مشورت کرد آنها گفتند: امام حسن علیه السلام خیلی سخاوتمند است اگر بروی تقاضا کنی به تو مرحمت می کند. جلسه ای بود که قریش بنی هاشم در مدینه جمع می شدند گفتگو و مناظره می کردند. یا بعضی ها می آمدند شعر می خواندند صحبت می کردند. این شخصی که می خواست قاطر را از امام حسن علیه السلام بگیرد نقشه کشید آمد در آن جلسه که بزرگان مدینه جمع بودند شروع کرد از همه بزرگان مجلس تعریف و تمجید کرد. از امام حسن علیه السلام هیچ اسمی نیاورد با این که بزرگ مجلس امام حسن علیه السلام بود از بقیه تعریف کرد ولی از امام حسن عع اسمی نیاورد. رفیقی در جلسه داشت بلند شد گفت: آقای فلانی اسم همه بزرگان را آوردی تعریف و تمجید کردی اما بزرگترین شخصیت مدینه امام مجتبی علیه السلام فرزند رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم را چرا فراموش کردی حواست نبود؟ این آقا هم شروع کرد تعاریف زیادی در سخاوت و بخشندگی امام حسن علیه السلام کرد. مجلس تمام شد آمدند بروند که این مرد به امام حسن علیه السلام گفت: التماس دعا این قاطرتان را به من بدهید. حضرت فرمودند: بگیر، بعد فرمودند: اگر کریم را هم بخواهند گولش بزنند گول می خورد. من متوجه هستم. آدم کریم و سخی می فهمد که این فقیر و گرفتار دارد گولش می زند ولی دست دهنده او نمی گذارد که دست رد به سینه کسی بزند.
 
اهمیت سخاوتمندی در دین اسلام و عاقبت انسان
 
آیت الله بروجردی رحمه الله فرمودند: هر چه اموال داشتم به دیگران دادم ولی اگر خدای متعال از من سؤال کند فلانی آیا آبرویت را هم دادی؟ آبرویت را هم برای من خرج کردی؟ چه بگویم. اگر یک فقیر و گرفتاری آمد به شما گفت: برای دخترم جهاز می خواهم شما پول نداشتی، بیت المال نداشتی اما می توانستی به فلان تاجر و بازاری بگویی کمکش کن، آیا کردی یا نکردی؟ می ترسم خدای متعال بگوید: آقای بروجردی چرا آبرویت را در راه من خرج نکردی؟ سخاوت آن قدر مهم است که امام صادق علیه السلام می فرماید: «شَابٌّ سَخِيٌّ مُرَهَّقٌ فِي الذُّنُوبِ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ مِنْ شَيْخٍ عَابِدٍ بَخِيلٍ» (شیخ کلینی/ الكافي/ ج4/ ص:38 ). جوانی که غرق در گناه است ولی سخاوتمند است دلش رحم دارد به یتیم ها محبت می کند من آن را بیشتر دوست دارم از پیرمرد عابدی که دائم عبادت می کند، ذکر می گوید ولی بخیل است. چون بخل او را از بین خواهد برد. حضرت یحیی که شیطان با مراوده داشت یک بار از شیطان پرسید تا حالا با من هم رابطه داشتی؟ شیطان می گوید: آره، یک شب غذای چرب چیلی داشتید گفتم بخور بخور، زیادتر از اندازه خوردی و آن شب از نماز شب خواب ماندی. حضرت یحیی گفت: من قسم می خورم که دیگر شکم سیر غذا نخورم. شیطان هم گفت: من هم دیگر هیچ کسی را موعظه و نصیحت نمی کنم که باعث بشود لو بروم. یک بار حضرت یحیی از شیطان پرسید که از چه کسی خیلی بدت می آید و از چه کسی خیلی خوشت می آید؟ (معیار قشنگی است که دشمن خدا از چه کسی بدش می آید و از چه کسی خوشش می آید. این معیار حضرت امام رحمه الله است که می فرمودند: آمریکا و اسراییل از بعضی از عواملشان در دنیا خیلی خوششان می اید از آن ها تعریف می کنند. دشمن اگر از یکی تعریف بکند معلوم می شود که این به درد آن می خورد خوششان می آید. اگر هم از کسی دشمن بدش بیاید از او بد می گویند. اسرائیل از سید حسن نصرالله و حزب الله بدش می آید.) شیطان گفت: از آدم عابد پیرمردی که خیلی عبادت می کند ولی بخیل است خیلی خوشم می آید. هرچه می خواهد سجاده آب بکشد، ذکر بگوید. حضرت یحیی گفت: چرا؟ شیطان گفت: به خاطر این که بخلش او را در آتش می اندازد. «الْبَخِيلُ بَعِيدٌ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى بَعِيدٌ مِنَ النَّاسِ بَعِيدٌ مِنَ الْجَنَّةِ» (محدث نوری/ مستدرك الوسائل/ ج7/ ص:12 ). آدم بخیل از خدا و بهشت و مردم دور است. مردم هم می گویند: ای خدا کی می شود خبر مرگ این فامیل بخیل به ما برسد. این اموالش به ما برسد.
 
بنده خدایی غلامی داشت غلامش پیر شده بود باز هم آزادش نمی کرد. غلام گفت: ما پیر شدیم دیگر کار آیی نداریم آزادمان کن. اربابش هم گفت: باشد، در خانه خروس داریم بکشش هر وقت گوشت خروس را خوردم آزادت می کنم. غلام خروس را ذبح کرد و گفت: سر خروس خاصیت دارد با سر خروس سوپ درست کرد. با بال و پاها و جگر و دلش هم غذاها دیگری درست کرد. ارباب  هر روز می گفت: با یک جای خروس غذا درست کند. اما نمی گفت از گوشتش هم غذا درست کن. گوشت داشت تعفن می گرفت که غلام گفت: ارباب من از آزادی خودم صرف نظر کردم. گوشت این خروس بوی گند گرفت این را آزاد کن. آدم های بخیل بدترین آدم ها هستند بر عکسش آدم های سخی به خدا نزدیکترند. شیطان به حضرت یحیی گفت: آدم بخیل مرتب ذکر بگوید، تسبیح بگوید، ولی خمس و زکات ندهد، برای اهل بیت خرج نکند جهنمی می شود.
 
یکی از علمای بزرگ گفته بود در یک شهری منبر رفتم. بعد از منبر تاجر پول دار و کارخانه داری گفت: حاج آقا نماز می خوانم، روزه اش را هم می گیرم، دعا هم می خوانم اما به جای این هزار تومان، پانصد تومان صدقه نمی شود دو رکعت، چهار رکعت نماز خواند. غصه او را گرفته بود که چه جوری از زیر این صدقه در برود. یا این که مهندسی می خواست پول این بنا و عمله را به بدهد دستش می لرزید گفتند: چرا دستت می لرزد؟ گفت: جان که نیست پول است از جانم عزیزتر است. بعضی ها پول پرست هستند.
 
بدترین آدم ها که خیلی بدت می آید کیستند؟ شیطان گفت: جوان گناه کاری که سخی است. حضرت یحیی گفت: چرا؟ شیطان گفت: من یک عمری در دام و گناه می اندازمش اما خدا به خاطر سخاوتش نجاتش می دهد. این سخاوت من را بی چاره کرده است.
 
ائمه می فرمودند: ما خانواده ای هستیم که وقتی خدا به ما وسعت بدهد ما هم به خانواده و اهل خانه مان وسعت می دهیم. اگر هم خدا به ما کم داد ما هم کمتر خرج می کنیم. اما بعضی ها دارند و خرج نمی کنند. سخاوت آن قدر شیطان را ناراحت می کند که اگر کسی بخواهد کار خیری انجام بدهد دست به جیب می کند هفتاد تا شیطان به جیبش می چسبند. یعنی هفتاد تا مأمور شیطانی می آیند محکم به دستش می چسبند و می گویند دست به جیب نشوی. خودت دختر داری، خرج داری یک وقت برای کارهای خیر و افطار برای یتیم ها و مسجد خرج نکنی. هزار تا چاله جلوی تو در می آورد که خودت واجب تر هستی.
 
خدای رزاق می گوید: من کار فردا را از شما نمی خواهم شما هم رزق فردا را از من نخواهید. مسجدی بود که فرش نداشت. روحانی روی منبر گفت: مسجد فرش ندارد برای مسجد فرش بیاورید. هر چه روی این فرش ها نماز بخوانند شما هم شریک هستید. هر کس بخواهد کار سخاوتمندانه انجام بدهد هفتاد تا شیطان به دستش می چسبند. یک نفر گفت: من در دهان شیطان می زنم. همین الآن دو تا فرش اضافه در خانه ما است می روم می آورم. رفت و بعد از یک ساعت دست خالی برگشت. گفتند: پس چرا فرش نیاوردی؟ نکند شیطان به دستت چسبیده بود. گفت: مادر شیاطین به دست من چسبید. فرش را لوله کردم بیاورم خانمم با چماق آمد گفت کجا می خواهی ببری. من خودم دختر و پسر دارم. آبرویت را می برم می آیم از در مسجد می برم. آن چنان گفت که گفتم ولش کن شیطان به دست من نچسبید مادر شیطان به دست من چسبید.
 
ائمه معصومین علیهم السلام به خدا وصلند. یک سر سوزن در آن ها بخل راه ندارد. همه هستی خودشان را انفاق می کردند. شب صورتشان را می پوشاندند و در خانه فقرا می رفتند. آن قدر وسایل برای کمک به فقیرها به دوش گرفته بودند که دوششان زخمی شده بود. امام صادق علیه السلام در سرمای مدینه کیسه به دوش می گرفت و برای فقراء غذا می برد. یکی از یاران، امام را دید به حضرت گفت: آقا این ها شیعه نیستند. آقا فرمودند: اگر شیعه بودند که در نمک غذایمان هم باید این ها را شریک می کردیم. حتی به غیر شیعه ها هم کمک می کردند. امام دور خانه کعبه می گشت و می گفت خدایا من را از بخل آزادم کن. خدایا من را از بخل حفظم کن. بعد از طواف یک نفر به امام صادق علیه السلام گفت: آقا چرا فقط این دعا را می کردید؟ امام صادق علیه السلام فرمود: خدای متعال در قرآن می فرماید: «وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» (التغابن: 16). اگر کسی جلوی بخلش را بگیرد از جهنم رد است. دیگر رستگار و اهل بهشت است. حدیث داریم «الْجَنَّةُ دَارُ الْأَسْخِيَاء» (مجلسی/ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار/ ج 68/ ص: 350). بهشت خانه سخاوتمندها و جهنم خانه بخیل ها و خسیس هاست. تمام پرنده ها و موجودات عالم ذکر می گویند. ذکر مهم است ولی ذکری که در آن عمل باشد. امام مجتبی علیه السلام به کریم اهل بیت مشهور است. در خانه حضرت به روی همه مهمان ها باز بود. به عشق امام مجتبی علیه السلام بیاییم این صفت را از امام حسن علیه السلام یاد بگیریم در خانه امان به سوی همه باز باشد. هر مهمان غریبه ای که می آمد پذیرایی می کردند. در روایت داریم یک نفر آدم غریبه و فقیر که چند وقت شکمش غذای حسابی نخورده بود وارد مدینه شد. وارد خانه امام حسن علیه السلام شد دید سفره پهن است نشست. امام حسن علیه السلام نگاه می کرد دید این مهمان هم می خورد، هم آستینش را پر می کند. حضرت تبسمی کردند گفت: چرا این طوری می کنی؟ فقیر گفت: آقا شما که از وضع من خبر ندارید. خدا هشت تا دختر به من داده است. قیافه ندارند که چهار تا جوان بیایند این ها را بگیرند که نفسی بکشیم. نمی توانم شکمشان را سیر کنم. این غذاها را جمع می کنم برای این بیچاره ها ببرم. حضرت تبسمی کردند گفتند: نه شما خودت بخور برای آن ها هم جدا می دهیم ببری. نگران آنها نباش. امام مجتبی علیه السلام آن قدر سخاوت مند بود که سه بار اموالش را تقسیم کرد و به فقراء و ضعفاء داد. یک نفر خدمت امام مجتبی علیه السلام آمد گفت: آقا دشمنی به من روی آورده که به صغیر و  کبیر رحم نمی کند. به داد من برس. حضرت دو زانو نشستند گفتند: دشمن تو چه کسی است من انتقامت را بگیرم؟ گفت: دشمن من فقر و نداری است. «اللَّهُمَّ أَغْنِ كُلَّ فَقِيرٍ» (شیخ عباس قمی/ مفاتيح الجنان/1/ ص: 177). خدایا هر فقیر و در مانده ای را بی نیازش کن. آقا تأمل کردند خادم را صدا زدند و فرمودند: چه قدر اموال داریم؟ گفتند: پنج هزار درهم، فرمودند: همه اش را برای این شخص بیاور. خادم گفت: آقا چیزی برایمان باقی نمی ماند. فرمودند: نماند خدا می رساند. همه اموالشان را به آن شخص دادند و فرمودند: بار آخرت نباشد هر وقت این دشمن به شما روی آورد بگو تا من انتقام بگیرم. دست سخاوت را خداوند دوست دارد این دست سخاوتمند در آتش سوزانده نمی شود.
 
خدایا تو را قسم می دهیم به امام مجتبی علیه السلام که دل فاطمه زهرا علیها السلام و امیرالمؤمنین علیه السلام به قدومش شاد شد. که روایت داریم هدیه ای از رب العالمین برای پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم بوده است. خدایا به حق امام مجتبی علیه السلام به همه ما اخلاص و سخاوت کرامت بفرما. به حق امام مجتبی علیه السلام قلب امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف را از ما راضی و فرجش را نزدیک بفرما. در دنیا و آخرت ما را آنی از اهل بیت جدا مگردان. مقام معظم رهبری، علماء، مراجع و جوان هایمان را در پناه امام زمان عجّل الله تعالی فرجه الشریف حفظ بفرما. سه صلوات بر محمد و آل محمد به محضر آقا امام حسن مجتبی و پدر و مادر بزرگوارش علیهم السلام هدیه کنیم.
 
 

 

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group