چون سران قريش از مراجعه به ابوطالب نتيجه نگرفته و در بازگردندان مهاجران حبشه ناكام ماندند و از سوي ديگر ديدند افراد معتبر ومهمي به اسلام روي مي آوردند و پيروان اسلام از قبايل مختلف در حال افزايش است،ناگزير درصدد بر آمدند تا اهرم فشار جديدي را بيازمايند و آن اينكه خاندان بني هاشم و بني مطلب را در فشار اجتماعي و اقتصادي قرار دهند تا دست از حمايت رسول خدا بردارند و او را تسليم كنند. با اين ارزيابي، پيمان نامه اي نوشتند كه از بني هاشم زن نگيرند و به آنان زن ندهند و چيزي به آنها نفروشند و چيزي از آنها نخرند[1].
مردم مكه تنها از راه تجارت امرار معاش مي كردند و گردش اقتصاد و تجارت نيز در دست قريش بود ؛ بنابر اين تحريم هر كس يا هر گروهي توسط آنها به مفهوم محروميت كامل او بود. از اين رو به نظر آنان اين حربه، بسيار مؤثر بود و انتظار مي رفت به زودي بني هاشم را به زانو در آورد.
تحريم ازدواج و نيز قطع ارتباط و معاشرت با بني هاشم كه در بعضي از منابع جزء مواد پيمان قريش ذكر شده[2] بيشتر جنبه اجتماعي داشت ؛ گويا مي خواستند بني هاشم از نظر اجتماعي نيز در فشار و انزوا قرار گيرند.
به دنبال امضاي اين پيمان، به پيشنهاد ابوطالب[3] همه افراد بني هاشم چه مسلمان و چه كافر[4] (به جز ابولهب) در شعب ابي طالب[5] گرد آمدند[6] و در مدت سه سال[7] ـ كه عملا تحريم ادامه داشت ـ در آنجا به سر بردند.
گر چه پيمان قريش جنبه اجتماعي و اقتصادي داشت ؛ اما چون خشم و كينه قريش به پيامبر و بني هاشم به اوج خود رسيده بود و اعلام مي كردند كه تنها راه سازش ميان ما و بني هاشم كشتن محمد است. از اين جهت ابوطالب نسبت به جان رسول خدا و بني هاشم نگران شد و آنها را در آن دره جمع كرد تا حفاظت و حراست از آنها آسان باشد. او مردان بني هاشم را كه تعدادشان را چهل نفر [8]نوشته اند، براي نگهباني ازشعب بسيج كرد. و هر شب مدتي كه از استراحت پيامبر مي گذشت، از آن حضرت درخواست مي كرد كه در جاي ديگر بخوابد و فرزندش علي را در بستر او مي خواباند[9] تا از شبيخون يا سوء قصد احتمالي قريش در امان بماند.
در اين مدت قريش از ورود خوار و بار به شعب جلوگيري كردند و بني هاشم از هر گونه داد و ستد محروم و سخت در مضيقه بودند. تنها در ماه هاي حرام (موسم حج و عمره) جهت تأمين آذوقه وارد شهر مي شدند[10] كه در آن هنگام نيز قريش به كاروان هاي عازم مكه اخطار مي كردند كه به بني هاشم چيزي نفروشند و گرنه اموالشان غارت مي شود[11] و اگر بني هاشم قصد خريد چيزي را داشتند، قريش قيمت آن را بالا مي بردند تا قدرت خريد نداشته باشند[12].
گاهي ابوالعاص بن ربيع[13] و گاهي نيز حكيم بن حزام[14] به دور از چشم قريش آذوقه و خوار و بار به درون شعب مي رساندند. از بني هاشم علي عليه السلام شبها مخفيانه از شعب خارج شده غذا و خوار و بار به درون شعب مي رساند[15].
در اين مدت اموال و دارايي رسول خدا و ابوطالب و خديجه تمام شد و به سختي و ناداري گرفتار شدند[16]. به ويژه خديجه اموال فراوان خود را در شعب به نفع پيامبر صلي الله عليه و آله خرج كرد[17].
پس از گذشت سه سال هنگامي كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله از بين رفتن پيمان نامه به وسيله موريانه را توسط ابوطالب به آنان اطلاع داد[18] و از طرف ديگر، برخي از امضا كنندگان پيمان كه از وضع رقّت بار بني هاشم متأسف بودند[19] از اين پيمان بيزاري جستند ؛ با پيشگامي آنان اين پيمان لغو گرديد[20] و بدين ترتيب بني هاشم به خانه هاي خويش باز گشتند[21].
حضرت علي - عليه السلام- در يكي از نامه هاي خود به معاويه، از اين دوران سخت و پر رنج چنين ياد مي كند :
قبيله ما (قريش) خواستند پيامبرمان را بكشند و ريشه ما را بكنند، غم و اندوه را به جانهاي ما ريختند و كارها كردند، ما را از زندگاني خوش و راحت باز داشتند و پيوسته در بيم و نگراني گذاشتند و ناگزيرمان ساختند به كوهي سخت و دشوار پناهنده شويم و آتش جنگ با ما را روشن ساختند اما خدا خواست تا ما پاسدار و نگهبان شريعتش باشيم و نگاه دار حرمتش. مؤمنان ما، در اين راه خواستار اجر و ثواب بودند و كافران ما از خاندان و خويشانشان حمايت مي كردند.
اما از قريش هر كس مسلمان مي شد آزاري كه به ما مي رسيد به او نمي رسيد، چه، يا هم پيماني داشت كه از او حمايت مي كرد و يا خويشاوندي كه به ياري وي مي شتافت و بدين سان جان او در امان بود[22].
[1] - ابن هشام ، السيرة النبوية ج 1 ص 375 ؛ طبري ، پيشين ، ج 2 ص 225 ؛ بلاذري ، انساب الاشراف تحقيق : محمد حميدالله (قاهره دارالمعارف ط 3 ) ج 1 ص 234 .
[2] - بلاذري ، پيشين ، ج 1 ص 234 ؛ ابن سعد الطبقات الكبري ج 1 ص 209 ؛ ابن ابي الحديد شرح نهج البلاغه ج 14 ص 58 .
[3] - بلاذري ، پيشين ، ص 230 ؛ ابن شهرآشوب ، پيشين ج 1 ص 63 ؛ ابن اسحاق ، السير و المغازي ، تحقيق : سهيل زكار (بيروت دارالفكر ، ط 1 ، 1398 ه ق ) ص 159 ؛ مجلسي ، بحارالانوار ، ج 19 ص 18 .
[4] - ابن ابي الحديد شرح نهج البلاغه تحقيق : محمد ابوالفضل ابراهيم ( قاهره : دار احياء الكتب العربية ، 1961 م ) ج 14 ص 64 ؛ فتال نيشابوري روضة الواعظين ( بيروت موسسة الاعلمي للمطبوعات ط 1 1406 ه ق ) ص 63 .
[5] - شعب به معناي دره و شكاف ميان دو كوه است . شعب ابي طالب كه بعدها به نام شعب ابويوسف معروف گرديد ، از آن عبدالمطلب بوده است . هنگامي كه چشمان وي كم سو شد ، آن را ميان فرزندانش تقسيم كرد ، پيامبر نيز سهم پدرش عبدالله را گرفت . بني هاشم در اين دره منزل داشته اند . ( ياقوت حموي معجم البلدان ج 3 ص 347 ) بر اساس بررسي هاي جديدي كه به عمل آمده ، شعب ابي طالب ـ برخلاف تصور برخي ـ در حجون كه امروز در ميان اهل مكه به نام جنة المعلاة و در بين ايرانيان به قبرستان ابوطالب معروف است نبوده ، بلكه در نزديكي مسجد الحرام و در كنار كوه صفا و دماغه شمالي كوه ابوقبيس قرار داشته است . تولد پيامبر اسلام و نيز خانه حضرت خديجه در همين دره بوده و پيامبر اسلام تا هجرت در آن سكونت داشته است . پس از هجرت پيامبر به مدينه ، عقيل بن ابي طالب آن را تصرف كرد پس از وي محمد بن يوسف ثقفي ـ برادر حجاج ـ آن را از فرزندان عقيل خريد و به منزل خود در آن محل ضميمه ساخت . گويا از آن به بعد بوده كه به شعب ابي يوسف تغيير نام داده و برخي از مورخان قديم به اين نام از آن ياد كرده اند.
زادگاه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله در اين محل مشخص بوده و در زمان ملك عبدالعزيز سعودي ، شهردار مكه آن را تبديل به كتابخانه كرده و در سال 1399 ه در طرح توسعه خيابان غزه از بين رفته است (فصلنامه ميقات حج، شماره 3 بهار 1372 مقاله سيد علي قاضي عسكر ، تحقيقي پيرامون شعب ابي طالب ، ص 149 - 171 ) .
[6] - از اول محرم سال هفتم بعثت ( ابن سعد الطبقات الكبري ج 1 ص 209 ).
[7] - ابن سعد ، پيشين ، ص 209 ؛ بلاذري ، پيشين ، ص 233 - 234 ؛ ابن واضح ، تاريخ يعقوبي ، ج 2 ص 25 ؛ ابن اثير الكامل في التاريخ (بيروت دار صادر ) ج 2 ص 87 ؛ فتال نيشابوري ، پيشين ص 63 - 64.
[8] - ابن شهر آشوب پيشين ج 1 ص 63 ؛ طبرسي اعلام الوري ( تهران دارالكتب الاسلامية ط 3 ) ص 49 .
[9] - فتال نيشابوري روضة الواعظين ( بيروت موسسة الاعلمي للمطبوعات ط 1 1406 ه ق ) ص 64 ؛ابن شهرآشوب پيشين ص 64 ؛ طبرسي پيشين ص 50 ؛ ابن ابي الحديد پيشين ج 14 ص 64 ر . ك : ابن اسحاق ، پيشين ، ص 160 .
[10] - ابن شهر آشوب پيشين ص 65 ؛ ابن سعد ، پيشين ، ص 209 ؛ بلاذري ، پيشين ، ص 234 ؛ ابن اسحاق ، پيشين ، ص 159 .
[11] - طبرسي پيشين ص 50 .
[12] - مجلسي پيشين ج 19 ص 19 ؛ ابن اسحاق ، پيشين ، ص 159 .
[13] - ابن شهرآشوب پيشين ص 65 ؛ طبرسي پيشين ص 51 .
[14] - ابن اسحاق ، پيشين ، ص 161 ؛ ابن هشام ، پيشين ، ج 1 ص 379 ؛ بلاذري ، پيشين ، ص 235 ؛ مجلسي ، پيشين ، ص 19.
[15] - ابن ابي الحديد شرح نهج البلاغه ج 13 ص 254 .
[16] - ابن واضح تاريخ يعقوبي ج 2 ص 25 ؛ طبرسي اعلام الوري ص 50 .
[17] - طبرسي پيشين ص 50 ؛ ابن شهرآشوب پيشين ج 1 ص 64 .
[18] - ابن اسحاق ، پيشين ، ص 161 ؛ بلاذري ، پيشين ، ج 1 ص 234 ؛ ابن سعد ، پيشين ، ج 1 ص 310 . ابن شهر آشوب پيشين ج 1 ص 65 .
[19] - ابن اسحاق ، پيشين ، ص 162 ، 165 ، 166 ؛ بلاذري ، پيشين ، ص 236 ؛ ابن ابي الحديد پيشين ج 14 ص 59 ؛ابن اثير الكامل في التاريخ ج 2 ص 88 ؛ مجلسي بحارالانوار ج 19 ص 19 .
[20] - در سال دهم بعثت ( ابن سعد ، پيشين ، ج 1 ص 210 ؛ بلاذري ، پيشين ، ج 1 ص 236 ) .
[21] - طبرسي پيشين ص 51 - 52 .
[22] - نهج البلاغه تحقيق صبحي صالح نامه 9 .
مهدي پيشوايي - تاريخ اسلام، ص 165