شنبه 3 آذر 1403

                                                                                                                        


                                   

                                                                                                                                                                                                                                 

 

 

منو سخنرانی مکتوب

93-02-17-حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری-پاسخ به پرسش‌هاي بينندگان
برنامه سمت خدا

موضوع برنامه: پاسخ به پرسش‌هاي بينندگان

كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري

تاريخ پخش: 17/02/93

بسم الله الرحمن الرحیم

و صل الله علی محمدٍ و آله الطاهرین

با هرچه عشق نام تو را مي‌توان نوشت

با هرچه رود، نام تو را مي‌توان سرود

بيم از حصار نيست، كه هر قفل كهنه را

با دست‌هاي روشن تو مي‌توان گشود

آقای شریعتی: سلام می‌گویم به همه‌ی بیننده‌های خوبمان، خانم‌ها و آقايان، خيلي خيلي خوش آمديد به سمت خداي امروز. آرزو مي‌كنم در هر كجا كه هستيد، خداوند متعال پشت و پناهتان باشد. حاج آقاي ماندگاري سلام عليكم و رحمة الله.

حاج آقای ماندگاري: عليكم السلام و رحمة الله، من هم خدمت شما و همه دوستان عزيز، عرض سلام و ادب و احترام دارم و ماه رجب را با همه‌ي ولادت‌هاي قشنگش تبريك مي‌گوييم، به ويژه ولادت امام جواد كه در پيش است، به آقا و ولي نعمت‌مان علي بن موسي الرضا(ع) تبريك مي‌گوييم. انشاءالله به همه ما و شيعيان و دوستداران اهل‌بيت و به همه گرفتارها عيدي بدهند. به عنوان تبريك دعاي سلامت امام زمان را قرائت مي‌كنيم. [دعاي فرج]

آقای شریعتی: حاج آقاي ماندگاري به سؤالات شما پاسخ خواهند داد.سؤالات خوبي است كه انشاءالله امروز پاسخش را خواهيد شنيد. خيلي‌ها در مورد استخاره سؤال دارند.

با عرض سلام و خسته نباشيد، من با يك نفر قصد ازدواج دارم، استخاره كردم، بدجور بد آمده است. اما من بايد چه كنم كه او را هم بدجور دوست دارم. آيا من بايد از اين ازدواج دست بردارم يا نه؟

حاج آقای ماندگاري: به بهانه‌ي سؤال اين بيننده عزيز چند نكته را در مورد استخاره بيان كنم. 1- استخاره يعني طلب خير كردن از خداوند. كدام خدا؟ خدايي كه چيزهايي را مي‌بيند و مي‌داند، كه ما آنها را نمي‌دانيم و نمي‌بينيم. پس چه بسا من حادثه را از يك بعد نگاه مي‌كنم، فكر مي‌كنم خوب است، به خدا هم مي‌گويم: شما هم بيا از اينجا نگاه كن، به ما بگو: خوب است. چون ايشان مي‌گويد: بدجور دوستش دارم، بدجور هم بد آمده است. ايشان مي‌خواهد به خدا بگويد: خدا جون! من كه اين را دوست دارم و اين آقا هم خوب است، خوب بيايد. اما خداي مهربان، خداي عليم و دانا، دارد از پشت حادثه نگاه مي‌كند. همه‌ي ابعاد را مي‌بيند، و با شما هم دشمني ندارد. ما اعتقاد داريم كه خداوند «ارحم الراحمين» است. خدا هم قادر است، يعني قدرت دارد و ناتوان نيست. مهربان هم هست، دانا و حكيم هم هست. شما به او واگذار كرديد و او به شما گفت: بد است. اگر بگوييد: خدايا آنچه تو فرمودي: بد است، من قبول ندارم. پس شما احاطه‌ي خدا را قبول نداري. همه‌ي قشنگي استخاره به اين است. راهنمايي خواستن يك عبد فقير و ضعيف و كسي كه تمام ابعاد را نمي‌داند، از خداي قادر و مهربان و دانا و حكيم كه همه ابعاد را مي‌داند. پس چرا اعتراض كنم!؟ اين اصل استخاره است. لذا اگر بعد از استخاره به آنچه استخاره آمده است، عمل نكردم، خودم ضرر كردم. يعني به خدا گفتم: خدايا، تو همه ابعاد را مي‌بيني، به من خبر بده. ولي من مي‌خواهم راه خودم را بروم. قرار نيست خدا خودش را با ما تنظيم كند. قرار است ما با خدا تنظيم شويم. اين اصل استخاره كه طلب خير كردن است. وجوب نمي‌آورد ولي به اعتقاد من حكم عقلاني و انساني و فطري اين است كه وقتي از وجود نازنيني چون خدا راهنمايي خواستي، او به تو كمك كند و وقتي كمك كرد، تو قبول كن.

نكته‌ي دوم اين است كه من به خدا مي‌گويم: خدايا، نظرت را به من بگو. خدا مي‌خواهد نظرش را به من بگويد، من قدرت شنوايي را در آن لحظه ندارم و سمعكم را درمي‌آورم. گوش‌هايم را مي‌گيريم. چه مي‌خواهم بگويم؟ گاهي وقت‌ها فهم و شنيدن پيام خدا شرايطي دارد.

يك خانمي در حرم امام رضا جلوي من آمد، گفت: چرا هرچه با امام رضا، حرف مي‌زنم، صداي مرا نمي‌شنوند؟ گفتم: من خيلي نمي‌فهمم، ولي حس مي‌كنم كاكل مويت بيرون است! موهايت را بپوشان، احتمالاً صداي امام رضا را بشنوي. گفت: به همين سادگي، گفتم: به همين سادگي!

يك خانمي به من گفت: من در رابطه با دخترم گير كردم. گفتم: در رابطه با خودت، گير نكردي؟ گفت: چرا. گفتم: گير خودت را برطرف كن، گير با دخترت حل مي‌شود. ما گاهي وقت‌ها به خدا مي‌گوييم: خدايا ما را راهنمايي كن، ولي شرايط پذيرش راهنمايي خدا را در وجود خودمان محيا نمي‌كنيم. فقط يك آيه‌ي قرآن مي‌خوانم. «لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ» (واقعه/79) يعني چه؟ يعني كسي كه طهارت ندارد، پيام خدا را نمي‌گيرد.

پس خدا جواب قشنگي به ما مي‌دهد. اگر مي‌خواهد فهم ما با جواب خدا تنظيم شود، شرايطي دارد. شرايطش بندگي خداست. انجام واجبات و ترك محرمات است. از بيرون دايره‌ي بندگي، خدا كه محور دايره است، از خدا سؤال نكنيم و توقع داشته باشيم حرف خدا را بيرون دايره‌ي بندگي بشنويم.

نكته‌ي سوم اين است كه من توفيق داشتم در شام شهادت حضرت سلطان علي بن محمد الباقر(س)، فرزند عزيز امام باقر(ع) كه امامزاده‌ي بلافصل هستند در مشهد اردهال نزديكي كاشان حضور پيدا كنم. نزديك ضريح آقا رفتم و گفتم: آقا، اينها همه مهمان‌هاي شما هستند. پس به من بگوييد: من چه بگويم؟ باور كنيد انگار به من گفتند: به مردم بگو: قصه‌ي آمدن مرا يكبار ديگر مرور كنند. آمدم گفتم: مردم، در سال 113 هجري چه اتفاقي افتاد؟ مردم كاشان و فين و چند شهر ديگر به امام باقر(ع) نامه نوشتند، ما مي‌خواهيم حلال و حرام خدا را بفهميم. شما يك نماينده‌اي بفرستيد كه حلال و حرام خدا را براي ما بفرمايد. يعني مردم بدون ترس حلال و حرام خدا را دنبال مي‌كردند. فرزند امام باقر هم بدون ترس حلال و حرام خدا را به مردم گفت. اين رسالت اول اين آقا بود. گفتم: مردم، امروز كه ما طالب امام زمان هستيم، طالب حلال و حرام خدا از زبان امام زمان هستيم، يا طالب توجيه كارهاي خودمان هستيم؟ بعد همانجا روحانيون نشسته بودند. گفتم: از هر صد تا مراجعه‌اي كه به شما مي‌شود، چند نفر مي‌خواهند حلال و حرام خدا را بشنوند، چند نفر مي‌خواهند استخاره بگيرند؟ گاهي وقت‌ها استخاره براي توجيه كار خودش است. مي‌خواهد يك كاري انجام بدهد، دل دل مي‌كند. مي‌خواهد گردن قرآن بياندازد. فرزند امام باقر نيامد كه براي توجيه كارهاي ما قدم بردارد. فرزند امام باقر(ع) آمد كه «لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِم‏» (نحل/44) امروز يك اشكال جدي در جامعه ما وجود دارد. همه مردم به طور جدي طالب فهم حلال و حرام خدا نيستند. طبيعتاً من و امثال من هم گاهي وقت‌ها گوينده‌ي حلال و حرام خدا نيستيم. مي‌خواهيم كار آنها را توجيه كنيم. من اعتقاد دارم اگر مردم طالب حلال و حرام خدا باشند.

خانمي آمده مي‌گويد: من به چنين مشكلي دچار شدم. مي‌گويم: حكم خدا را مي‌خواهي يا حكمي كه دلت مي‌خواهد؟ مي‌گويد: حكم خدا. حكم خدا را مي‌گويم، مي‌گويد: نه، نه، نه! مي‌گويم: پس شما كه طالب حكم خدا نيستي. اگر استخاره براي توجيه كارهايمان است، قطعاً در دين سفارش نشده است. اگر استخاره براي طلب خير از خداست، در بقيه‌ي بخش‌هاي زندگي‌مان خيري كه خدا گفته رعايت كردم كه اين يكي را هم از خدا مي‌‌خواهم به من نشان بدهد؟ مثال ساده مي‌زنم، خانمي، آقايي، ظاهر اسلامي‌اش را رعايت نكرده و آمده از من استخاره مي‌خواهد. استخاره را براي چه مي‌خواهي؟ طلب خير مي‌خواهي؟ مگر اين پوششي كه خدا گفته انجام بدهد و عفت و حيا را رعايت كن، اين خير از طرف خدا نيست. خوب اگر اين را رعايت نكردي، چه چيزي را از خدا مي‌خواهي بپرسي؟ مسير را اشتباه مي‌رويم.

نكته‌ي چهارم، اين است كه به ما گفتند: خودتان استخاره كنيد. اگر توانستيد شرايط را در وجود خودتان ايجاد كنيد كه پيام خدا را بفهميد، خودتان استخاره كنيد. حتي در آدابش دارد كه دو ركعت نماز بخوانيد. در مفاتيح مرحوم شيخ عباس (ره) آورده است. اگر خودتان هم نتوانستيد، برويد يك صاحب نفس پيدا كنيد، به بركت نفس او پيام خدا را مي‌فهمد، به شما هم مي‌گويد. بايد واقعاً به استخاره عمل كنيم. نكته‌ي آخري كه در اين بخش مي‌خواهم بگويم اين است كه استخاره يك دارو است. ما استخاره را نفي نمي‌كنيم. همه داروها نيست. اين نيست كه حالا كسي بخواهد از جايش بلند شود، استخاره كند يا نه؟ مي‌خواهد بنشيند، استخاره كند يا نه؟ يك حرفي مي‌زنم كه همه اينها را كنار مي‌زند. استخاره براي تحير است؟ من سر دوراهي رسيدم، تابلوي راهنما ندارم. سراغ قرآن مي‌روم، عزيزي براي من باز كند و به من بگويد: كدام طرفي برو. كسي كه دستش در دست ولايت باشد، تحير دارد؟ در زندگي اهل‌بيت خيلي استخاره نبوده است.

آقاي شريعتي: من خانمي هستم كه چند سالي است با گروهي از خانم‌ها محفل انس با قرآن را هفته اي دوبار برگزار مي‌كنيم. روز به روز عضو تازه‌اي بر گروه ما اضافه مي‌شود و ما از اين بابت بسيار خوشحال هستيم. ولي مدتي است خانمي به گروه ما آمده است، كه از لحاظ حجاب و برخي مسائل رفتاري در محله ما وجهه خوبي ندارد. خانم‌هاي جلسه ما طوري با او رفتار مي‌كنند، كه احساس مي‌كنم او معذب است و قصد ترك اين مجلس را دارد. من از اين بابت بسيار ناراحت هستم. لطفاً ما را راهنمايي كنيد.

حاج آقاي ماندگاري: شيوه‌ي اهل بيت در برخورد با اينگونه افراد و اينطور جمع‌ها، شايد ما وارد جمعي شويم كه ما وصله ناجور آن جمع باشيم. الآن اين خانم آمده و اينها فكر مي‌كنند وصله ناجور است. شايد من وارد جمعي شوم، خودم فكر كنم وصله ناجور آن جمع هستم. در هر دو صورت تكليف ما كه احساس مي‌كنيم شايد يا او وصله ناجور نباشد، شايد ما نباشيم، وجود نازنين پيغمبر و اهل‌بيت سه گام را به ما نشان دادند. 1- اول دنبال نقطه‌ي مشترك بگرديد، اول نزنيد او را از بين ببريد. اول تأييد كنيد. به نظر شما اين خانمي كه در جلسه قرآن آمده است، حجابش نقطه مشترك با اين خانم‌ها نيست. چه چيزي نقطه مشترك است؟ علاقه‌اش به قرآن نقطه مشترك است. اين خانم اينجا نيامده كه مجلس رقص و آواز برپا كند. اين خانم مي‌دانسته، جلسه‌ي قرآن آمده است. علاقه به قرآن داشته و در جلسه قرآن آمده است. اين خانم حجابش نقطه مشترك نيست، علاقه‌ي به قرآن و اهل‌بيتش نقطه مشترك است. بگوييم: به به! خيلي خوش آمديد! به محفلي كه دلتان مي‌پسندد، خوش آمديد. اول روي نقطه اشتراك دست بگذاريم. من هم اگر در جمعي رفتم كه با من نيستند، نقطه مشترك خودم را با آنها پيدا مي‌كنم. اگر هيچي پيدا نكرديم، خوب هردو انسان هستيم. شما مسلمان هستيد، من هم مسلمان هستم. شما دوستدار عترت و قرآن هستيد، من هم دوستدار قرآن وعترت هستم. پس نقطه مشترك را پيدا كنيد. من خواهش مي‌كنم و چقدر سؤال خوبي است، ماه رجب است، بهار قرآن است. فقط رمضان بهار قرآن نيست. ماه شعبان و بهار قرآن است. ماه رمضان است و زيباترين بهار قرآن است. الحمدلله در جامعه و مساجد ما انس با قرآن بوده و الحمدلله در خانه‌ها هم دارد اين اتفاق مي‌افتد. مردم جلسات قرآن را در خانه‌ها راه بياندازند، در مسجدها و در محافل ما ابتدا يك بحث قرآني باشد. پس اولين نقطه، نقطه تأييدي است.

2- دومين نقطه، نقطه تبديلي است. خانميي در حرم امام رضا حجابش خوب نبود. يكي از خواهران انتظامات گفت: حاج آقا چگونه به او تذكر بدهيم؟ گفتم: اينكه آمده زائر شده، محبتش را به امام رضا تأييد كنيد. ولي پوشش او را تبديل كنيد. چطور؟ بگوييد: خانم شما فهميده هستيد و علاقه‌مند به امام رضا هستيد. شما مي‌دانيد كه آدم هر مهماني كه مي‌رود، سعي مي‌كند به ذائقه‌ي صاحبخانه لباس بپوشد. اين آقا مادرشان از كور هم رو مي‌گرفت. اگر شما يك مقدار پوششتان را با حياتر و با عفت‌تر كنيد، آقا بيشتر از شما پذيرايي مي‌كند. اين خانم خيلي قشنگ پذيرفته بود. به اين خانم بگوييم: شما كه سر سفره‌ي قرآن آمده‌ايد، قرآن فرموده: «وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ» (نور/31) قرآن فرموده: حجاب داشته باشيد. شما كه سر سفره‌ي به اين قشنگي آمديد، اين سفره مهمان‌هايي را بهتر پذيرايي مي‌كند كه پوششان همراه با حيا و عفت باشد. من يقين دارم اين خانمي كه با اين عشق و علاقه در اين محفل آمده است، از زبان نامه معلوم بود كه نگاه‌هاي سنگيني هم روي اين خانم است، اما با اين حال تاب آورده است. از اين معلوم مي‌شود دوستدار تداوم اين جلسه است و اين تبديل را مي‌پذيرد.

3- در مرحله سوم ما با هيچ كس تعارف نداريم. گناه را تخريب مي‌كنيم و گناهكار را نه. ما مي‌توانيم بگوييم: خانم شما فكر مي‌كنيد اگر خداي نكرده انسان كم‌حجاب باشد بيشتر مورد نگاه هوس بازان قرار مي‌گيرد يا حجابش بيشتر باشد؟ قطعاً مي‌گويد: اگر كم حجاب باشد، يا بد حجاب باشد مورد نگاه هوس بازان قرار مي‌گيرد. شما كه دوست نداريد مورد نگاه هوس بازان قرار بگيريد؟ ذات او را تطهير مي‌كنيم. گناه بايد تخريب شود. پس انسش با قرآن تأييد مي‌شود. نوع حضورش در سفره‌ي قرآن تبديل مي‌شود. خطايش تخريب مي‌شود. خودش نه! خودش را بايد پذيرايي قشنگي كنند. من تقاضا مي‌كنم در هيأت‌ها، در مسجدها، در همه محافل قرآن از همديگر خوب پذيرايي و استقبال كنند.

آقا فرمودند: قبل از انقلاب محل سخنراني حضرت آقا مسجد كرامت مشهد بود. فرمودند: وارد مسجد كرامت شدم، ديدم دو سه نفر، از جوان‌هايي كه آن زمان به آنها هيپي مي‌گفتند، در مسجد آمدند، دو سه نفر از اين بزرگترها به ايشان گير مي‌دهند. كه شما با اين قيافه، با اين موها و وضعيت در مسجد چه مي‌كنيد؟ آقا مي‌فرمايند: من دويدم، آمدم اين جوان‌ها را دريافتم. يكوقت اينها ناراحت نشوند! گفتم: به به! اصلاً مسجد جاي شماست. شما بهترين مهمان‌هاي خدا هستيد، بايد حاي شما صف اول باشد. پيرمردها را هم طوري تلطيف كردم، ناراحت نشوند. فرمودند: همين برخورد من باعث شد آنها بچه‌هاي مسجدي شدند و در انقلاب هم حضور پيدا كردند. اگر روش ما روش اهل‌بيت باشد، جاذبه در حد اعلي و دافعه در حد اقل، اين راهش هم همين است. نقطه‌ي مشترك را تأييد كنيم. روش را تبديل كنيم، گناه را تخريب كنيم نه گناهكار را. قطعاً اينطور خانم‌ها و آقاياني كه يقين داريم دلهايشان به قرآن و عترت پيوند خورده است، اينها هم در محافل ما جذب مي‌شوند.

در يكي از حرم‌ها از ورود دو سه نفر از جواناني كه موهاي ويژه‌اي داشتند، جلوگيري مي‌كردند. رفتم گفتم: براي چه جلوگيري مي‌كنيد؟ گفتند: به ما گفتند اينها را راه ندهيد. گفتم: مگر شما صاحبخانه هستيد؟ صاحبخانه دعوتشان كرده، شما مي‌خواهيد جلويشان را بگيريد؟ گفتند: قانون است. با مسؤولين تماس گرفتم و گفتم: اشتباه مي‌كنيد، آن بزرگواران هم قبول كردند. اگر يك نفر آمد، مهمان صاحبخانه است. دوستداران اهل‌بيت هم باشند، عادتشان احسان باشد، روش شان كرم باشد. حتماً با روي باز بشنوند. «لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك‏» (آل‌عمران/159) خدا به پيغمبر مي‌گويد: اگر تو يك مقدار بداخلاقي كني و سخت بگيري، همه اينها از دور تو مي‌روند. «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُم‏» به خاطر آن رحمة للعالمين بودنت آرام باش، نرم باش و همه را جذب كن. پيروان پيغمبر هم رحمة للعالمين هستند، بايد اينقدر نرم باشند، قشنگ باشند، همه را جذب كنند. چه بسا اين خانم و اين آقا كه با آموزش‌هاي غلط در مسير گناه افتاده است، با جاذبه قوي ما از همه گناهان گذشته‌اش پشيمان مي‌شود، هيچ! ديگران را هم پشيمان مي‌كند.

آقاي شريعتي: اين سؤال را اگر بينندگان موافق باشند در اتاق گفتگو خواهيم گذاشت. دوستان مراجعه كنند و نظراتشان را بدهند. آن سؤالي را هم كه چند هفته پيش مطرح كرده بوديم و يك بيننده‌اي گفته بود: من وقتي به اينترنت مراجعه مي‌كنم دست و دلم مي‌لرزد و مرتكب گناهاني مي‌شوم كه خودم اصلاً راضي نيستم، هم در اتاق گفتگو قرار گرفته است. بازتاب‌هاي بسيار خوبي داشت و دوستان مواردي را اشاره كردند و پاسخ‌هايي را دادند، كه گهگاه خودشان هم گرفتار بودند و تجربه كرده بودند و راهكارهاي خروج از اين بحران را به اشتراك گذاشته بودند. به اتاق گفتگوي ما مراجعه كنيد، پاسخ ها و نظرات دوستان را هم بشنويد. قرار روزانه‌ي امروز ما صفحه‌ي 83 مصحف شريف است. آيات 27 تا 33 سوره‌ي مباركه نساء در سمت خداي امروز تلاوت خواهد شد. برمي‌گرديم در خدمت شما خواهيم بود به بركت صلوات بر محمد و آل محمد.

«وَ اللَّهُ يُرِيدُ أَن يَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَ يُرِيدُ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الشهََّوَاتِ أَن تمَِيلُواْ مَيْلاً عَظِيمًا(27) يُرِيدُ اللَّهُ أَن يخَُفِّفَ عَنكُمْ وَ خُلِقَ الْانسَنُ ضَعِيفًا(28) يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَأْكُلُواْ أَمْوَالَكُم بَيْنَكُم بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَن تَكُونَ تجَِرَةً عَن تَرَاضٍ مِّنكُمْ وَ لَا تَقْتُلُواْ أَنفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كاَنَ بِكُمْ رَحِيمًا(29) وَ مَن يَفْعَلْ ذَالِكَ عُدْوَانًا وَ ظُلْمًا فَسَوْفَ نُصْلِيهِ نَارًا وَ كَانَ ذَالِكَ عَلىَ اللَّهِ يَسِيرًا(30) إِن تجَْتَنِبُواْ كَبَائرَ مَا تُنهَْوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيَِّاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُم مُّدْخَلًا كَرِيمًا(31) وَ لَا تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلىَ‏ بَعْضٍ لِّلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُواْ وَ لِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ ممَِّّا اكْتَسَبنْ‏َ وَ سَْلُواْ اللَّهَ مِن فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكلُ‏ِّ شىَ‏ْءٍ عَلِيمًا(32) وَ لِكُلٍ‏ّ جَعَلْنَا مَوَالىِ‏َ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَ الْأَقْرَبُونَ وَ الَّذِينَ عَقَدَتْ أَيْمَانُكُمْ فََاتُوهُمْ نَصِيبهَُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلىَ‏ كُلّ‏ِ شىَ‏ْءٍ شَهِيدًا(33)»

ترجمه آيات:

«خدا مى‏خواهد توبه شما را بپذيرد. ولى آنان كه از پى شهوات مى‏روند، مى‏خواهند كه شما به كجروى عظيمى افتيد. (27) خدا مى‏خواهد بار شما را سبك كند، زيرا آدمى ناتوان آفريده شده است. (28) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، اموال يكديگر را به ناحق مخوريد، مگر آنكه تجارتى باشد كه هر دو طرف بدان رضايت داده باشيد. و خودتان را مكشيد. هر آينه خدا با شما مهربان است. (29) و هر كه اين كارها از روى تجاوز و ستم كند، او را در آتش خواهيم افكند و اين بر خدا آسان است. (30) اگر از گناهان بزرگى كه شما را از آن نهى كرده‏اند اجتناب كنيد، از ديگر گناهانتان درمى‏گذريم و شما را به مكانى نيكو درمى‏آوريم. (31) آرزو مكنيد آن چيزهايى را كه بدانها خدا بعضى از شما را بر بعضى ديگر برترى داده است. مردان را از آنچه كنند نصيبى است و آنان را از آنچه كنند نصيبى. و روزى از خدا خواهيد كه خدا بر هر چيزى آگاه است. (32) براى همه، در آنچه پدر و مادر و خويشاوندان نزديك به ميراث مى‏گذارند، ميراث‏برانى قرار داده‏ايم. و بهره هر كس را كه با او قرارى نهاده‏ايد بپردازيد كه خدا بر هر چيزى گواه است. (33)»

آقاي شريعتي: اللهم صل علي محمد و آل محمد، انشاءالله زيارت مشهد الرضا نصيب همه ما شود. اشاره‌ي قرآني امروز را بفرماييد.

حاج آقاي ماندگاري: خداوند متعال در آيه‌ي 28 و 29 مي‌فرمايد: «يُرِيدُ اللَّهُ أَن يخَُفِّفَ عَنكُمْ» خدا اراده كرده است كه بر شما سبك بگيرد. ماه رجب است، ماه شعبان است، ماه رمضان است. بناي خدا بر اين است كه خدا ما را ببخشد و بر ما سخت نگيرد. آيه‌ي بع شرايطش را مي‌گويد. «يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ» اگر مي‌خواهيد خدا بر شما سبك بگيرد، «لَا تَأْكُلُواْ أَمْوَالَكُم بَيْنَكُم بِالْبَاطِلِ» مال، مصداق دنيا است. خدا به شما مال و امكانات داده است. در راه غلط مصرف نكنيد. نه از راه غلط بدست آوريد، نه به راه غلط مصرف كنيد. اين يك مورد است.

اگر مي‌خواهيد خدا بر شما سبك بگيرد، تخفيف بدهد، «إِلَّا أَن تَكُونَ تجَِرَةً عَن تَرَاضٍ مِّنكُمْ» براساس معاملات مرزي، معاملات حلال، مالتان رازياد كنيد. خدا هم راضي است و شما هم راضي خواهيد بود. «وَ لَا تَقْتُلُواْ أَنفُسَكُمْ» خودتان را نكشيد. من مي‌خواهم يك برداشتي كنم كه قطعاً عزيزاني كه به تفسير مراجعه مي كنند، مشابه اين برداشت‌ها را حتماً در تفسير مي‌بينند. بارها در باب سقط جنين در اين برنامه اشاره كرديم. آنهايي كه بچه‌هايشان را مي‌كشند، و مانع تولد فرزند مي‌شوند، اينها دارند خودشان را مي‌كشند. اينها دنباله‌ي خودشان را قطع مي‌كنند. خدا به وجود نازنين حضرت زهرا(س) اطلاق كوثر كرد. چون فاطمه زهرا كفايت مي كند كه اين همه نسل پيغمبر فقط به بركت وجود نازنين فاطمه زهرا بوده است. خودتان را نكشيد. نسلتان را نكشيد و دنباله‌تان را قطع نكنيد. اينها باعث مي‌شود كه خدا بر شما سخت نگيرد. بناي خدا بر اين است كه بر بندگانش چون ضعيف هستند، سخت نگيرد. به شرطها و شروطها! اگر ما در جاده بندگي حركت كرديم، خدا ارحم الراحمين است و قطعاً بر ما سخت نخواهد گرفت.

آقاي شريعتي: يك پيامي پيش روي من است، يك درد دل و يك حكايني است كه يكي از بينندگان خوب براي ما ارسال كردند. اين پيام حاوي نكان و جزئياتي است كه شايد هركدام از ما به نوعي با بخش‌هايي از آن درگير هستيم و ارتباط داريم. شايد نياز باشد كه در مواجه با اين شرايط ما هم تصميم مناسبي را اتخاذ كنيم.

نوشتند كه: در تأييد صحبت‌هاي هفته‌هاي گذشته حاج آقاي حسيني كه در خصوص اشتغال بانوان بود، خواستم به عنوان مصداق واقعي سرگذشت خودم را براي شما بنويسم. شايد كمكي باشد به خانم‌هايي كه هنوز در تصميم‌گيري ترديد دارند. من خانمي 36 ساله هستم كه در 25 سالگي به علت اعتياد همسر سابقم و مشكلات اخلاقي ديگري كه داشت از او طلاق گرفتم و براساس حكم دادگاه حضانت پسرم را بر عهده گرفتم. پس پايان تحصيلات دانشگاهي بر خلاف ديگر جوان‌ها بلافاصله در يكي از ادارات دولتي كار پيدا كردم. درست همزمان با فارغ‌التحصيلي‌ام كارم را به صورت قراردادي شروع كردم. اما متأسفانه شروع مشكلات كاري من بود. اولاً جوان بودن و بدتر از آن مطلقه بودن من باعث شده بود برخي از همكاران مرد سعي كنند به نحوي خودشان را به من نزديك كنند. عليرغم اينكه من محجبه بودم و با چادر و بدون هيچ نوع آرايشي در محل كار حاضر مي‌شدم، اما گويا در برخي از موارد بعضي از آقايان هيچ حدودي را رعايت نمي‌كنند. با وجود اينكه همگي آنها نيز متأهل بودند. وقتي با برخورد منفي من مواجه مي‌شدند، سعي در تخريب من نزد رئيس اداره مي‌نمودند. يا اينكه اسامي مختلفي را براي من گذاشته بودند، و پشت سر من مرا با آن القاب و اسامي صدا مي‌كردند كه قابل تحمل‌ترين آنها خانم مقتدريان و يا خانم حراستيان بود! ثانياً من شرعاً و وجداناً مايل بودم تمام وقت اداري را به كار اداره بپردازم كه اين نيز مشكل ديگري بود. چرا كه بيشتر همكارانم تا ساعت 9 صبح و پس از آنكه ساعت 7:30 كارت ورود را مي زدند، براي پياده‌روي و ورزش مي‌رفتند و بعد از آن هم صبحانه مي‌خوردند. بين روز هم به بهانه‌هاي مختلف از زير كار شانه خالي مي‌كردند و اگر ارباب رجوع بيچاره‌اي سر و كارش با آنها مي‌افتد با كاغذ بازي و سرگردان كردن آنها وقت مي‌گذراندند. از ساعت 12 تا 2 نيز براي نماز رفته و بعد هم در نمازخانه‌ي اداره استراحت مي‌كردند تا وقت اداره تمام شود. ايشان گفتند: وقتي من سعي مي‌كردم كارم را درست انجام بدهم، يا به من تهمت رشوه گرفتن از ارباب رجوع را مي‌زدند و يا آنكه به نصيحت مي‌پرداختند كه دوستانه به تو توصيه مي‌كنم در اداره زياد كار نكن! چون هرچه بيشتر كار كني توقع رئيس هم از تو بيشتر مي‌شود و كار بيشتري از تو مي‌خواهد. اما اگر كارها را به كندي انجام دهي، او هم فكر مي‌كند توان تو بيشتر از اين نيست و كار اضافي را از تو توقع ندارد. تحمل اين جو براي من واقعاً غير قابل تحمل بود! ثالثاً كار اداري يكنواخت و بدون هيچ هيجاني بود و قوانين دست و پا گير اجازه‌ي كمك بيشتر به مردم را نمي‌داد، و ضمناً نمي‌توانستم نتيجه واقعي كارم را ببينم. به ندرت پيش مي‌آمد كه كار يك ارباب رجوعي را راه مي‌انداختم، بعد هم او اظهار لطف و محبت مي‌كرد و از اينكه مي‌توانستم به آنها كمك كنم، احساس رضايت مي‌كردم. رابعاً براي حفاظت از خودم مدام مجبور بودم كه خشك و رسمي برخورد كنم. اين موضوع روحيه‌ي مرا افسرده و خسن كرده بود و احساس مي‌كردم كم‌كم روحيه‌ي لطيف و زنانه من دارد از دست مي‌رود. خامساً به دليل اينكه جزء نيروهاي قراردادي بودم، حقوقم ماه به ماه پرداخت نمي‌شد، و گاه مي‌شد كه تا شش ماه حقوق مرا پرداخت نمي‌كردند و اين موضوع براي من كه مستأجر بودم و مخارج خانه و فرزند داشتم بسيار مشكل بود. مدام ناچار بودم كه از مادرم قرض كنم و پس از دريافت حقوق قرضم را ادا كنم و تسويه حساب كنم. اين وضعيت قدرت تصميم‌گيري براي هر خريد و پيشرفتي در زندگي را از من گرفته بود. كم كم احساس كردم كه بايد به فكر كار ديگري باشم. امكان انجام كار خصوصي در زمينه رشته‌ي تحصيلي من كه كشاورزي بود مهيا نبود چون هم سرمايه مي‌خواست و هم امكانات، از طرفي براي انجام كار كشاورزي مي‌بايست به خارج از شهر مي‌رفتم كه در اين مورد نيز احساس امنيت نمي‌كردم. خوشبختانه در همان زمان در يكي از شبكه‌هاي تلويزيوني بيننده برنامه‌اي شدم كه بسيار برنامه مفيدي بود و با افرادي مصاحبه مي‌كرد كه اكثراً در منزل خود كار مي‌كردند و به نوعي براي خود كارآفريني كرده بودند. مخصوصاً با خانمي مصاحبه انجام داده بودند كه با بيش از 90 درصد سوختگي بدنشان مشغول به خياطي شده بودند و هم اكنون به عنوان كارآفرين برتر و خيّر مدرسه‌ساز با درآمد بيش از ماهي سي ميليون تومان فعاليت مي‌كردند. براي همين من تصميم گرفتم كه به كلاس خياطي بروم. صبح به اداره مي‌رفتم و بعد از ظهر نيز به كلاس خياطي مي‌رفتم و ناگهان متوجه شدم كه بيشتر از هر كاري به خياطي علاقه‌مند شدم و هنگام انجام آن گذر زمان از دست من خارج مي‌شد. كم‌كم مشتري پيدا كردم و بعد از چند ماه تصميم گرفتم كار اداره را بعد از پنج سال رها كنم و در خانه به خياطي مشغول شوم. اوايل خانواده به شدت مخالف بودند و معتقد به اين حقوق اندك اداره بودند، مي‌گفتند: كارت را رها نكن. اما من تصميم گرفته بودم و مي‌خواستم شرايط را تغيير بدهم. البته اوايل مشتري زيادي نداشتم اما لااقل كار مردم را به موقع تحويل مي‌دادم. ديگر نيازي نبود كه قرض بگيرم و آنها هم مزد مرا به موقع مي‌دادند. امروز بعد از دو سال كه در خانه خياطي مي‌كنم، با افتخار خدمت شما عرض مي‌كنم كه درآمد يك هفته خياطي بنده با حقوق يك ماه اداره برابري مي‌كند. به طور متوسط سه تا چهار برابر حقوق اداره درآمد دارم. به طوري كه به راحتي مي‌توانم براي پيشرفت زندگي‌ام برنامه‌ريزي كنم، ضمن اينكه تمام مشتري‌هاي من خانم هستند و اصلاً نياز به رفتار خشك و رسمي ندارند، آرامش من بسيار زياد شده و مجبور نيستم در هر شرايط جسمي و روحي از خانه خارج شوم. ضمن اينكه هم اكنون كه پسرم در سن نوجواني به سر مي‌برد تمام وقت در خدمت او هستم و بر روي كارهايش نظارت بيشتري دارم و مي‌توانم نتيجه‌ي كارم را كه همان نظارت مشتري‌ها است، ببينم. قوانين خودم را رعايت مي‌كنم و كاري را انجام مي‌دهم كه دوستش دارم و از آن لذت مي‌برم. گاهي فكر مي‌كنم كه شايد زودتر بايد اين كار را شروع مي‌كردم و چهار سال در دانشگاه و پنج سال در اداره خودم را فرسوده نمي‌كردم. گاهي خوشبختي از آنچه كه فكر مي‌كنيم بسيار به ما نزديك‌تر است. آنقدر نزديك كه متوجه آن نمي‌شويم.

حاج آقاي ماندگاري پاسخ شما را مي‌شنويم.

حاج آقاي ماندگاري: من از درد دل اين خواهر بزرگوار تشكر مي‌كنم. چند نكته را از بحث ايشان مي‌خواهم به خودمان و جامعه‌مان و همه كساني كه در محيط‌هاي كاري هستند، تذكر بدهم. اگر خاطرتان باشد يكي از كارهايي كه توفيق الهي بود و در برنامه انجام داديم، فرهنگ‌هاي غلط را متذكر مي‌شديم و فرهنگ‌هاي درست را بيان مي‌كرديم. يكي از فرهنگ‌هاي غلطي كه در بعضي از محيط‌هاي كاري ما است و متأسفانه يك مقدار هم گسترده شده است، اين است كه ما نمي‌گوييم: حقوق اسلامي، حقوق انساني يكديگر را در محيط كار رعايت كنيم. اگر خداي نكرده يك زن جوان خودش هم مريض باشد و بخواهد خودش را در معرض هوس‌بازي ديگران قرار بدهد، مردان غيرتمند بايد به او تذكر بدهند. حالا يك خانم جواني، چه مجرد، چه متأهل و چه مطلقه، به هر دليلي دارد در اين محيط كار مي‌كند. اين فرهنگ غلط كه زود نگاه‌ها متوجه اين خانم مي‌شود، مردهايي كه متأهل هم هستند. معلوم مي‌شود اينها مريض هستند. انشاءالله اين مردها با يك داروي اهل‌بيت درمان شوند. هركس دوست دارد نگاه هوس‌بازان به ناموسش نيفتد، نگاه هوس آميز به ناموس ديگران نداشته باشد. خانمي كه مريض است و خداي نكرده خودش را با طنازي‌ها و عشوه‌گري‌ها و بعضي رفتارها عرضه مي‌كند، بايد به او تذكر بدهيم كه تو هم بخشي از ناموس اين جامعه هستيد. من مي‌خواهم غيرت به خرج بدهم. حالا يك نفر كه خودش را حفظ مي‌كند، ما براي او مزاحمت ايجاد كنيم. يعني مي‌خواهم فرهنگ غلط چشم چراني و هوس بازي را بگويم. اين هم غير اسلامي و هم غير انساني است. در هر جامعه‌اي مردود است. از خدا مي‌خواهيم كه محيط كاري خانم‌ها از آقايان جدا باشد كه اين بستر براي شيطان فراهم نشود. اينكه ما مي‌خواهيم مثل خيلي از كشورهاي غربي كه خيلي راحت زنان و مردان را در محيط‌هاي آموزشي، كاري، اداري با هم گذاشتند، اين كلاس نيست! كلاس آن چيزي است كه خدا مي‌پسندد. خدا فرموده: اين دو قشر را از هم جدا كنيد.

تذكر سوم اين است كه الآن در ادارات ما يك فرهنگ غلط وجود دارد. به بهانه‌ي اينكه حقوق من كم است و حق من ادا نمي‌شود، از كار كم مي‌گذارند. شما تعهد دادي و امضا كردي! اگر اصل حقوق كم است، اينجا نيا و استخدام نشو. روز اول به شما گفتند. اگر قبول كردي، تو شرط كردي و تعهد كردي. اينكه صبح دير بياييد و پياده‌روي برويد و بعد هم بروي صبحانه بخوريد، و گفت و شنود كنيد. ظهر كه شد به نمازخانه برويد و به خانه‌هايتان برويد، اين دزدي است! اين دزدي قرن 21 است. حقوق مي‌گيري و كار نمي‌كني. غلط‌تر اين است كه كسي كه كار مي‌كند، مانعش شويم. چرا؟ چون اگر تو كار كني، بيكاري ما معلوم مي‌شود. اين هم يك فرهنگ غلط ديگر است. براي اينكه ما خوب كار نمي‌كنيم، هيچ‌كس را نمي‌گذاريم خوب كار كند. اين كه خيلي بدتر شد. كار نكردن و كم كاري شما يك گناه شد، جلوي كار كردن ديگران را گرفتن هم يك گناه ديگر است.

نكته‌ي بعدي اين است كه ما احساس مي‌كنيم گاهي وقت‌ها با انگ زدن و تهمت زدن و كارشكني كردن نسبت به آنهايي كه درست كار مي‌كنند، ظاهراً فكر مي‌كنيم خودمان را آرام مي‌كنيم. «وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ» (نمل/14) يك ذره با وجدان خودشان خلوت كنند مي‌فهمند كار آن آدمي كه دارد درست كار مي‌كند، درست است. كار اينها غلط است. به خودشان يك نهيب بزنند مي‌فهمند اين كارشكني كه نسبت به او انجام مي‌دادند، تهمت مي‌زدند، انگ مي‌زدند و او را با الفاظ و القاب خاص صدا مي‌كردند، اينها غلط بوده است. الحمدلله خدا به ايشان لطف كرده و در برابر آن كارها مقاومت كرده است. در برابر آن اذيت‌ها و مزاحمت‌ها مقاومت كرده و خدا هدايتش كرده است. « وَ الَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا» (عنكبوت/69) باز اينجا مي‌خواست جلوي يك فرهنگ غلط را بگيرد. فرهنگ غلطي كه در جامعه ما كارآفريني نمي‌شود، همين نگاه به حقوق اندك دولت است. مردم حاضر هستند با يك دهم حقوقي كه مي‌توانند از بازويشان دربياورند، در اداره باشند ولي چون استمرار دارد كيف مي‌كنند. اين فرهنگ غلط است! ايشان آمده اين فرهنگ غلط را شكسته است. با اينكه تخصص‌اش خياطي نبوده است، اما رفته خياطي را ياد گرفته است. خدا هم در آن علاقه ايجاد كرده است. در خانه رفته
، مزاحمت نيست. حفاظت و صيانت هست، به خانه‌داري و بچه‌اش مي‌رسد، به حقوق بيشتر مي‌رسد، فقط بخاطر اينكه با آن فرهنگ غلط سر خودش را كلاه نگذاشته است.

ما به چند فرهنگ غلط اشاره كرديم. 1- مزاحم ديگران نشويم، مزاحم ناموس ما مي‌شوند. محيط‌هاي كار بايد سالم و پاك باشد.2- بياييم كم‌كاري نكنيم و اگر كم‌كاري كرديم، كسي كه پركاري مي‌كند، مزاحم پركاري او نشويم، كه كم كاري ما را لو مي‌دهد. 3- اگر براي ما مزاحمت ايجاد كنند، مقاومت كنيم كه خداي تبارك و تعالي «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً» (شرح/6) براي ما يُسر ايجاد مي‌كنند، هم‌چنين كه براي اين خواهر ما ايجاد كردند. با اين فرهنگ غلطي كه آب باريك را براي خودمان نبنديم، خلاقيت و نوآوري خودمان را كور نكنيم. من يقين دارم خدا قرار گذاشته كه «وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى‏» (نجم/39)

نابرده رنج، گنج ميسر نمي‌شود *** مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد

«وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» (طلاق/2) چون اين خانم تقوا پيشه كرد، هيچ نگاه هوس آلودي جواب نداد، تا خدا برايش گشايش كرد. امروز بعضي‌ها بهانه‌شان براي افتادن به گناه اين است كه چاره نداشتيم. چاره داريم، مثل ايشان مقاومت كنيم، خدا گشايش مي‌كند.

اطلاعات تماس

 

روابط عمومی گروه :  09174009011

 

آیدی همه پیام رسانها :     @shiaquest

 

آدرس : استان قم شهر قم گروه پژوهشی تبارک

 

پست الکترونیک :    [email protected]

 

 

 

درباره گروه تبارک

گروه تحقیقی تبارک با درک اهميت اطلاع رسـاني در فضاي وب در سال 88 اقدام به راه اندازي www.shiaquest.net نموده است. اين پايگاه با داشتن بخشهای مختلف هزاران مطلب و مقاله ی علمي را در خود جاي داده که به لحاظ کمي و کيفي يکي از برترين پايگاه ها و دارا بودن بهترین مطالب محسوب مي گردد.ارائه محتوای کاربردی تبلیغ برای طلاب و مبلغان،ارائه مقالات متنوع کاربردی پاسخگویی به سئوالات و شبهات کاربران,دین شناسی،جهان شناسی،معاد شناسی، مهدویت و امام شناسی و دیگر مباحث اعتقادی،آشنایی با فرق و ادیان و فرقه های نو ظهور، آشنایی با احکام در موضوعات مختلف و خانواده و... از بخشهای مختلف این سایت است.اطلاعات موجود در این سایت بر اساس نياز جامعه و مخاطبين توسط محققين از منابع موثق تهيه و در اختيار كاربران قرار مى گيرد.

Template Design:Dima Group