93-02-31-حجت الاسلام والمسلمین ماندگاری-پاسخ به پرسشهاي بينندگان
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: پاسخ به سؤالات در باب دعا
كارشناس:حجت الاسلام والمسلمين ماندگاري
تاريخ پخش: 31/02/93
بسم الله الرحمن الرحیم
و صل الله علی محمدٍ و آله الطاهرین
آقای شریعتی: سلام میگویم به همهی بینندههای خوبمان، خانمها و آقايان، آرزو ميكنم در هر كجا كه هستيد انشاءالله تنتان سالم و قلبتان سليم باشد. خيلي خيلي خوش آمديد به سمت خداي امروز. حاج آقاي ماندگاري سلام عليكم و رحمة الله.
حاج آقای ماندگاري: عليكم السلام و رحمة الله، بسم الله الرحمن الرحيم، و الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمدٍ و آله الطاهرين. من هم خدمت شما و همه دوستان عزيز، عرض سلام و ادب و احترام دارم و اميدواريم كه قدر روزهاي باقيمانده ماه رجب را بدانيم و براي توسل به ساحت مقدس امام زمان، دعاي سلامت حضرت را همه با هم تلاوت كنيم. [دعاي فرج]
آقای شریعتی: خيلي خوشحاليم خدمت شما هستيم. حاج آقاي ماندگاري هفته گذشته در مورد دعا صحبت كردند و مطالب خوبي را بيان كردند. مختصري از بحث هفته گذشته را بفرماييد و انشاءالله امروز با همين بحث و سؤالات بينندهها در خدمت شما باشيم.
حاج آقای ماندگاري: جلسه قبل عرض كردم كه گاهي وقتها با دعا به خودمان ظلم ميكنيم. خيلي سؤال ويژهاي است كه آيا ميشود با دعا به خودمان ظلم كنيم؟ ميگوييم: بله. وقتي در دعا براي خدا تكليف مشخص كنيم به خودمان ظلم كرديم. به خدا گفتيم و با هيچكس هم تعارف نداريم. دو پيغمبر خوب خدا دعا كردند. يكي حضرت يوسف(ع)، آيهي 33 سورهي يوسف است. يكي حضرت موسي(ع)، آيه 24 سوره قصص است. حضرت يوسف در دعايشان براي خدا تكليف مشخص كردند. البته نه اينكه بخواهند تكليف روشن كنند، چون دستگاه حكومت به ايشان تهديد كرده بود، يا تن به گناه بده يا زندان ميافتي. بين اين دو گفتند: زندان براي من بهتر است. ولي اگر اينجا يك ظرافتي را به خرج ميدادند و ميگفتند: خدايا مرا از اين ظلمي كه اينها ميخواهند و اين ظلم و آلودگي كه مرا به آن دعوت ميكنند، نجاتم بده. اگر كلمه زندان را نميآوردند شايد به زندان نميرفتند. نوع نجات از گناه را به خود حضرت حق واگذار ميكردند. ولي فرمودند: «قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَني إِلَيْه» (يوسف/33) خدا هم به حرف ايشان عمل كرد.
اما حضرت موسي(ع) به خدا فرمودند: من فقير و محتاج هستم اما خودم نميگويم كه به چه محتاج هستم. به آنچه تو از خير ميخواهي براي من بفرستي. يعني تو از من بهتر ميداني خير و شر من چيست، قادر و عالم و مهربان هم هستي. به خدا واگذار كردم. با آيه 44 سوره يونس گفتيم كه: خدا به كسي ظلم نميكند، ولو در دعاها.
مادري خداي نكرده از دست بچهاش ناراحت ميشود، يك لحظه به تخته سينهاش ميزند و نفرينش ميكند. بعد نفرين اين مادر ميگيرد. خداي نكرده بچهاش جوان مرگ ميشود. مادر ميگويد: چرا اينطور شد؟ خدا ميگويد: خودت خواستي. قرار است ما با دعا ظلم نكنيم.
دو بحث در باب دعا باقي مانده بود. 1- دعا مهمتر است يا اقدام؟ اقدام يعني يك حركتي داشته باشيم. 2- بعضي ميگويند: آخر ما نفهميديم چطور بعضي از دعاهاي ما مستجاب ميشود؟ ما اجابتش را نميفهميم و فكر ميكنيم كه بعضاً دعاهاي ما مستجاب نميشود. هرجا ميرويم يكي از سؤالات مردم اين است كه چرا اينقدر دعا ميكنيم، مستجاب نميشود؟ در ذهن مردم عدم استجابت است. مخصوصاً گاهي وقتها هم موانع استجابت دعا كه ما ميگوييم درست هم هست، فكر ميكنند اين مانع استجابت از آن خواسته كه هست كل آن دعا مستجاب نميشود. من اول اقدام شايسته را مطرح كنم. ما قائل هستيم كه هردعايي اقدام متناسب دارد. و اين دو تا لازم و ملزوم همديگر هستند. نميتوانيم بگوييم فقط اقدام باشد، دعا نباشد. يا دعا باشد، اقدام نباشد. از اول تا آخر بايد مثل هم باشند. من يك مثال دبيرستاني ميزنم. روزهاي امتحان دانشآموزان هم هست و ما برايشان دعا ميكنيم. خدا انشاءالله همه محصلين را كه با نيت خير درس ميخوانند، و دوست دارند درس خوان و خادم اسلام و مسلمين شوند، موفق بگرداند. دانشآموز ميگويد: حاج آقا، ما چقدر بايد درس بخوانيم؟ چقدر بايد دعا كنيم؟ من يك مقال ميزنم. ميگويم: يك هفته تا امتحانات مانده است. يك نفر يك شب درس ميخواند و يك هفته دعا ميكند. يك نفر يك هفته درس ميخواند و يك شب دعا ميكند. هردو هم درس خواندند و هم دعا كردند. به نظر شما كدام درستتر است؟ من ميگويم: هردو ناقص است. چرا؟ ما ميگوييم: اينكه اقدام بايد با دعا باشد، از لحظه اول تا لحظه آخر هردو بايد با هم باشد. اينها توأمان هستند. اصلاً بايد تمام تلاش ما با دعا منزوج باشد. يعني يك هفته هم درس باشد و هم دعا كند. در برنامهاي براي كنكوريها گفتيم: اگر قرار من براي كنكور اين است كه يكسال درس بخوانم، يكسال هم بايد دعا كنم.
يك زمان از درك شب قدر صحبت كرديم. گفتيم: بعضي از اولياي خدا از اين شب قدر تا شب قدر سال آينده هم تلاش ميكنند و هم دعا ميكنند كه خدايا توفيق درك ليلة القدر را به ما عنايت بفرما. پس يك اصل را استخراج كرديم. 1- حتماً با دعا بايد اقدام متناسب باشد. حضرت يوسف دعا كرد خدا از دست و مكر زليخا نجاتش بدهد. جلوي زليخا نايستاد. فرار كرد، اين را اقدام متناسب ميگويند. ضمن اينكه داشت فرار ميكرد، دعا كرد. بعضي ميگويند: راه فرار نداريم. گفتم: حضرت يوسف ميدانست درها بسته است. «وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ وَ قالَتْ هَيْتَ لَك» (يوسف/23) به سوي درهاي بسته فرار كرد. چون قرار نيست فقط اقدام من جواب بدهد. اقدام من به اضافهي درخواست از خدايي كه ميتواند قفل بسته را باز كند.
خانوادهاي كه صاحب اولاد نيستيد. دكترها ميگويند: شما صاحب اولاد نميشويد. شما تلاشتان را بكنيد، كنار تلاش دعا هم بكنيد. آن خدا بلد است از هيچ همه چيزي درست كند. دكترها ميگويند: شما هيچ بستري براي اولاد دار شدن نداريد. خدا از همان هيچ درست ميكند. بعثت حضرت خاتم الانبييا(ص) هفته آينده است. وقتي وجود نازنين پيغمبر را به حليمه سعديه دادند كه دايه او شود، حليمه سعديه يك دايه معروفي بوده است. يك سينه او هم بيشتر شير نداشته است. حليمه سعديه پيغمبر نوزاد را زير سينهاي ميگذارد كه داراي شير است، سرش را برميگرداند. معروف اين است كه سرش را برميگرداند به سمت سينهاي كه خشك است و شير ندارد. حليمه سعديه ميگويد: پسرم، عزيزم، نور چشمم، هر بچهاي آمده از همين سينه شير خورده است. حضرت رسول برميگردد و ميخواهد يك پيام به حليمه سعديه بدهد. من آمدهام به بركت وجودي خودم، نيست را هست كنم. مرا زير سينهي خشكت برگردان، ببين ميتوانم شيردارش كنم يا نه؟ وقتي اين نوزاد تازه به دنيا آمده شير را مكيد، آنقدر شير آمد كه از كنار دهان مبارك پيغمبر شير سرازير شد. حليمه سعديه شروع به گريه كردن كرد. تو كيستي كه سينهي خشك را پر از شير كردي؟ منظور ما از دعا اين است. دعا يعني رفتن در خانه خدا، رفتن در خانه اهل بيت به عنوان واسطه در خانه خدا كه اينها ميتوانند قفل بسته را باز كنند. رحم خشك را آماده كنند. راه بسته و بن بست شده را باز كنند. «بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ وَ بِكُمْ يُمْسِكُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ يَكْشِفُ الضُّرَّ»به وسيله شما در عالم گره باز ميشود. پس با اولين نكته براي دعا همه بايد توجه داشته باشيم، مخصوصاً در ماه رجب و ايام شعبان، ماه مبارك رمضان، اينكه اقدام كنيم و در اين اقدام اصلاً نااميد نباشيم، چون همين ارتباطي كه با خدا به عنوان دعا برقرار ميكنيم به ما اميد ميدهد كه تو داري با كسي حرف ميزني كه هم سبب ساز است و هم سبب سوز است. بلد است آتش فروزان براي ابراهيم را خنك كند. چاقوي برنده را از كار بياندازد. خدا بلد است يوسف را ته چاه زنده نگه دارد. پس اقدام مناسب با دعا از اول تا آخر. براي خدا هم تكليف مشخص نكنيم. من در اقدام مناسب چند مثال ديگر ميزنم.
خيلي از مردم دعا ميكنند، من هم يقين دارم كه دعا كنم، بينندههاي عزيز آمين ميگويند. خدايا ما فرزندان و جوانانمان را از گناه و وسوسههاي شيطان نجات بده. خوب اين اقدام مناسب چيست؟ اقدام مناسبش اين است كه از زمينههاي گناه فرار كنم. من نميتوانم در مجلسي كه شراب ميخورند، بروم و بگويم: خدا انشاءالله مرا حفظ ميكند. با كسي كه اهل نزول و ربا و رشوه است، معامله كنم و بعد بگويم: مواظب هستم كه از مال حرام او چيزي وارد مال من نشود. با كسي كه خداي نكرده تمام وجودش زمينه گناه است، مراوده داشته باشم و بگويم: خدا مرا حفظ ميكند. اين قطعاً غلط است. حضرت يوسف نايستاد و بگويد: من جلوي زليخا با تنوري از شهوت ميايستم و خدا مرا حفظ ميكند. نخير! بايد اقدام مناسب باشد. دانشآموزي كه دعا ميكند: خدايا مرا ياري كن، بايد حتماً پيش مطالعه داشته باشد. تمركز در مطالعه داشته باشد. خلاصه برداري داشته باشد. مباحثه با دوستان هم داشته باشد. ميگويند: ما اينها را انجام دهيم، ديگر دعا لازم نداريم. اشكال كار همين است. اينها را كه انجام دادي، تازه اينها بخواهد مؤثر باشد بايد خدا كمك كند. «وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّه» (اعراف/58) ما يك بذري روي زمين بپاشيم، زمين را هم شخم بزنيم. آب هم بدهيم و مراقبت هم بكنيم، همه فكر ميكنند ديگر همه عوامل براي محصول آماده شده است. نخير! يك اذن خدا هم ميخواهد. چون سوييچ اين عوامل دست خداست.
كليد تمام اين چراغها در اتاق فرمان است. الآن با كليدها ميشود نور چراغها را كم و زياد كرد. اما يك سوييچ در اداره برق منطقه است. آن سوييچ را ببندد. ديگر هرچه ما اين كليدها را بالا و پايين كنيم، ديگر روشن نميشود.
اي مردم، اي مردم تمام رفتار من و شما، درس خواندن و كاسبي و زراعت، مديريت من و شما مثل آن كليد اتاق است. يك سوييچ دست خداست. سوييچ را خاموش كند ديگر كار كردن ما اثر ندارد. پس ما نياز به ارتباط با خدا داريم.
آقاي شريعتي: شايد به ظاهر اثر داشته باشد. كاركردن ما بالاخره يك درآمدي دارد.
حاج آقاي ماندگاري: اثر ماندگار و پايدار ندارد. اين معني آيهي «ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُم إِنَّ الَّذينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتي» (غافر/60) اين «عبادتي» را همه مفسرين دعا فرمودهاند. اول ميگويد: دعا كنيد. بعد ميگويد: هركس از دعا استكبار بورزد، بگويد: خودم همه كارها را بلد هستم. كاسب هستم. آقاي كاسب! اقدام مناسب براي بركت در كسب و روزي اين است كه راه كسبت را درست انجام بدهي. بعد بگو: خدايا به من بركت بده. ولي بعضي فكر ميكنند اگر راه را با فرمول رفتند، ديگر نيازي به خدا ندارند. اين باز معناي آيهي «كلاََّ إِنَّ الْانسَانَ لَيَطْغَى، أَن رَّءَاهُ اسْتَغْنىَ» (علق/6 و7) روزي كه فكر ميكنيم از خدا بينياز هستيم، طغيان من و شماست.
ميگويند: بنده خدايي گفت: خدايا، يك جا براي پارك ماشينم پيدا كنم. صدقهاي نذر ميكنم، جاي پاركي براي من پيدا شود. همينطور كه دور ميزد، يك جا براي پارك پيدا كرد. شوخي كرد، گفت: خدايا خودم پيدا كردم. غافل از اينكه شايد ده بار اين جاي خالي را ديده باشد، ولي خدا اين سوييچ را باز كرد تو بفهمي اينجا خالي است. يك چيزي را در خانه گم ميكنيم. هي ميچرخيم و ميچرخيم پيدا نميكنيم. چهار صلوات نذر ميكنيم. بعد راحت پيدا ميكنيم، ميگوييم: اين كه جلوي چشمم بود! آره جلوي چشمت بود، چشم تو نديد! چون كس ديگري بايد اين سوييچ چشم را باز كند. پس ما اقدام مناسب براي دعا ميخواهيم. اقدام مناسب براي اينكه خدا ما را از گناه نگه دارد، فرار از زمينههاي گناه است. اقدام مناسب براي بركت، كاسبي حلال است. اقدام مناسب براي موفقيت در امتحان درست درس خواندن است. اقدام مناسب براي موفقيت در ازدواج درست انتخاب كردن است. اقدام مناسب براي همه كارهايي كه مي خواهيم انجام دهيم، با يك آيه قرآن خلاصه كنم. «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض» (اعراف/96) اقدام مناسب براي همه كارهاي ما كه از خدا فتح الفتوح ميخواهيم. موفقيت ميخواهيم، اين است كه نيتهايمان را درست كنيم. دانشآموز و دانشجويي كه براي پول درآوردن و كاسبي درس ميخواند، خدا ميگويد: تو با من كار نميكني. تو با من قرارداد مشترك نبستي. من چه كمكي كنم. تو اگر با من قرارداد ببندي، من كمك تو ميكنم.
آقاي شريعتي: چه بسا مواقعي خداي متعال فراتر از خواستهها و نيازهاي ما از جايي كه فكر نميكنيم، «من حيث لا يحتسب» به ما بدهد.
حاج آقاي ماندگاري: «لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْض» من درس خواندم، خدايا مرا در شغل خوب موفق كن. خدا ميليونها برابر شغل خوب به من ميدهد. ميگويد: تو فقط اقدام مناسب داشته باش. بقيه را به من واگذار كن. اقدام مناسب هم اقدام مناسبي نيست كه غربيها و شرقيها ميگويند. اقدام مناسب اين نيست كه مردم ميگويند. اقدام مناسب اين نيست كه دلم ميگويد. اقدام مناسب آن چيزي است كه خدا ميگويد. باز براي اين اقدام مناسب حتماً بايد در خانه دين برويم بپرسيم. «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» (نحل/43) پس بياييم براي هر كاري، اگر موفقيت ميخواهيم، توفيق الهي ميخواهيم، اقدام مناسب كه از دين ميگيريم، انجام بدهيم. بقيه را هم به خدا واگذار كنيم و دست نيازمان را به سوي بينياز بلند كنيم. از او خالصانه و مستمراً بخواهيم، اميد و اعتماد هم داشته باشم، او قطعاً ما را رد نميكند. من چهار محور اصلي استجابت دعا را ميگويم.
در روايت استجابت دعا به چهار شكل اصلي تقسيم شده است. 1- اصل خواستن و حاجتي را كه خواستيم به ما ميدهند. اين وقتي است كه هم اقدام من كامل باشد و هم آن خواسته به مصلحت من باشد. به عنوان مثال شهداي عزيز ما اقدامشان براي خواستهشان شهادت بود. اقدامشان هم اقدام كاملي بود. اقدام كاملشان چه بود؟ 1- رفتند و از دنيا بريدند. 2- حرف ولي زمان خود را اطاعت كردند. 3- تمام سختيهاي اين راه را به جان خريدند. معامله مادي هم نكردند. امروز جواني ميخواهد كاري را انجام دهد، معمولاً پدر و مادرش با وعدههاي مادي جلويش را ميگيرند. مثلاً ميخواهد به مسافرت برود. ميگويند: اگر مسافرت نروي، دوچرخه برايت ميخريم. موتور برايت ميخريم. دامادت ميكنيم.
يكي از بچهها ميخواست جبهه برود. خانواده به او گفتند: اگر جبهه نروي، دوچرخه برايت ميخريم. خنديد! موتور ميخريم، خنديد! دامادت ميكنيم، خنديد و رفت. ديگر هم برنگشت. ولي يك اقدام مناسب را كردند. اقدام مناسب دل كندن از دنيا، دل بستن از خدا و آخرت است. در اين مسير هم كم نگذاشتند. به حرف ولي هم كردند. از آن طرف هم شهادت مصلحتشان بود. اصلاً خدا بهترين مدالي كه براي خروج از دنيا به كسي ميدهد، شهادت است. همه انبياء و همه امامان، همه صالحان، همه خوبان از خدا تقاضاي شهادت دارند.
شهيد ثاني يكسال شبها را به نيت درك شب قدر، شبزندهداري ميكند. خواستهات چيست؟ «اللهم ارزقنا توفيق الشهادة في سبيله». شهيد عليرضا موحد دانش خاطرهاش را در مكه براي زائران ميگفتم. يك پيرمردي جلو آمد، به من گفت: عليرضا موحد دانش را ميشناختي؟ گفتم: نه من با او نبودم ولي اين خاطرات را شنيدم. گفت: من پدرش هستم. گفت: اينهايي كه گفتي درست بود. عليرضا موحد دانش خواستهاش شهادت بود. شهادت طهارت ميخواهد. «لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ» (واقعه/79) عليرضا موحد دانش دستش با ويژگي عجيبي قطع شد. نيامد به ديگران پز بدهد من جانباز شدم. گفتم: دستم لياقت داشت، خودم لياقت نداشتم.
يكي از سرداران عزيز را امروز ملاقات كردم، دستش قطع بود. گفتم: خيلي ناقلا هستي. دستت را زودتر بهشت فرستادي، كه آن دنيا رفتي دستت از تو دستگيري كند؟ عليرضا موحد دانش با دست قطع شدهاش آمد. به ديگران پز نداد. گفت: من لياقت شهادت نداشتم، چون حتماً ناپاكي داشتم. يك ماه در مسجد محلشان يك نفري اعتكاف رفت. الآن بعضيها اعتكاف را به خاطر همان حال و هواي جمعياش دوست دارند و خوب هم هست. يك ماه تك نفره در مسجد محل اشك ريخت. روزها گريه و شبها گريه كرد، تا خدا شهادت را نصيب او كند و پاك شود. بعد از يك ماه كه پاك شد، جبهه رفت. اقدام مناسب شهادت است. اگر در ازدواجهايمان آن دعاهايمان مستجاب نميشود، اقدام مناسب نيست. پس يا اصل خواست اجابت ميشود، يا هم اقدام مناسب ميخواهد، هم مصلحت الهي ميخواهد. حكمت الهي تعلق ميگيرد.
2- مشابه خواسته را به ما ميدهند. خودش را نميدهند. ما داروخانه ميرويم قرص ميخواهيم، ميگويد: نداريم، مشابه آن يك شربت داريم. خدا هم مشابه اين خواسته خيلي به ما ميدهد. ميخواهد ازدواج كند، همسر ميخواهد، اين را ميخواهد؟ اين را به او نميدهيم. يكي ديگر و شايد بهتر از اين به او ميدهم. «ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها» (بقره/106) يكي بهتر را ميدهم.
3- از او دفع بلا ميكنم. بخاطر آن دعا بلايي را از او دفع ميكنم.
4- بخاطر همين دعا يك گناهي را از او ميبخشم. اين چهار مدل اجابت را يا در دنياست، يا در آخرت است. يا براي خود فرد است، يا براي آباء و اجدادش است. يا براي نسلش است. ما چيزي را از خدا خواستيم صد ميليون ارزش دارد. خوب يك ميليون در مغازه برديم. منطقي است كه با يك ميليون يك جنس صد ميليوني به ما بدهند؟ لااقل نود ميليون بردار و بياور. هشتاد ميليون بردار و بياور، تا صد ميليون را به تو بدهيم. اما اين يك ميليوني هم كه بردم، خدا به كرمش كه نگاه ميكند، ميگويد: نبايد نابودش كنم. حالا يك چيز ديگري به خودش بدهيد! به نسلش بدهيد، به آباء و اچدادش بدهيد، يك بلايي را از او دفع كنيد. اجابتهاي دنيايي هم همين است.
يك نفر يك مسؤولي دارد، براي استخدام ميرود. براي مثال من دوست داشتم در دانشگاه تهران پذيرش شوم. ميگويند: اين امتيازهاي شما در دانشگاه پيام نور هم پذيرش نميشود، ولي مثلاً شما را در دانشگاه شريف پذيرش ميكنيم. اجابت است، پذيرش شد. آنجايي كه من خواستم، نشد. خدا هم همينطور است. ولي براساس كرم خودش است.
خود دعا به تنهايي نور است. اصل دعا اين است كه خدا اجازه داده من به او زنگ بزنم. الآن چه كسي در مملكت است كه تلفن مسؤولين را نخواسته باشد؟ اصلاً اينكه ميگويند: تو دعا كردي، خدا به تو شماره تلفن خودش را داده و گفته: زنگ بزن. الآن مقام اول مملكت به من و شما شماره بدهد، پز نميدهيم؟ اين مضمون دعاست. هركس توفيق دعا پيدا كرده است، يعني خدا به او شماره تلفن داده كه به او زنگ بزند. هركس يا الله بگويد، خدا گوشي را برميدارد. هرجا دعا كرديم، بدانيم خدا اجازه داده به او زنگ بزنم و گوشي را برميدارد و بيجواب نميگذارد. گاهي وقتها من مانع هستم. جنس بزرگ خواستم و ثمر كوچك بردم. عالم قاعدهاي دارد. خدا نميتواند بخاطر دعا قوانينش را نقض كند. لذا ميگويد: كرم خدا، حكمت خدا را نقض نميكند. دعايمان را از كرم خدا ميخواهيم. ولي قواعد عالم براساس حكمت است. لذا معروف اين است. كوزهگر، كوزههاي گلي را در آفتاب گذاشته و ميگويد: خدايا باران نيايد. كشاورز بذر پاشيده، ميگويد: خدايا باران بيايد. خدا به حرف كدام گوش كند؟ خدا بايد مصلحت جمع را در نظر بگيرد. اما به كسي هم كه گفته باران نيايد، به خاطر همين دعايش يك چيزي به او ميدهند. آن كسي هم كه گفته باران بيايد، بخاطر دعايش يك چيزي به او ميدهند. اين كاسه كه در خانهها بالا ميرود، خالي برنميگردد. اين را بايد باور كرد و يقين داشته باشيم.
آقاي شريعتي: دعا كنيم كه خداوند انشاءالله به همه ما توفيق بدهد كه راه و رسم دعا كردن را ياد بگيريم.صفحه 94 مصحف شريف، آيات 95 تا 101 سوره مباركه نساء در سمت خداي امروز تلاوت ميشود. باز ميگرديم به بركت صلوات بر محمد و آل محمد.
«لَّا يَسْتَوِى الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيرُْ أُوْلىِ الضرََّرِ وَ المُْجَاهِدُونَ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ المُْجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ عَلىَ الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً وَ كلاًُّ وَعَدَ اللَّهُ الحُْسْنىَ وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلىَ الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا(95) دَرَجَاتٍ مِّنْهُ وَ مَغْفِرَةً وَ رَحْمَةً وَ كاَنَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا(96) إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّئهُمُ الْمَلَئكَةُ ظَالِمِى أَنفُسِهِمْ قَالُواْ فِيمَ كُنتُمْ قَالُواْ كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فىِ الْأَرْضِ قَالُواْ أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتهَُاجِرُواْ فِيهَا فَأُوْلَئكَ مَأْوَئهُمْ جَهَنَّمُ وَ سَاءَتْ مَصِيرًا(97) إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْوِلْدَانِ لَا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لَا يهَْتَدُونَ سَبِيلًا(98) فَأُوْلَئكَ عَسىَ اللَّهُ أَن يَعْفُوَ عَنهُْمْ وَ كاَنَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُورًا(99)* وَ مَن يهَُاجِرْ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ يجَِدْ فىِ الْأَرْضِ مُرَاغَمًا كَثِيرًا وَ سَعَةً وَ مَن يخَْرُجْ مِن بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلىَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ المَْوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلىَ اللَّهِ وَ كاَنَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا(100) وَ إِذَا ضرََبْتُمْ فىِ الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكمُْ جُنَاحٌ أَن تَقْصرُُواْ مِنَ الصَّلَوةِ إِنْ خِفْتُمْ أَن يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنَّ الْكَافِرِينَ كاَنُواْ لَكمُْ عَدُوًّا مُّبِينًا(101)»
ترجمه آيات:
«مؤمنانى كه بىهيچ رنج و آسيبى از جنگ سر مىتابند با كسانى كه به مال و جان خويش در راه خدا جهاد مىكنند برابر نيستند. خدا كسانى را كه به مال و جان خويش جهاد مىكنند بر آنان كه از جنگ سر مىتابند به درجتى برترى داده است. و خدا همه را وعدههاى نيكو داده است. و جهادكنندگان را بر آنها كه از جهاد سر مىتابند به مزدى بزرگ برترى نهاده است. (95) درجاتى از جانب خدا و آمرزش و رحمتى كه او آمرزنده و مهربان است. (96) كسانى هستند كه فرشتگان جانشان را مىستانند در حالى كه بر خويشتن ستم كرده بودند. از آنها مىپرسند: در چه كارى بوديد؟ گويند: ما در روى زمين مردمى بوديم زبون گشته. فرشتگان گويند: آيا زمين خدا پهناور نبود كه در آن مهاجرت كنيد؟ مكان اينان جهنم است و سرانجامشان بد. (97) مگر مردان و زنان و كودكان ناتوانى كه هيچ چارهاى نيابند و به هيچ جا راه نبرند. (98) باشد كه خداشان عفو كند كه خدا عفوكننده و آمرزنده است. (99) آن كس كه در راه خدا مهاجرت كند در روى زمين برخورداريهاى بسيار و گشايشها خواهد يافت. و هر كس كه از خانه خويش بيرون آيد تا به سوى خدا و رسولش مهاجرت كند و آن گاه مرگ او را دريابد، مزدش بر عهده خداست، و خدا آمرزنده و مهربان است. (100) و چون در زمين سفر كنيد، گناهى نيست كه اگر بيم آن داشتيد كه كافران به شما زيان رسانند، نماز خويش كوتاه كنيد. زيرا كافران دشمن آشكار شما هستند. (101)»
آقاي شريعتي: دعا ميكنم كه انشاءالله زندگي همه شما منور به نور قرآن و صلوات باشد و انشاءالله هركجا كه هستيد در پناه قرآن و اهلبيت باشيد. اشارهي قرآني امروز را حاج آقاي ماندگاري بفرمايند و در خدمت شما هستيم.
حاج آقاي ماندگاري: به بهانه آيه 99 همه دعا كنيم كه خدا ما را ببخشد. اقدام مناسب براي اينكه خدا ما را ببخشد، اينكه ما هم ديگران را ببخشيم. كينه نداشته باشيم. قرآن چندين بار ميگويد: «إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا» (تغابن/14) حاج آقا مجتبي تهراني ميفرمودند: ببخشيد و بگذريد. چون بعضيها ميبخشند و ميايستند. كينه ميگيرند. دوست نداريد خدا از شما بگذرد؟ بياييم امروز كه مهمان سفره كريمانه امام كاظم و ولي نعمتمان امام رضا و ميوه دلشان جواد الائمه و امام هادي(ع) هستيم، ببخشيم. اهل بيت در مورد دشمنانشان گفتند: اگر حساب شخصي باشد، ميبخشيم. ولي ما گاهي وقتها برادر و خواهرمان را نميبخشيم. پدر، فرزندش را نميبخشد. فرزند، پدر را نميبخشد. مدير كارمندش را نميبخشد، كارمند، مديرش را نميبخشد. همه ما هم دست به دعا برميداريم، ميگوييم: خدايا ما را ببخش. اقدام مناسب، ولي اينكه دعا ميكنيم كه طلب بخشش است، ببخشي و بگذري. در دلمان را پاك كنيم.
همه ما قصه مالك اشتر را شنيديم. جواني به مالك اشتر جسارت كرد، مالك اشتر او را بخشيد. به مسجد رفت و دو ركعت نماز برايي مغفرت آن آدم خواند.
من خواهش ميكنم فضاي اينگونه دعا كردن را در جامعه زياد كنيم. همديگر را ببخشيم. بگذريم، و براي پاك شدن او هم دعا كنيم. درنگ نكنيم. از ماه رجب، ماه قشنگتري نيست.
آقاي شريعتي: در مورد دعا صحبت كرديم و نكات خوبي هم شنيديم. صحبت از مصلحت شد. شايد اين سؤال در ذهن بينندههاي خوب ما ايجاد شود كه ما از خداوند متعال دعا ميكنيم كه ما را به صراط مستقيم هدايت كند، اين ديگر مصلحت همه ما است و بايد همين اتفاق بيافتد. دعا كنيم خدا توفيق خواندن نماز اول وقت را به همه ما بدهد. خدايا از تو ميخواهيم كه گناه نكنيم. اين ديگر چيز عجيبي نيست. ولي چرا اين دعاهاي ما براي خوب بودن ما حتي محقق نميشود. پاسخ شما چيست؟
حاج آقاي ماندگاري: من ميگويم براي همه دانشآموزان دعا ميكنم كه انشاءالله نمره بيست بگيرند. چرا نمره بيست نميگيرند؟ اقدام مناسب ندارند. سادهترينش اين است كه خيليها ميگويند: ما دعا ميكنيم نماز صبح ما غذا نشود. سفرهايي كه حضرت آقا به استانها دارند و مردم براي عرض ادب ميآيند، يك آقايي گفت: من ديدم همه دارند درد دلهايشان را به آقا ميگويند، گفتم: من هم يك چيزي بگويم كه يك تبسمي بر لبان آقا بيايد. جلو رفتم و گفتم: يك خواهشي دارم. گفتند: بفرماييد. گفتم: در نماز شبتان دعا كنيد، نماز صبح من قضا نشود. آقا خنديده بودند. گفتم: من فقط براي تبسم شما گفتم، ولي براي اين قضيه هم دعا كنيد.
اگر من دعا ميكنم نماز صبح من قضا نشود، به قول شما اين دعا قطعاً مصلحت است. خدا هدايت ما را ميخواهد. بركت ما را ميخواهد. صراط مستقيم رفتن ما را ميخواهد. چيزي جز خير براي ما نميخواهد. پس چرا مستجاب نميشود؟ اينها همه بخاطر آن اولي است. گفتيم: براي دعا دو ركن اساسي داريم. اقدام مناسب و مصلحت! اينها مشكل مصلحتي ندارد. مشكل اقدام مناسب دارد. كسي كه دعا ميكند نماز صبحش قضا نشود، ساعت يك شب نخوابد. سنگين هم نخوابد.
گفتم يك دانشجويي به ما گفت: چرا نماز صبح نصف شب است؟ گفتم: سر شب مثل آدميزاد بخواب، نماز صبح، صبح است. يعني من اگر درست سر شب بخوابم و سبك هم غذا بخورم، به ما گفتند: سر شب غذا بخوريد. آيه آخر سوره كهف را هم بخوانم. «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِد» (كهف/110) دعا هم بكنم. اين دعا با اين اقدام تناقض صدر و ذيل ندارد. ولي فقط دعا كنم و اقدام نداشته باشم، فايده ندارد.
اربابي به كشاورزش گفت: اينبار گندم نكار و جو بكار. گفت: چشم! دفعه بعد مدتي گذشت و سر زمين آمد، ديد دوباره گندم كاشته است. گفت: چرا گندم كاشتي؟ گفت: من گندم كاشتم، دعا ميكنم، جو دربيايد. گفت: مگر ميشود؟ گفت: ارباب من ميبينم شما دروغ ميگوييد و خيانت ميكنيد، جنايت ميكنيد، مال مردم ميخوريد و ظلم هم ميكنيد، دعا ميكنيد به بهشت برويد! اگر از اين كارهاي عجيب و غريب شما با دعا بهشت دربيايد، از اين گندمهاي ما هم با دعا جو درميآيد. بايد صدر و ذيلش درست باشد. صدرش دعا و ذيلش اقدام است. هركس ميخواهد دعا كند، اين دو را يك نگاهي كند. اقدام بايد طبق دين باشد، دعا هم براساس مصلحت باشد. هفته پيش بيشتر راجع به دعا گفتيم. چون من مصلحت را تشخيص نميدهم بر عهده خدا بگذارم. ولي اقدام را تشخيص ميدهم. اقدام بايد براساس تكليف ديني ما باشد.
از امام صادق(ع) روايت داريم كه فرمودند: هيچكس نيست كه دعا كند و دعاي خود را با ذكر «ماشاءالله لا حول و لا قوة الا بالله» به پايان ببرد، مگر اينكه حاجت او برآورده شود. ماشاءالله، هرچه خدا بخواهد. آن حاجتي كه خدا براي من بخواهد، به من ميدهند.
امام سجاد(ع) فرمودند: دعاهاي مؤمن بر سه گونه است. يا براي او ذخيره ميشود. يا سريعاً اجابت ميشود. يا به واسطه آن دعا بلايي كه قرار بود بر او برسد، از او برطرف ميگردد.
امام كاظم(ع) فرمودند: هركس براي برادران مؤمن و خواهران مؤمنه خودش دعا كند. خدا مشابه آنچه براي آنها خواسته است، به خودش هم ميدهد. اين دو استفاده ميشود. هم براي آنچه براي ديگران خواستم، مشابه آن را به من ميدهند. ان چيزي را هم كه براي خودم خواستم، اگر مصلحت خودم نباشد، مشابه آن را به من ميدهند.
پيغمبر اكرم(ص) فرمودند: «الدُّعَاءُ مِفْتَاحُ الرَّحْمَةِ» (مستدرك/ج5/ص167) هرچه بيشتر دعا كنيم، كليد رحمت الهي است و باب رحمت الهي به روي ما باز ميشود.
اميرالمؤمنين(ع) فرمودند: گاهي چيزي را از خدا ميخواهي اما به تو داده نميشود و دير يا زود بهتر از آن به تو داده ميشود، يا بخاطر آنچه خير و مصلحت تو در آن است، از برآورده شدن خواسته آن دريغ ميشود. زيرا بسا خواستهاي كه اگر برآورده شود، به نابودي و تباهي دين تو ميانجامد. پس چيزي بخواه كه زيبايي و نيكياش برايت ميماند و پيامد سويي براي تو نداشته باشد. باز در روايت ديگري داريم اصلاً بخاطر همين دعا گناهان تو بخشيده ميشود. بخاطر همين دعا خدا به آباء و اجداد تو در برزخ لطفي ميكند. بخاطر همين دعا خدا به نسل تو عنايتي ميكند. شايد من زيارت امام حسين را بخوانم، زيارت امام حسين مصلحت است، اشكالي ندارد، خدا به من نميدهد. اما به بچهام ميدهد. چه وقت؟ بيست سال ديگر؟ او كه دعا نكرده بود كربلا برود. من دعا كرده بودم. اصلاً كربلاي او بخاطر دعاي پدر بوده است. خيلي از توفيقاتي كه خداي متعال به ما ميدهد، خبر نداريم.
من گاهي براي خادمان امام رضا صحبت كنم، ميگويم: نميدانم چه شده كه شما اينجا هستيد. ولي ميدانم يك نفري براي شما دعا كرده است. آخرين بحث من اينجا اين است كه هم براي خودمان دعا كنيم، و از دعا كردن خسته نشويم. براي ديگران دعا كنيم و از اين دعا كردن خسته نشويم. دعا را به مصلحت الهي بسپاريم و اقدام را با تشخيص تكليف ديني انجام دهيم. از ديگران بخواهيم براي ما دعا كنند و از اين گفتن خسته نشويم. از همه بالاتر از وجود نازنين امام زمان(ع) بخواهيم براي ما دعا كند. موفقيتهاي نظام ما در طول اين 35 سال بخشي بخاطر دعاي مردم بوده است. در عملياتهايي كه رزمندگان اسلام داشتند، مردم بيشتر دعا ميكردند موفقيت بيشتر ميشد. چون اقدام بود، دعا هم زياد ميشد و موفقيت اتفاق ميافتاد. امروز هم مردم بايد براي همه مسؤولين و همه آحاد جامعه دعا كنند. براي همه رزمندگان در همه صحنهها دعا كنند.